eitaa logo
کانال اشعار آئینی جواد کریم زاده
264 دنبال‌کننده
209 عکس
61 ویدیو
0 فایل
زنده گردد از دمت هر مرده ای ای مسیح حضرت زهرا حسین
مشاهده در ایتا
دانلود
یکبار دگر خیمه‌ ی غمخانه بنا شد عالم همه در ماتم و اندوه و عزا شد در عرش و سماوات غم و ناله بپا شد فرزند تقی کشته ی از زهر جفا شد عالم شده گریان علی النقی امشب در شام غریبان علی النقی امشب آن زهر چو آتش شد و بر دهر شرر زد چون آتش جانسوز که بر جان پدر زد اینبار بر افروخت و بر جان پسر زد زین غم به جنان فاطمه بر سینه و سر زد با صوت حزین بانگ برآورد منادی شد پاره جگر ابن الرضا حضرت هادی آسیمه سر آنگاه خودت را چو رساندی سر را به روی دامن پاکت بنشاندی از چشم ترت اشک چو گوهر بفشاندی با یاد حسین بن علی مرثیه خواندی قربان لب مرثیه خوان تو حسن جان عالم بفدای لب آن کشته ی عطشان هنگام شهادت پدرت جامه به تن داشت سر به روی دامان تو و ذکر حسن داشت هر چند که کشتند ولی سر به بدن داشت هم غسل شد آن پیکر و هم اینکه کفن داشت بر پیکر پاکش نشد از کینه جسارت صد شکر نرفت اهل و عیالش به اسارت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
موسم جشن و سور می آید بانگ شادی و شور می آید بهر میلاد پور حضرت عشق احمد از کوه نور می آید عیسی از چرخ چارمین سما موسی از کوه طور می آید از لب پاک حضرت داوود نغمه های زبور می آید انبیا را ز بهر دیدن او در دل حس غرور می آید گل خوشبوی او چو بو کردند همه سوی مدینه رو کردند انبیا محو دیدن رویش همه محو گل سمن بویش مهر و مه نورگیر روی مهش قبله ی خلق طاق ابرویش اهل بیت اند جمله مشتاقش خاتم الانبیا ثنا گویش صد هزاران چو حاتم طایی مفتخر بر گدایی کویش چه به دشمن چه دوست می بخشد همه مبهوت خلق نیکویش خضر آب حیات میخواهد می نشیند چو بر لب جویش آفرینش به خویش میبالد که رضا کوثری چنین دارد نجمه از شوق اختر آورده مصطفی یا که حیدر آورده در بر پادشاه و خسرو طوس همچو طوبی چنین بر آورده او به دریا ی اهل بیت امشب چون صدف گشت و گوهر آورده بر تمامی اهل جود و کرم سید و میر و سرور آورده کوری چشم دشمنان امشب فاش گویم که کوثر آورده ماه رخشنده میرسد از راه شاه بخشنده میرسد از راه ای که در کودکی امام شدی من هم از کودکی غلام توام بپذير این غلام حلقه به گوش دانه ام ده که مرغ دام توام چون تو ساقی شدی و می جودت تا ابد مست می و جام توام از لبانت در و گهر ریزد واله و محو در کلام توام جود و فضل و عطا مرام شماست کشته و مرده ی مرام توام آمدم کاظمین پابوست محو گلدسته ها ی بام توام ای که هستی همیشه باب مراد جان فدای تو ای امام جواد @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گفت رفتم به عالمی دیگر پیرفرزانه ای بوقت سحر بود آن لحظه ذکر روی لبم یا هو الاول و هو الآخر گوئی آندم مرا مکاشفه ای آمد ازبخت خوش چنین به نظر باغ زیبا وبا صفائی بود پر ز اشجار سبز و خوش منظر می وزید عطر گل به جای نسیم که نبودی ز بوی آن خوشتر رودهایی روان و بس زیبا آبشاری بلند و زیباتر در میان کاخ با شکوهی بود سنگ هایش زمرد و دُر و زر دیدم آنجا شهی نشسته به تخت وز ملائک به گرد او مهتر داشت عِمامه ای بسر گفتم کیست این پادشاه تاج به سر هاتفی با ندای زیبا گفت این شهنشاه هست پیغمبر شال سبزی عیان بدور کمر بر سرِ دوش عبا، قبا در بر و جمالی که خواند در وصفش سعدی آن شاعر سخن گستر مه فرو ماند از جمال نکوش در برش سرو خم نموده کمر گفتمش کیستند در بر او گفت زهرا و دیگری حیدر گفتم آن نازنین تران گفتا او شُبیر است و دیگری شُبّر از سر لطف کردگار ودود دیدم انوار چارده سرور کز سر دست بوسی ایشان آمده خیل انبیا یکسر یکصد و بیست و چار هزار نبی صف به صف در کف همه ساغر گفتم این نهر پاک و زیبا چیست گفت اینجاست چشمه ی کوثر ساقی انبیا و خیل ملک گشته جبریل و می زند شهپر گفتم این شور و شادمانی چیست چیست این نور های بس انور راستی کیست او که شادتر است گفت علی بن موسی جعفر سِرِّ انوار پاک و نورانی گویمت آنچه دیده ای به بصر از سر لطف حق عطا گردد پسری بر رضا به شادی و فر حال همراه ما بیا بنشین بین طلوع ستاره ای دیگر از شعف شد وجود من مشعوف منتظر مانده ام شود چه خبر ناگهان حبرئیل داد ندا مژده آمد ز خالق اکبر آفریدم محمدی دیگر چون محمد شه همایونفر خلق گردید از رضای خدا بر رضا پر ثمر نموده شجر شد پدر ثامن الحجج آری کوری چشم دشمن ابتر گشت انوار قدسیان از شوق گرد یک نازنین مه پیکر همه انوار گرد او حائل همه سرمست باده و ساغر گوئیا گشته روز رستاخیز وه چه هنگامه ای بسان محشر کائنات از حضور او مسرور همه دلداده ی چنین دلبر لقبش شد جواد و گو چه لقب از جوادالائمه بُد بهتر پدری را که هست شمس شموس پسرش هم شود چو قرص قمر گل ریحانه چون شکفت شدند دایه اش ساره ، مریم و هاجر آمد آن دُرّ هشت بحر و سپس گشت بحر و یم سه دُرّ و گهر جود و احسان و بخشش و اکرام عادت آن شه عطا گستر مفتخر بر گدایی کویش صد چو حاتم گدای چشم به در زنده گردد مسیح از دم او وز کلامش کلیم گویا تر گشته مبهوت یوسف مصری محو خال رخش چو کرده نظر پور اَکثَم بُود به محضر او کمتر از طفلِ در بر مادر انبیا جز محمد اند همه در بر او ستاده در محضر سجده در سجده گاه بر رخ او کار مهر و مه ست و هم اختر پسر و کوثر امام رضاست شه و سلطان طوس و هر کشور نه خراسان که شاه عالم اوست آن امامی که هست فخر بشر چون سلیمان به مشهدش آید از برای خرید انگشتر خود ببیند که خیل طیر و وحوش جن و انس اند بر درش نوکر هر کسی کو گدای کویش شد تاج شاهی نهاده اش بر سر شاه و سلطان ماسوی آمد کوثر حضرت رضا آمد @javadkarimzadeh
مادری با تمام دلتنگی هر شب جمعه زار می‌آید سوی کرب و بلا ز عرش برین خسته و بیقرار می‌آید پا گذارد ز هودجی به زمین می‌شود میهمانِ فرزندش میهمانِ قتیلِ مظلومی که به عالَم نَبُد همانندش آمده در حرم که بگذارد سر فرزند خود به دامانش آه و واویلتا هزار افسوس سر به تن نیست، جان به قربانش جای سر بوسه می‌زند بر حلق پیکرش را کشد چو در آغوش گویدش یا بُنَیَّ! یا مظلوم! غرق در ناله می‌رود از هوش آه از آن‌دم که گوشه‌ی گودال دید بر سینه شمر پَست‌ نشست آه از آن‌دم که مادری می‌دید سر فرزند و چشم خود را بست جواد کریم زاده @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا