#چهارده_معصوم_ع_مدح
محمد سیزده دُر در یم اوست
گلی باشد که دریا شبنم اوست
به دریایش علی چون دُرِّ ناب است
نجف باشد صدف دُر بوتراب است
دُر دیگر که آن دردانه ی اوست
دُری چون فاطمه ریحانه ی اوست
دُر دیگر حسن شاه کرامت
و آقای شباب اهل جنت
به دریا دُر حسینُ نور عینی
حسین از او و او باشد حسینی
دُر سجاد و باقر دُرِّ صادق
دُر موسای کاظم دُرِّ لایق
رضا دُرّ و تقی دُرّ و نقی دُرّ
حسن دُر تا به پور عسکری دُر
همه دُرَّند در دریای احمد
علی تا قائم آل محمد
اللهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_رجز_خوانی
آمده از خیمه برون پور شاه
نور دو چشمان شه کم سپاه
شور به پا کرده قد و قامتش
یا که قیامت قد قدقامتش
سرو قدی لاله رخی مه جبین
زیر قدم هاش بلرزد زمین
چکمه به پا کرده که غوغا کند
حشر دگر آمده بر پا کند
خود به سر،بسته حمایل به دوش
واله و شیدا و بسی پر خروش
تیغ کجی بر کمر آویخته
زلف سیه بر سر و رو ریخته
صولت او صولت پیغمبری
ماه بر آن چهره بود مشتری
چهره ی او معنی شمس الضحی
یا که به تفسیر چو بدرالدجی
ماه سما گشته به صد آبرو
سجده گهش طاق دو ابروی او
در نسب آمد ز ازل هاشمی
احمدی و حیدری و فاطمی
همچو اباالفضل قریشی نسب
فخر عرب هست و خدای ادب
روی مهش هر که ببیند ز دور
گفته نبی آمده از کوه نور
گِرد رُخش عده ای از بانوان
زجه زنان لاله ی لیلا بمان
هم به بر شمع چو پروانه اند
گرد رخش واله و دیوانه اند
سبزه قبا حضرت قرص قمر
از گره ی هاشمیون شد به در
جرعه ز پیمانه و ساغر زده
باده ز میخانه ی کوثر زده
محو رخ حضرت ساقی شده
مست هوالباقی و باقی شده
چشم به چشم پدرش دوخته
آتشی اندر دلش افروخته
شمع شده آب شده سوخته
چون ز اباالفضل ادب آموخته
گفت که بابا شه و سلطان دین
سرور خوبان و امام مبین
جمله ی اصحاب فدایت شدند
بنده و خاک کف پایت شدند
رخصتی اینک بده سلطان عشق
تا بنهم جان سر پیمان عشق
حال اگر رخصت میدان دهید
هاشمیان را شوم اول شهید
روح به جانم تو مسیحا بده
جان به تن لاله ی لیلا بده
آه کشید از دلش آن مستطاب
گفت که صبری کن و کم کن شتاب
راه برو چند قدم در برم
اکبر من نور دو چشم ترم
تا که ببینم قد و بالای تو
سِیر کنم قامت رعنای تو
گفت برو حیدر کرب و بلا
صف شکن خیبر کرب و بلا
عازم معراج به دشت بلا
حضرت پیغمبر کرب و بلا
بعد تو این دل چو شود بی قرار
خاک بوَد بر سر این روزگار
رفت به میدان رجز آغاز کرد
همچو نبی باب سخن باز کرد
گفت عدو این نوه ی حیدر است؟
نِی به خدا حضرت پیغمبر است
منطق و خُلقش همه پیغمبری
در کف او تیغ کج حیدری
تیغ مگو معجزه ی ذوالفقار
هیبت او حیدر دُلدُل سوار
گفت به مرگم به خدا سینه چاک
مرد خدا رای ز مردن چه باک
فخر کنم بر پدرم مرتضی
فخر عرب پادشه لافتی
فاتح خیبر یل بدر و حُنین
باب حسین پادشه عالمین
او که ز نامش همه لرزان شوید
معرکه بگریز و گریزان شوید
مست من از باده ی آگاهیم
نامم علی و اسد اللهیم
کیست مرا پایه ی جنگاوری
حیدری ام حیدری ام حیدری
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_صلوات
در سحر گاهی از مه برکات
چون به مسجد شدم به شوق صلاة
هاتفی با نوای زیبا گفت
بر اذان گوی کربلا صلوات
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh
#شهدا_راهگشای_کربلا
راه شهداست بهترین را نجات
خون شهداست بهترین نوع دوات
با خون به برات کربلا مهر زدند
بر رسم و ره و خون شهیدان صلوات
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh