{•جوانفردا•}
♡....
سربند هارو بادقت زیر و رو مےڪردم
پرسید:دنبال چےمیگردے؟!
گفتم:سربندِیازهرا🌹
گفت:چه فرقے داره مگه!
یڪیشو بردار ببند دیگه...!
گفتم:نه آخه من مادرم ندارم...😭💔
#فاطمیه
@javan_farda
#بهشت_یا_جهنم
#قسمت_پنجم
شب رفتم خونه🏠 … یه سری از وسایلم رو برداشتم و زدم بیرون .. شب ها زیر پل🚧 یا گوشه خیابون می خوابیدم … دیگه نمی تونستم سر کار پاره وقتم برم … می ترسیدم فرارم رو از پرورشگاه به پلیس گزارش کرده باشن ..
اوایل ترس و وحشت😱 زیادی داشتم … شب ها با هر تکانی از خواب می پریدم … توی سطل های آشغال دنبال غذا و چیزهای دیگه می گشتم … تا اینکه دیگه خسته شدم … زندگی خیلی بهم سخت می گذشت 😒… .
با چند تا بچه خیابون خواب دیگه مثل خودم آشنا شدم و رفتیم دزدی❌ … اوایل چیز دندون گیری نصیب مون نمی شد … ترس و استرس وحشتناکی داشت … دفعات اول، تمام بدنم به رعشه می افتاد و تکرر ادرار می گرفتم … کم کم حرفه ای شدیم … با نقشه دزدی 💶می کردیم … یه باند تشکیل دادیم و دست به دزدی های بزرگ تر و حساب شده تر می زدیم … تا اینکه یه روز کین پیشنهاد خرید اسلحه🔪 داد و کار توی بالای شهر رو داد … .
من از دزدی مسلحانه خوشم نمی اومد … کارهای بزرگ پای پلیس رو وسط می کشید … توی محله های ما به ندرت پلیس می دیدی … اگر سراغ قاچاقچی ها هم نمی رفتی امنیتش بیشتر بود … اما اونجا با اولین صدایی پلیس می ریخت سرت و اصلا مهم نبود چند سالته … .
بین بچه ها دو دستگی⛓ شد … یه عده طرف منو گرفتن ولی بیشتری رفتن سمت کین … حرف حالی شون نبود … در هر صورت از هم جدا شدیم … قرار شد هر کس راه خودش رو بره...
ادامه دارد...
#فاطمیه
@javan_farda
#بهشت_یا_جهنم
#قسمت_ششم
یه سال دیگه هم همین طور گذشت …🔄
کم کم صدای بچه ها در اومد … 🗣
اونها هم می خواستن مثل کین برن سراغ دزدی مسلحانه، یه عده هم می خواستن برن سراغ پخش مواد … از دزدی های پایین شهر چیز خاصی در نمی اومد …💴❌
برادر جاستین توی یکی از باندهای مواد بود … پول خوبی می دادن … قرار شد واسطه دبیرستان ها بشیم … پلیس کمتر به رفت و آمد یه نوجوون بین بچه های دبیرستانی شک می کرد …🚭 .
همون روز اول به همه مون چند دست لباس جدید و مرتب دادن … 👔و من بعد از چند سال، بالاخره جایی برای خوابیدن پیدا کرده بودم … جایی که نه سرد بود نه گرم … اما حداقل توی روزهای بارونی خیس نمی شدم🌧 … .
اوایل خیلی خوشم اومده بود اما فشار روانی روز به روز روم بیشتر می شد … کم کم خودم هم کشیده شدم سر مواد …❌⭕️
بیشترین فروش بین بچه ها مال من بود … خیلی از کارم راضی بودن … قرار شد برم قاطی بالاتری ها … روز اول که پام رو گذاشتم اونجا وحشت همه وجودم رو پر کرد … یه مشت آشغال هیکل درشت که همه بدن شون خالکوبی بود و تنها دمخورشون مواد، مشروب بود … اما تازه این اولش بود … .〽️
رئیس باند تصمیم گرفت منطقه اش رو گسترش بده … گروه ها با هم درگیر شدن … بی خیال و توجه به مردم … اوایل آروم تر بود … ریختن توی یکی از خونه های ما و همه رو به گلوله بستن … بچه های گروه ما هم باهاشون درگیر شدن … درگیری به یه جنگ خیابونی تمام عیار تبدیل شده بود … منم به خاطر دست فرمونم، راننده بودم …🚘
ادامه دارد...
#فاطمیه
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
@javan_farda
°
یکےازدلایلےکهشهیدنمیشیماینهکه:
توهرکاریواڪنشهمهرودرنظر
میگیریماِلاواڪنشخدا..(: '💔!
#فاطمیه
@javan_farda
✨﷽✨
گفتم خدایا چگونه آغاز کنم؟
گفت به نام من
گفتم خدایا چگونه آرام گیرم؟
گفت به یاد من
گفتم خدایا خیلی تنهایم؟
گفت تنها تر از من؟
گفتم خدایا هیچ کسی کنارم نمانده؟
گفت به جزمن
گفتم خدایا از بعضی ها دلگیرم
گفت حتی از من؟
گفتم خدایا قلبم خالیست
گفت پرکن از عشق من
گفتم دست نیاز دارم
گفت بگیر دست من
گفتم با این همه مشکل چه کنم؟
گفت توکل کن به من
گفتم احساس میکنم خیلی ازت دورم
گفت نه، نزدیکترین به تو، من
گفتم برای ارزوهایم چه کنم؟
گفت تلاش و به امید من
گفتم خدایا چرا اینقدر میگويی من؟
گفت چون من از تو هستم و تو از من👑
#فاطمیه
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
@javan_farda
ســردار قاآنے|👤
⤶
ۺــاگـرداڹِ مڪٺبِـ
شــہٻدسلٻمانے🌿
اۅڶ اسٺخۅان آمرٻکایےۿا را
خُــرد خۅاۿندڪرد
ۏ
بعد از مـــنطقہـ🗺
بٻرۅنشـــاڹخۅاۿند ڪــــرد(:✌️🏼🇮🇷
#مرد_میدان
#فاطمیه
@javan_farda
🔶️ داستان مرغابی ها و لاک پشت را یادتان هست؟
میگفت: نفرین بر دهانی که بی موقع باز شود!
من عرض می کنم: هزاران نفرین بر دهانی که آن وقتی که باید بازشود، باز نشود!!
این را به همه بفهمانید و فریادکنید که سکوت در برابر گناهان، نشانه ی رضایت و باعث شراکت است!
《استادعلی تقوی یگانه》
#امر_به_معروف
#فاطمیه
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
@javan_farda
#بهشت_یا_جهنم
#قسمت_هفتم
هر شب که چشم هام رو می بستم با کوچک ترین صدایی از خواب می پریدم … 😨
چشمم که گرم می شد تصویر جنازه ها و مجروح ها میومد جلوی چشم هام …😥 جیغ مردم عادی و اینکه با دیدن ماها فرار می کردن …
کم کم خاطرات گذشته و تصویر آدلر و ناتالی هم بهش اضافه می شد …😓
فشار عصبی، ترس، استرس و اضطرابم روز به روز شدیدتر می شد …
دیگه طاقت تحمل اون همه فشار رو نداشتم … مشروب و مواد هم فقط تا زمان خمار بودن کمکم می کرد … بعدش همه چیز بدتر می شد❌🍷 …
اونقدر حساس شده بودم که اگر کسی فقط بهم نگاه می کرد می خواستم لهش کنم …👊 کم کم دست به اسلحه هم شدم … اوایل فقط تمرینی … بعد حمل سلاح هم برام عادی شد …
هر کس دو بار بهم نگاه می کرد اسلحه ام رو در میاوردم … علی الخصوص مواد هم خودش محرک شده بود و شجاعت و اعتماد به نفس کاذب بهم داده بود … در حد ترسوندن بود اما انگار سلطان اون جنگل شده بودم … 🚫
درگیری به حدی رسید که پای پلیس اومد وسط 🚨… یه شب ریختن داخل خونه ها و همه رو دستگیر کردن …🚔
دادگاه کلی و گروهی برگزار شد … با وجود اینکه هنوز هفده سالم کامل نشده بود و زیر سن قانونی بودم … مثل یه بزرگسال باهام رفتار می کردن … وکیلم هم تلاشی برای کمک به من یا تخفیف مجازات نکرد … .
به 9 سال حبس محکوم شدم … یه نوجوان زیر 17 سال، توی زندان و بند بزرگسال ها … آدم هایی چند برابر خودم … با انواع و اقسام جرم های …⚠️
ادامه دارد...
#فاطمیه
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
@javan_farda
{•جوانفردا•}
♡•••
خیلیے ها فڪر مےڪنند حضرت زهرا{ص} جان خــود را فدا ڪرد بہ خاطر همسرش علے !/♦️
اما این جماعت غافلند و نمے دانند ڪہ هدف حضرت زهرا دفاع از چیز با ارزشتری بود☺️👌🏻
. آری او جانش را فدای امام زمانش ڪرد.♥️❗️
ولی ما برای برد تیم فوتبالمان صادقانہ تر از فرج دعــا میڪنیم.😞💔
به امید روزی که همہ ما سرباز مخلــص امام زمانمان باشیم.😊😍🌸
#فاطمیه
#مادر_پهلــوشڪستہ🥀
@javan_farda
قُلِ اللَّهُ يُنَجِّيكُمْ مِنْهَا وَمِنْ كُلِّ كَرْبٍ
خداست که از آنگرفتاری و بلکه
از هر اندوه شدیدی نجاتتان میدهد...
[ سوره انعام آیه ٦٤ ]
#ایه_گرافی
@javan_farda
پیشنهاد شگفت انگیز
همین حالا بگو💫
امامسجاد‹؏›فرمودند↓🌱
هرکس سه صلوات برای مادرم حضرت فاطمه‹س›بفرستد،تمامے گناههانش بخشیده میشود✨
[اللّهُمَّ صَل ِّعَلی فاطِمَة َوَ اَبیها وَبَعْلِهاوَبنیهاو َالسِّر ِّالْمُسْتَوْدَع ِفیها بِعَدَد ِمااَحاطَ بِه عِلْمُكَ♥️]
#فاطمیه
@javan_farda
https://EitaaBot.ir/counter/dgah
رو این لینک بزنید☝️🏻 و تعداد صلواتتون رو برای حضرت زهرا ثبت کنید بشه ۱۴ هزار تا ختم میشه🌷
#فاطمیه
@javan_farda
#بهشت_یا_جهنم
#قسمت_هشتم
توی زندان اعتیادم به مواد رو ترک کردم …🚭
دیگه جزء هیچ باندی نبودم و از همه جدا افتاده بودم … تنها …👤 وسط آدم هایی که صفت وحشی هم برای بعضی شون کم بود …🔪 .
هر روزم سخت تر از قبل … کتک زدن و له کردن من، تفریح بعضی هاشون شده بود … به بن بست کامل رسیده بودم … همه جا برام جهنم بود🔥 … امیدی جلوم نبود … این 9 سال هم اگر تموم می شد و زنده مونده بودم؛ کجا رو داشتم که برم؟ … چه کاری بلد بودم؟😓 …
فشار روانی زندان و اون عوضی ها، رفتار وحشیانه پلیس زندان، خاطرات گذشته و تمام اون دردها و زجرها … اولین بار که دست به خودکشی زدم رو خوب یادمه … ⛓
6 سال از زمان زندانم می گذشت … حدودا 23 سالم شده بود … یکی دو ماهی می شد هم سلولی نداشتم … حس خوبی بود … تنهایی و سکوت … بدون مزاحم … اگر ساعات هواخوری اجباری نبود ترجیح می دادم همون ساعت ها رو هم توی سلول بمونم …⏲🔗
21 نوامبر، در سلول باز شد و جوان چهل و دو سه ساله ای اومد تو … قد بلند … هیکل نسبتا درشت … پوست تیره … جرم: قتل … اسمش حنیف بود …
ادامه دارد...
#فاطمیه
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
@javan_farda
#بهشت_یا_جهنم
#قسمت_نهم
+ساکت بود … ✋🏻نه اون با من حرف می زد، نه من با اون … ولی ازش متنفر بودم … ✝فکر کنم خودشم از توی رفتارم اینو فهمیده بود … یه کم هم می ترسیدم … بیشتر از همه وقتی می ایستاد به نماز، حالم ازش بهم می خورد … .🛐
هر بار که چشمم بهش می افتاد توی دلم می گفتم: تروریست عوضی … و توی ذهنم مدام صحنه های درگیری مختلف رو باهاش تجسم می کردم … ☁️.
حدود 4 سال از ماجرای 11 سپتامبر می گذشت … حتی خلافکارهایی مثل من هم از مسلمون ها متنفر بودن … حالا یه تروریست قاتل، هم سلولی من شده بود …❌
یک سال، در سکوت مطلق بین ما گذشت … و من هر شب با استرس می خوابیدم … دیگه توی سلول خودم هم امنیت نداشتم … .⚠️
خوب یادمه … اون روز هم دوباره چند نفر بهم گیر دادن … با هم درگیر شدیم … این دفعه خیلی سخت بود … چند تا زدم اما فقط می خوردم … یکی شون افتاده بود روی من و تا می تونست با مشت می زد توی سر و صورتم … .👊🏻
سرم گیج شده بود … دیگه ضربه هایی که توی صورتم می خورد رو حس نمی کردم … توی همون گیجی با یه تصویر تار … هیکل و چهره حنیف رو به زحمت تشخیص دادم …
اون دو تا رو هل داد و از پشت یقه سومی رو گرفت و پرتش کرد … صحنه درگیریش رو توی یه تصویر مات می دیدم اما قدرتی برای هیچ کاری نداشتم …🖇
ادامه دارد...
#فاطمیه
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
@javan_farda
در روایات داریم که خود ائمه هرگاه حاجتی داشتن میگفتن یا فاطمه! مادرشون رو، حضرت زهرا رو واسطه قرار میدادن
@javan_farda