eitaa logo
کانال اشعار آئینی جواد کریم زاده
260 دنبال‌کننده
205 عکس
61 ویدیو
0 فایل
زنده گردد از دمت هر مرده ای ای مسیح حضرت زهرا حسین
مشاهده در ایتا
دانلود
لحظه های فراق و دلتنگیست آرمیده نبی به بستر خویش نه ز دنیای دون که دل کندن سخت باشد ز روی دختر خویش دید زهرا چه بیقرار شده اشک بسیار کرده بیتابش دید، این آه و زاری بی حد پیش چشم پدر کند آبش گفت زهرا بیا پدر به فدات در کنارم عزیز دلجو یم بیقراری مکن عزیز دلم تا که راز نهفته ای گویم لب خود را کنار گوشش برد همه گفتند میدهد پندش لحظاتی دگر همه دیدند همره اشکهاش، لبخندش حیدرو زینب و حسین و حسن همه بودند محو گفتارش همه حیران ، چه گفت پیغمبر فاطمه شاد گشته رخسارش نکند ماندن رسول الله راز فرموده ی پیمبر بود کاش راز سلامتش باشد آنچه با پاره ی تنش فرمود فاطمه ، ای ملیکه ی ملکوت جان عالم فدات یا زهرا راز بگشا، بگو که پیغمبر دم آخر چه گفت با زهرا گفت زهرا که مژده اش این بود وحی فرموده ذات حضرت حق به پدر در بهشت فاطمه جان اولین کس تو میشوی ملحق @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چهار بیت از یک قصیده در مدح امام حسن ع یا ابا محمد یا حسن ابن‌ علی ( ع) چو ز صلح تو بپا شد همه نهضت حسینی همه در حسین دیدم من امام مجتبی را پیِ صلحِ توست باللَّه،چو حسین می‌تواند "که علَم کند به عالم، شهدای کربلا را" بجز از حسن که آرد، پسری بسان قاسم که شراب مرگ باشد،چو عسل بر او گوارا بجز از حسن که گوید به پسر که نازنینم تو به قتلهگه سپر شو شهِ ملک نینوا را @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بال میزد کبوتری زیبا گرد گلدسته دور یک گنبد با نسیم سحر صفا می‌کرد در هوای معطر مشهد دائما ذکر یا امام رضا می‌چکید از زبان و منقارش گویی آرامشی به او میداد همچو مرهم به قلب تبدارش خسته شد تشنه بود و پایین شد آمد از اوج تا که آب خورد بعد از آن هم به صحن مرمر شاه دانه های طلای ناب خورد دید آنجا کبوتری خسته گویی از راه دور آمده بود بال هایش تمام خاکی بود سوی دریای نور آمده بود گفت ای خسته و غریب سلام دوست دارم شوی تو مهمانم پس بنوش آب و خستگی در کن بعد از آن هم نشین تو بر خوانم دانه های طلای گندم را زائران از برای ما آرند خادمین حرم گه و بیگاه همگی بهر ما پرستارند راستی از کجا تو آمده ای حال و روزت گمان کنم حاکیست که پریشانی و شکسته دلی از چه رو بال های تو خاکیست به پر و بال خود تکانی داد گفت که ای هم نفس علیک سلام من غریبم غریب و مینالم بر غریبی چار امام همام منِ دل خسته را که میبینی زائر حضرت رضا هستم من سفیر کبوتران بقیع در غم و ماتم و عزا هستم آخرین روز های ماه صفر ما عزادار مجتبی هستیم همره ماتم رسول الله ما به اندوه مبتلا هستیم سی امین روز ماه هم تنها من به مشهد مسافرم آری میرسم از بقیع بر مشهد تا کنم بر رضا عزاداری گرچه از ره رسیده ام اما نه گرسنه نه تشنه ام ای دوست داد بر من ز آب و دانه بسی آن امامی که آب و دانه از اوست گر پریشانم و شکسته دلم ز غم اهل بیت اطهار است حال غم دیده ی رضا هستم کو شفا و طبیب بیمار است پیش از این هم دخیل گردیدم به ضریح و به پنجره پولاد دور گلدسته ها زدم چرخی بعد رفتم حرم ز باب جواد خوش به حالت که در رفاه هستی هم که سرمست هستی و آزاد دور گلدسته ی طلا بپری دور گنبد و صحن گوهرشاد روی مرمر قدم زنی و خوری دانه های طلای گندم را هر طرف سر تکان دهی بینی زائران امام هشتم را آب خوردی ز حوض فیروزه گاه فواره گاه بر لب جو می‌نشینی به همره رفقا سردهی ذکر ضامن آهو بسکه اینجا بود چراغانی شب تیره ز روز روشن تر در و دیوار و گنبدش پرنور بوی عطر و گلابش از قمصر لیک ما در بقیع در غربت سپری میکنیم عمر گران ما ز ظلم و جفای وهابی دائم هستیم خسته و نگران زائری گفت یا امام رضا السلام ای غریب ای آقا گفتم از او غریب تر هم هست باورت نیست تا بقیع بیا این همه چلچراغ و زیبایی که در این جا بُوَد در آنجا نیست روز ها گرم و سایه بانی نیست بانی این همه ستم ها کیست دانه هامان به خاک آغشته ست و فضا پر ز خاک و گرد و غبار زائران را به قبرها ره نیست چار قبر غریب هم به کنار چه خوش آب و هواست مشهدتان چار فصل و همیشه معتدل است روی ما زرد همچو پاییز است به دل ما همیشه خون دل است زائران هم به پشت پنجره ها راه بر لاله و شقایق نیست راه بر قبر پاک سجاد و باقر و مجتبی و صادق نیست از غم فاطمه همین بس که در بقیع شد مزار او پنهان خاک ماتم به سر کنیم ای دوست تا بیاید مگر امام زمان مطمئنم اگر بیاید او چاره سازد کنار هم باشیم دور گلدسته های یک گنبد روز و شب زائر حرم باشیم کفتر مشهدی به او گفتا با طلاهای مردم ایران روی مرقد ضریح می‌سازیم همچو مشهد به طرح فرشچیان و سپس روی آن ضریح قشنگ گنبدی از طلا و گلدسته مثل این گنبد امام رضا خشت هایش طلای پیوسته زائران از سراسر دنیا چون بیایند با تنی آزاد روبه روی ضریح چار امام می‌شود ذکر یا حسن سر داد روضه میخواند روضه ی غربت روضه ی غربت و غم و هجران گفت فرموده ای که یا بن شبیب گریه کن روضه ی حسین بخوان دو کبوتر به حال آل الله گریه کردند مدتی باهم بال در بال هم سپس رفتند در هوا پرزنان به سوی حرم ای امام رئوف بخشنده ضامن ناقه ، ضامن آهو ای امامی که از لبت می‌ریخت نغمه ی لا اله الا هو گرچه من کمتر از کبوتر تو هستم اما بیا و راهم ده جان زهرا من سیه رو را در جوار حرم پناهم ده ای که فرموده ای که هر کس شد زائر من ز روی عهد و وفا من به فریاد او سه جا برسم چشم در راهم ،هر سه بار بیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا