eitaa logo
کانال اشعار آئینی جواد کریم زاده
260 دنبال‌کننده
205 عکس
61 ویدیو
0 فایل
زنده گردد از دمت هر مرده ای ای مسیح حضرت زهرا حسین
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
می‌دونم امروز دلهاتون خیلی گرفته بیایید با این فیلم‌ها، بچه‌ و بزرگ بشینیم قدری گریه کنیم تا کمی آرامش بگیریم
ای قلم از شوق سینه چاک کن صفحه امشب فخر بر افلاک کن ای مرکب می شو در ساغر بریز ای مرکبدان ز ساغر می بریز ای قلم شو مست از جام و سبو شمه ای از وصف زینب را بگو کیست زینب نور چشم مصطفی کنز صبر و مهد ایثار و حیا کیست زینب؟ بهترین دُر در صدف زینت افزای شهنشاه نجف ای قلم برگوی با هر زمزمه مدحت دخت عزیز فاطمه کیست زینب گوهر ی والا مقام ذوالفقار مرتضی اندر نیام دختر حیدر عقیله عالمه کوثری دیگر مثال فاطمه کیست زینب جان شیرین حسن حیدری دیگر به هنگام سخن کیست زینب پنج تن را نور عین کیست زینب یار و غم خوار حسین کیست او یاسی ز دشت یاسمین کیست او دست خدا در آستین کیست او تفسیر قرآن مبین هذه بنت امیرالمومنین ملک هستی مشتی از خاک گلش صد هزاران همچو حاتم سائلش خاک پایش نی زمین بل نه فلک فرش راهش تا ابد بال ملک آسمان ها و زمین در مشت او کهکشان ها حلقه در انگشت او همچو زهرا بهترین بانوی دهر دست بوسش انبیا در روز حشر اولیا خدمتگزار درگهش فاطمه مدهوش از روی مهش چادر او برکت خوان زمین معجر او شهپر روح الامین چون به مدحش انبیا پرداختند در جنان هم زینبیه ساختند کی جدا از حلقه ی آل کساست او که مداح نخستینش خداست خطبه خوان کوفه و شام بلا تا قیامت اعتبار کربلا زینبیون را همیشه رهبر است بر شهیدان تا ابد پیغمبر است پرده بردار ای دلا از راز عشق با ولای شاه بانوی دمشق @javadkarimzadeh
ای جهان آفرین بخشنده و جهان را نگاهدارنده روز و شب آفتاب و مهتابش نور باران شدند و تابنده کوه و صحرا و دشت و دامن را آفریدی برای جُنبنده آب و دریا و گوهر و دُرّ را کردی از نور خویش رخشنده آفریدی تمام مخلوقات جن و انسان و هر تنابنده شاهکارت شدند در خلقت چارده دُرّ پاک زیبنده بار اِلها به حق چارده ات گرچه هستیم زار و شرمنده تو بباران ز لطف و مرحمتت بر سر ما ز ابر بارنده تو ببخشا به لطف خود ما را از گنه گرچه ایم آکنده ما همه نیست و تو هستی بخش ما همه فانی و تو پاینده گرچه ما عاصی و گنهکاریم از تو امید مغفرت داریم @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محمد سیزده دُر در یم اوست گلی باشد که دریا شبنم اوست به دریایش علی چون دُرِّ ناب است نجف باشد صدف دُر بوتراب است دُر دیگر که آن دردانه ی اوست دُری چون فاطمه ریحانه ی اوست دُر دیگر حسن شاه کرامت و آقای شباب اهل جنت به دریا دُر حسینُ نور عینی حسین از او و او باشد حسینی دُر سجاد و باقر دُرِّ صادق دُر موسای کاظم دُرِّ لایق رضا دُرّ و تقی دُرّ و نقی دُرّ حسن دُر تا به پور عسکری دُر همه دُرَّند در دریای احمد علی تا قائم آل محمد اللهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آمده از خیمه برون پور شاه نور دو چشمان شه کم سپاه شور به پا کرده قد و قامتش یا که قیامت قد قدقامتش سرو قدی لاله رخی مه جبین زیر قدم هاش بلرزد زمین چکمه به پا کرده که غوغا کند حشر دگر آمده بر پا کند خود به سر،بسته حمایل به دوش واله و شیدا و بسی پر خروش تیغ کجی بر کمر آویخته زلف سیه بر سر و رو ریخته صولت او صولت پیغمبری ماه بر آن چهره بود مشتری چهره ی او معنی شمس الضحی یا که به تفسیر چو بدرالدجی ماه سما گشته به صد آبرو سجده گهش طاق دو ابروی او در نسب آمد ز ازل هاشمی احمدی و حیدری و فاطمی همچو اباالفضل قریشی نسب فخر عرب هست و خدای ادب روی مهش هر که ببیند ز دور گفته نبی آمده از کوه نور گِرد رُخش عده ای از بانوان زجه زنان لاله ی لیلا بمان هم به بر شمع چو پروانه اند گرد رخش واله و دیوانه اند سبزه قبا حضرت قرص قمر از گره ی هاشمیون شد به در جرعه ز پیمانه و ساغر زده باده ز میخانه ی کوثر زده محو رخ حضرت ساقی شده مست هوالباقی و باقی شده چشم به چشم پدرش دوخته آتشی اندر دلش افروخته شمع شده آب شده سوخته چون ز اباالفضل ادب آموخته گفت که بابا شه و سلطان دین سرور خوبان و امام مبین جمله ی اصحاب فدایت شدند بنده و خاک کف پایت شدند رخصتی اینک بده سلطان عشق تا بنهم جان سر پیمان عشق حال اگر رخصت میدان دهید هاشمیان را شوم اول شهید روح به جانم تو مسیحا بده جان به تن لاله ی لیلا بده آه کشید از دلش آن مستطاب گفت که صبری کن و کم کن شتاب راه برو چند قدم در برم اکبر من نور دو چشم ترم تا که ببینم قد و بالای تو سِیر کنم قامت رعنای تو گفت برو حیدر کرب و بلا صف شکن خیبر کرب و بلا عازم معراج به دشت بلا حضرت پیغمبر کرب و بلا بعد تو این دل چو شود بی قرار خاک بوَد بر سر این روزگار رفت به میدان رجز آغاز کرد همچو نبی باب سخن باز کرد گفت عدو این نوه ی حیدر است؟ نِی به خدا حضرت پیغمبر است منطق و خُلقش همه پیغمبری در کف او تیغ کج حیدری تیغ مگو معجزه ی ذوالفقار هیبت او حیدر دُلدُل سوار گفت به مرگم به خدا سینه چاک مرد خدا رای ز مردن چه باک فخر کنم بر پدرم مرتضی فخر عرب پادشه لافتی فاتح خیبر یل بدر و حُنین باب حسین پادشه عالمین او که ز نامش همه لرزان شوید معرکه بگریز و گریزان شوید مست من از باده ی آگاهیم نامم علی و اسد اللهیم کیست مرا پایه ی جنگاوری حیدری ام حیدری ام حیدری @javadkarimzadeh