eitaa logo
کانال اشعار آئینی جواد کریم زاده
262 دنبال‌کننده
205 عکس
61 ویدیو
0 فایل
زنده گردد از دمت هر مرده ای ای مسیح حضرت زهرا حسین
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نقل قولی شنو که اهل نظر ماجرایی بدیده خود به بصر خادمی راستگو چنین میگفت این خبر را چنین به اهل خبر در زمانی ز جنگ تحمیلی بود در کاظمین خوف خطر بود در صحن حضرت کاظم خالی از زائران او یکسر بود شخصی دنی ز لشگر بعث دل سیاه و کریح و بد منظر پست و بی دین چو سندی شاهک گوئیا ثانی اش و یا بدتر یک نظامی پست کافر کیش شرم دارم بخوانمش افسر کار او بود فحش و دشنام و هر چه میکرد بود ختمِ به شر خفقانی نموده بُد حاکم خاصه در کاظمین آن کافر گاه و بیگاه با وقاحت تام گام میزد به صحن و عربده گر عربی فحش و ناسزا میگفت کاش او لال بود و من هم کر روزی آمد به همره جمعی گشت وارد به روضه ی اطهر ایستادم کنار و چشمانم گاه بُد بر ضریح و گاه به در او لگد وار چکمه میزد بر مرقد پاک موسیِ جعفر می شنیدم ز کینه او میگفت کیستی تو که گشته ای برتر میکنم اين ضریح و مرقد را روزی آخر چو تلِّ خاکستر ناگهان شد برون ز سمت ضریح دست پاکی چو مشت پُر ز هنر و چه دستی چه عطر خوشبویی که نباشد ز بوی آن خوشتر آنچنان زد به سینه ی بعثی خورد بر سنگ پشت سر ز کمر آنچنانی که بر درک واصل گشت با مشتِ دستِ معجزه گر همراهانش ز ترس می‌بردند جسم نحسش به حالتی مضطر مدتی چون گذشت از آن جریان سپری شد چو چند روز دگر شد میسر به عالم رویا تا که بینم منیر آن انور عرض کردم سلام یا مولا پس بفرمود علیک آن سرور عرض کردم بُوَد تمنایی از شما گو به جان پیغمبر پس بفرمود گو تمنایت عرض کردم چسان کنم باور فاش کن جان عالمی بفدات ماجرای نظامی و کیفر پس بفرمود شو سرا پا گوش گوش گشتم تمام پا تا سر باز فرمود کاظمم هر دم خشم خود را فرو برم آخر بود آنروز عمو مرا مهمان همچو جان بود او مرا در بر هتک حرمت چو دید از آن ملعون فعل او خوش نیامدش به نظر او ابو فاضل است و عباس است او غیور ست و میر و نام آور او علمدار و یاور و سقاست خیره بر دست و بازویش لشگر آه از آندم که شد جدا دستش و عمودی که آمدش بر سر او اگر بود عصر عاشورا کس نمی‌برد از زنان معجر او اگر بود عدو چه جرات داشت که کند غارت خیام ، دگر یا کند شمر بر حسین نزدیک با چه جرات به حنجرش خنجر آه از آندم که شمر پست نشست روی آن سینه و بریدش سر @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نابود شوی به زودی انشالله شر تو شود از سر دنیا کوتاه با دست خودت گور خودت را کندی در گور روی به دست ارتش و سپاه @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روز ازل چو نقش به لوحش خدا کشید اول ز شوق نقشِ رُخ مصطفی کشید وانگاه از دم و نفس و لحم مصطفی نوری شگفت از رُخ شیر خدا کشید می خواست رو بروش نشیند سحرگهان نقشی عجب ز ساحت خیر النسا کشید با حُسن خویش خلقت نوری دگر نمود نقش حَسن به رایت این ماسِوی کشید معنا نداشت خلقت عالم بدون عشق معشوق خویش را شه کرب و بلا کشید انوار پنج تن که تجلی ذات حق در آن پدید بود ز شمس الضحی کشید یعنی محمد و علی و فاطمه،حسن همراه با حسین چو بدرالدّجی کشید یعنی مطهرند و مبرّا ز شرک و رِجس از نور خویش جلوه ی آل کسا کشید روز مباهله به سر اهل بیت خود بار دگر نبی ز سر مِهر عبا کشید آورده بود لشگر حق، اهل بیت را شمشیر نور با مدد کبریا کشید از دور دید اُسقف نجرانیان و گفت چین بر جبین ز خشم ، شه لا فتی کشید ما را چه با مباهله ی مصطفی و آل باید که دست از سرِ این ماجرا کشیدا پروا کنید از غضب مرتضی علی آنکس که ذوالفقار دو دم در غزا کشید باید که سجده کرد بر این پنج آفتاب باید به چشم سرمه ی آن خاک پا کشید زد بر زمین صلیبش و ترسا لقب گرفت از ترس مرتضی چه بگویم چه ها کشید هرچه کنیسه بود و کلیسا و دیر بود خاموش گشت و ناطق ناقوس را کشید وقتی که دید نفس نبی پای کار اوست نجران تماما از ته دل این ندا کشید ما خاک پای احمد و آل محمدیم از خوف این مباهله ما جزیه می دهیم شاعر: ©