#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_رجز_خوانی
آمده از خیمه برون پور شاه
نور دو چشمان شه کم سپاه
شور به پا کرده قد و قامتش
یا که قیامت قد قدقامتش
سرو قدی لاله رخی مه جبین
زیر قدم هاش بلرزد زمین
چکمه به پا کرده که غوغا کند
حشر دگر آمده بر پا کند
خود به سر،بسته حمایل به دوش
واله و شیدا و بسی پر خروش
تیغ کجی بر کمر آویخته
زلف سیه بر سر و رو ریخته
صولت او صولت پیغمبری
ماه بر آن چهره بود مشتری
چهره ی او معنی شمس الضحی
یا که به تفسیر چو بدرالدجی
ماه سما گشته به صد آبرو
سجده گهش طاق دو ابروی او
در نسب آمد ز ازل هاشمی
احمدی و حیدری و فاطمی
همچو اباالفضل قریشی نسب
فخر عرب هست و خدای ادب
روی مهش هر که ببیند ز دور
گفته نبی آمده از کوه نور
گِرد رُخش عده ای از بانوان
زجه زنان لاله ی لیلا بمان
هم به بر شمع چو پروانه اند
گرد رخش واله و دیوانه اند
سبزه قبا حضرت قرص قمر
از گره ی هاشمیون شد به در
جرعه ز پیمانه و ساغر زده
باده ز میخانه ی کوثر زده
محو رخ حضرت ساقی شده
مست هوالباقی و باقی شده
چشم به چشم پدرش دوخته
آتشی اندر دلش افروخته
شمع شده آب شده سوخته
چون ز اباالفضل ادب آموخته
گفت که بابا شه و سلطان دین
سرور خوبان و امام مبین
جمله ی اصحاب فدایت شدند
بنده و خاک کف پایت شدند
رخصتی اینک بده سلطان عشق
تا بنهم جان سر پیمان عشق
حال اگر رخصت میدان دهید
هاشمیان را شوم اول شهید
روح به جانم تو مسیحا بده
جان به تن لاله ی لیلا بده
آه کشید از دلش آن مستطاب
گفت که صبری کن و کم کن شتاب
راه برو چند قدم در برم
اکبر من نور دو چشم ترم
تا که ببینم قد و بالای تو
سِیر کنم قامت رعنای تو
گفت برو حیدر کرب و بلا
صف شکن خیبر کرب و بلا
عازم معراج به دشت بلا
حضرت پیغمبر کرب و بلا
بعد تو این دل چو شود بی قرار
خاک بوَد بر سر این روزگار
رفت به میدان رجز آغاز کرد
همچو نبی باب سخن باز کرد
گفت عدو این نوه ی حیدر است؟
نِی به خدا حضرت پیغمبر است
منطق و خُلقش همه پیغمبری
در کف او تیغ کج حیدری
تیغ مگو معجزه ی ذوالفقار
هیبت او حیدر دُلدُل سوار
گفت به مرگم به خدا سینه چاک
مرد خدا رای ز مردن چه باک
فخر کنم بر پدرم مرتضی
فخر عرب پادشه لافتی
فاتح خیبر یل بدر و حُنین
باب حسین پادشه عالمین
او که ز نامش همه لرزان شوید
معرکه بگریز و گریزان شوید
مست من از باده ی آگاهیم
نامم علی و اسد اللهیم
کیست مرا پایه ی جنگاوری
حیدری ام حیدری ام حیدری
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمیه
دل پر از خونست و پر غم نیز هم
در فراقت دیده پر نم نیز هم
ای بهار از هجر روی باغبان
غنچه بیتاب ست و شبنم نیز هم
تو طبيبی بر دل بیمار ها
هم دوای درد و مرهم نیز هم
"گریه بر هر درد بی درمان دواست"
گریه بر داغ محرم نیز هم
باز آمد فاطمیه، باز غم
همره آن اشک ماتم نیز هم
صحبت از مسمار و دیوار و در و
کوچه و سیلی محکم نیز هم
یک طرف پرپر گل یاس کبود
یک طرف داغ مجسم نیز هم
تا به کی باشد حسامت در نیام
صبر تا کی؟ چهره در هم نیز هم
با همان یاران اندک هم بیا
با همان جمع فراهم نیز هم
با سلیمانی و سلمان و مسیح
مالک وعمار و میثم نیز هم
عالمی را پر ز عدل و داد کن
گرچه هستی شاه عالم نیز هم
بر ظهور خود دعا کن ای غریب
گرچه بر آنی مصمم نیز هم
شهسوارا کی کنی پا در رکاب؟
تیغ در دستان و پرچم نیز هم
کاش این آدینه روز وصل بود
وصل یار و دوری غم نیز هم
#جواد_کریم_زاده
#بمناسبت_۲۸_ربیع_الثانی_
#رحلت_عالم_بزرگوار_علامه_امینی
#رحمت_الله_علیه
#صاحب_کتاب_ارزشمند_الغدیر
#اثبات_ولایت_و_حقانیت_امیرالمومنین
#علی_ابن_ابیطالب_علیه_السلام
محمد تقی آل بحر العلوم
که علامه ای بود بس پارسا
بفرمود دیدم به رویا شبی
که گویی شده روز محشر بپا
بدیدم مکانی ست بس با شکوه
که میعاد گاه دل و دلبر ست
نمودم سوالی که اینجا کجاست
بگفتند این چشمه کوثر ست
چو نزدیک گشتم بدیدم به عین
که آنجاست از نور حق منجلی
نظر کردم و از شعف چشم من
پر از نور شد از جمال علی
بدیدم که ساقی مستان عشق
سرا پا بُوَد غرق نور و سرور
بدستان پاک یداللهی اش
نموده پر از آب جام بلور
بسی جامها ی بلورین پاک
پر از آب کرده کنارش نهد
ز آب گوارای کوثر علی
به هر کس که خود میشناسد دهد
به ناگاه دیدم در آن شور حال
بپا گشت هنگامه و همهمه
بپاشید بر روی علامه ی
امینی ز کوثر، شوی فاطمه
به رويش بسی آب کوثر بریخت
در آندم که علامه نزدش رسید
بفرمود رویم سپید از تو شد
خداوند رویت نماید سپید
نمودی ز رافت دو دستان خود
سپس بار دیگر ز کوثر پر آب
و اینبار در کام علامه ریخت
ز آن باده ی کوثری بوتراب
چهل سال تحقیق و کوشش نمود
چو مرغی که در دام حیدر اسیر
سرانجام آن شاهکار گران
بشد جمعِ تالیف او ، الغدیر
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh
#قرآن_کتاب_جاودانی_مدح
این کتاب آسمانی خدای اکبر ست
یا که اعجاز بزرگ حضرت پیغمبر ست
این هُمای رحمت دوش امیرالمومنین
یا که بر راس علی دیهیم و تاج و افسر ست
هر چه نازل گشت بر قلب امیر کائنات
آن نخستین کاتب وحی اش امیر صفدر ست
هست کاملتر ز تورات و ز انجیل و صُحُف
وز زبور و هر کتاب آسمانی برتر ست
می شود آغار بسم الله الرحمن الرحیم
بعد از آن حمد و ثنای کردگار داور ست
آن کتابی را که فرماید خدا لا رَیبَ فیه
دان هُدی" للمتقین اش پهلوان خیبر ست
چون به صوت خوش تلاوت گشت قرآن مجید
عقل گفتا نغمه ی زیبای حیدر حیدر ست
سوره ی طه چو نازل گشت بر قلب رسول
شان آن احمد، علی، زهرا، شبیر، و شُبَر ست
یا نزول سوره ی کوثر به ختم المُرسلین
از برای کوری چشم حسود اَبتر ست
برگ برگ این کتاب از هر چه گُل خوشبو ترست
از ملائک بال و از روح الامینش شهپر ست
گر بخوانم شهر علمش وصف دیگر کرده ام
احمد و قران چو شهر علم علی آن را در ست
وصف قران را خدا و احمد و حیدر کنند
شعر من چون قطره ای اندر یَم این دفتر ست
قدر قرآن را بدان ای مومن نیکو سرشت
چون که احمد همره قرآن شفیع محشر ست
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh