#امام_زمان_ع_مناجات
سلام ما به تو آقای مهربانی ها
امید اهل زمین ماه آسمانی ها
بیا که زندگی ام با شما صفا دارد
صفای قلب همه صاحب الزمانی ها
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh
#امام_صادق_ع_شهادت
باز ایام ماتم و اندوه
باز هنگام سو گ و داغ و عزاست
مانده ام اینکه روز عاشوراست
یا بقیع همچو دشت کرب و بلاست
عرش از ماتمش سیه پوش است
قدسیان داغدار او هستند
از غم و داغ حضرت صادق
عرش را بیرق عزا بستند
زهر با پیکرش چها کرده
تشنگی شد تمام درد سرش
یاد جدّ غریبش افتاده
از عطش پاره پاره شد جگرش
گه به بیتش هجوم آوردند
ناکسان چون سپاهيان یزید
گاه سجاده می کشیدند از
زیر پایش حرامیان پلید
خانه اش در ميان آتش سوخت
گاه چون خیمه های کرب و بلا
همسر و کودکان سراسیمه
میدویدند هر طرف ز جفا
گرچه شد کشته ی جفا اما
قطعه قطعه نگشت پیکر او
بی کفن همچو جد خويش نبود
به اسیری نرفت خواهر او
بود در قتلگاه خود اما
ضربه از کین نخورد پی در پی
بدنش زیر سم اسب نرفت
سرش هرگز نرفت بر سر نی
تکسوار قبیله طاها
کاش می آمدی ز جاده ی نور
حاضر غائب از نظر برگرد
کاش نزدیک بود صبح ظهور
کاش می آمدی و بر پا بود
در میان بقیع چون سابق
صحن و گلدسته ها و گنبد نور
همچو مشهد به مشهد الصادق
کاش صحن بزرگ زیبایی
همچو صحن قشنگ گوهر شاد
میشد احداث کرد با نام
صحن آزاد حضرت سجاد
کاش در ضلع دیگری ز بقیع
صحن و ايوان طلای باقر بود
سخن از غربت بقیع نبود
کاش آنجا همیشه زائربود
کاش می آمدی و بر پا بود
صحن و ايوان طلای پاک حسن
سیدی یا حسن به لبها بود
شیعه میشد رها ز رنج و محن
مطمئنم که میکنی بر پا
چار صحن و چهار گلدسته
چار ايوان طلا به گرد ضریح
گنبدی با طلای پیوسته
گر بیایی شوی چو حاکم بر
طائف و جده و دَمام و ریاض
عربستان به کل شود نابود
حسنستان شود تمام حجاز
گر بیایی جهان شود زیبا
ای نبی صولت ای علی جلوات
حسنی سیرت و حسینی خو
بر تو ای ماه فاطمی، صلوات
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh
#امام_صادق_ع_شهادت_مدح
نیمه شب بود و خیل خفاشان
مرغ حق ز آشیانه می بردند
خانه آتش گرفته و می سوخت
صاحبش را ز خانه می بردند
شعله ها بود و بین آتش و دود
راد مردی یگانه می بردند
آبروی تمام عالم را
خودسران خودسرانه می بردند
نانجیبان امام صادق را
کی ؟ کجا؟ صادقانه می بردند
بی عبا،بی عمامه،بی نعلین
پا برهنه شبانه می بردند
کوچه های مدینه شاهد بود
که چِسان ظالمانه می بردند
خون دل با دلی غمین می خورد
یاد مادر بسی زمین می خورد
تا که چشمش به شعله ها افتاد
ناگهان یاد کربلا افتاد
بچه ها را میان آتش دید
یاد اطفال نینوا افتاد
آتش و دود تا که بالا رفت
تازه او یاد خیمه ها افتاد
تا که چشمش به درب سوخته خورد
یاد خیر النسا ز پا افتاد
دید ابن ربیع ملعون را
یاد ثانی بی حیا افتاد
چون به دستش طناب را بستند
یاد دستان مرتضی افتاد
تا که آمد به کوچه در دمِ در
روضه می خواند روضه مادر
آه از آن شام تیره و خاموش
ناگهان شد جهان به جوش و خروش
چه کسی دیده پیرمردی را
یک تنه بار غم کشد بر دوش
گاه می شد میان ره خسته
گاه از فرط خستگی مدهوش
بر لبش بود روضه مادر
ناله ی اهل بیت خود در گوش
آه از آن دم که خون جگر گردید
زهر انگور را نمودی نوش
آه از آن دم که پر ز آه رسید
از سما بر زمین نوای سروش
قُتل الصادق،اهل العالم آه
در جنان رفته فاطمه از هوش
مصطفی آمده به دیدارش
بهر دیدار او گشود آغوش
شیعیان روز آه و واویلاست
این کجا کم ز روز عاشوراست
ای که یزدان بُوَد ثنا گویت
زنده عالم ز ذکر یا هویت
شمس چون ذره ای ز نور رخت
لیل چون طُرّه ای ز گیسویت
انبیا جمله محو یک نگهت
اولیا مست روی نیکویت
جان بگیرد مسیح از دم تو
خضر جان می دهد لب جویت
تو که هستی شقایقی؟یاسی؟
ای که پر گشته جنت از بویت
طاق ابروت گشته محرابم
قبله ام گشته خال دلجویت
من به عشق شما به هر شب و روز
سائل ام رهگذار در کویت
فاش گویم به مردم عاشق
مکتبم عشق، مذهبم صادق
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh
#حضرت_معصومه_س_مدح_ولادت
به حق انوارش از رحمت تجلی کرده در دنیا
که دنیا زین تجلّا شد بسان جنت الاعلی
مدینه نورباران شد فلک آیینه بندان شد
و عیدانه فراوان شد که تا باشد چنین بادا
فروغ جلوه ی سرمد شکوه و فرِّ او بی حد
به نورش خیره شد آدم به حیرت آمده حوا
شکوه و فَرّش از زهرا به عصمت زینب کبری
کمالش برتر از هاجر به عفت مریم عَذرا
به مدحش در کفم هر دم قلم از شوق می رقصد
به وصف نام او صفحه تلاطم کرده چون دریا
شنیدم این روایت را نگر اوج عنایت را
که پیر سیدی دانا ز احوالش چنین گفتا
به صد ایمان دو صد باور به شهر پاک پیغمبر
تشرف یافتم یک شب ز لطف ایزد دانا
سراپا طَیب و طاهر شدم از لطف حق زائر
قبور جمله پاکان را و خاصه حضرت طاها
به شوق دیدنش هر دم بسی من جست و جو کردم
که تا شاید بیابم من مزار حضرت زهرا
یکی می گفت قبر اوست بین منبر و محراب
یکی گفتا مزارش را نمایی در بقیع پیدا
توسل کردم از شوقش گرفتم باز دامانِ
جناب احمد و محمود ابوالقاسم محمد را
که آگه کن مرا ای جان ز قبر اطهر زهرا
به جان تو نگویم با کسی من سِرِّ آن اصلا
همان شب با دلی مضطر نهادم سر چو بر بستر
به حال خواب دیدم حضرتش در عالم رویا
جمالش پاک و رخشنده بسان خورشید تابنده
بفرمودی مرا آندم امیر و سید بطحا
که راز قبر او مستور باید تا ابد مانَد
که این دستور می باشد به امر خالق یکتا
اگر خواهی شوی زائر به قبرش طیب و طاهر
مسافر شو ز شهر من به سوی شهر قم آنجا
زیارت کن تو آن قبری که باشد قبر معصومه
و می باشد زیارتگاه آن صدیقه ی کبری
مزارش شد تجلی گاه قبر حضرت زهرا
به قم پیداست آن قبری که این جا هست ناپیدا
کریمه طاهره صدیقه و مرضیه ی والا
رشیده فاضله معصومه ی والای بی همتا
به محشر شافع عالم به جنت کوثر و زمزم
به طور موسی کاظم رضا و او ید بیضا
کمالش هست پاینده مسیحا از دمش زنده
ز فیض قدسی اش در قم چنین فیضیه شد برپا
حریمش کعبه جان ها که پروده چه انسانها
بروجردی و شیخ عباس و فاضلها و بهجتها
چنان اندر کویر قم شدم مجنون سردرگم
به عشق او دوصد مجنون و مجنونش دو صد لیلا
جهان از مِهر او روشن کویر از مقدمش گلشن
چه دختر مادر باران چه مادر بانوی دریا
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh