eitaa logo
{•جوان‌‌فردا•}
449 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
706 ویدیو
33 فایل
نوجوانان مدیران آینده این کشورند✌🏻🍃 نظراتتون رو به ما منتقل کنید :) http://payamenashenas.ir/javan__farda • • • پشت صحنه👀 @javab_nashenas
مشاهده در ایتا
دانلود
هنوز چند قدم ازش دور نشده بودم🚶🏻‍♂ که بلند وسط مسجد داد… هی گاو …🐮 همه برگشتن سمت ما …🤭 جا خورده بودم …😳 رفتم جلو و گفتم: با من بودی؟ … 😠باور نمی کردم آدمی مثل حاج آقا، چنین حرفی بزنه …😡 بله با شما بودم …🙂 چی شده؟ …🧐 بهت برخورد؟ …🤨 هنوز توی شوک بودم … 😶 چرا بهت برخورد؟ …🧐 مگه گاو چه اشکالی داره؟ … .🤷🏻‍♂ دیگه داشتم عصبانی می شدم … 😤خیله خوب فهمیدم، چون به خدات این حرف رو زدم داری بهم اهانت می کنی …😏 اصلا فکرش رو هم نمی کردم چنین آدمی باشه … بدجور توی ذوقم خورده بود … 😒به خودم گفتم تو یه احمقی استنلی … چطور باهاش همراه شده بودی؟ … در حالی که با تحقیر بهش نگاه می کردم ازش جدا شدم .. مگه فرق تو با گاو چیه که اینقدر ناراحت شدی؟ ..😌🙂 دیگه کنترلم رو از دست دادم … رفتم توی صورتش …🤬 ببین مرد، به الانم نگاه نکن که یه آدم آرومم … سرم رو می اندازم پایین، میام و میرم و هر کی هر چی میگه میگم چشم … من یه عوضیم پس سر به سر من نزار … تا اینجاشم فقط به خاطر گذشته خوب مون با هم، کاری بهت ندارم … بچه ها کم کم داشتن سر حساب می شدن بین ما یه خبری هست … از دور چشم شون به من و حاجی بود …😨 گاو حیوون مفیدیه … 😊🐮گوشت و پوستش قابل استفاده است… زمین شخم می زنه .. دیگه قاطی کردم … پریدم یقه اش رو گرفتم … . زورشم از تو بیشتره …☺️ زل زدم تو چشم هاش … فکر نکن وسط مسجدی و اینها مراقبت … بیشتر از این با اعصاب من بازی نکن …. •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• @javan_farda
بچه ها حواسشون به ما بود … 😶با دیدن این صحنه دویدن جلو …🏃‍♂ صورتش رو چرخوند طرف شون … برید بیرون، قاطی نشید … یه کم به هم نگاه کردن … مگه نمیگم از مسجد برید بیرون؟… دل دل کنان و با تردید رفتن بیرون … . زل زد توی چشم هام … تو می فهمی، شعور داری، فکر می کنی … درست یا غلط تصمیم می گیری … اختیار داری الان این وسط من رو خفه کنی یا لباسم رو ول کنی …. ولی اون گاو ؛ نه … هر چقدر هم مفید باشه با غریزه زندگی می کنه … بدون عقل … بدون اختیار … اگر شعور و اختیار رو ازت بگیرن، فکر می کنی کی بهتر و مفیدتره … تو یا گاو؟ … هم می فهمیدم چی میگه … هم نمی فهمیدم … . من نمی دونم چی بهت گذشته و چه سرنوشتی داشتی… اما می دونم؛ ما این دنیا رو با انتخاب های غلط به گند کشیدیم …❌ ما تصمیم گرفتیم که غلط باشیم پس جواب ها و رفتارهامون غلط میشه …🛑 و گند می زنیم به دنیایی که سهم دیگران هم هست … مکث عمیقی کرد … حالا انتخاب تو چیه؟ .. یقه اش رو ول کردم … خم شد، کت کتانم رو از روی زمین براشت، داد دستم و گفت … به سلامت … 🙂 من از در رفتم بیرون و بچه ها با حالت نگران و مضطرب دویدن داخل …😨 برگشتم خونه … خیلی به هم ریخته و کلافه بودم … ولا شدم روی تخت … تمام روز همون طور داشتم به حرف هاش فکر می کردم …💭 به اینکه اگر مادرم، انتخاب دیگه ای داشت … اگر من، از پرورشگاه فرار نکرده بودم … اگر وارد گروه قاچاق نشده بودم … اگر … اگر … تمام روز به انتخاب هام فکر کردم … و اینکه اون وقت، می تونستم سرنوشت دیگه ای داشته باشم؟ … چه سرنوشتی؟ … . همون طور که دراز کشیده بودم از پنجره به آسمان نگاه کردم … ☁️🌥 تو واقعا زنده ای؟ … پس چرا هیچ وقت کاری برای من نکردی؟ … چرا هیچ وقت کمکم نکردی؟ … جایی قرار دارم که هیچ حرفی رو باور نمی کنم … اگر واقعا زنده ای؛ خودت رو به من نشون بده … اگر با چشم هام ببینمت … قسم می خورم بهت ایمان میارم …✋🏻✋🏻 پ.ن سعی کنین در مورد حاج آقا قضاوت نکنین کارشو بلده •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• @javan_farda
لازم‌است‌خودمان‌را‌براےملاقات‌با‌حضࢪت‌مہدۍ﴿عجل‌اللہ‌تعالۍفرجہ‌شࢪیف‌﴾آماده‌کنیم! -شھیداحمدمشلب🖇🌿 @javan_farda
روزِ حساب کتاب کهِ برسه... بعضی از گناهات رو کهِ بهت نِشون میدن می‌بینی براشون استغفار نکردی، اصلاً یادت نبوده!😧 امّا زیر هر گناهت یه استغفار نوشته شده..! اونجاست کهِ تازه میفهمی یکی به جات توبه کرده... یکی که حواسش بهت بوده!!! یه پدر دلسوز... یکی مثلِ مهدی...💔  يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا... اللّهم عجل لولیک الفرج @javan_farda
{•جوان‌‌فردا•}
فـــاطمه دوم حیــدر شــدی مادر یک ماه و سه اختر شدی ماه تو از ماه فلک خوبتر پیش علی از همه محبوب تر 🖤 (س)🥀 •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• @javan_farda
🎙 امروزیه‌داداشی همون‌حرفِ‌همیشگی‌روزد... گفت"هرکس‌لایقِ‌شهادت‌نیست" بهش‌گفتم‌بله‌خب! بودن‌کسایی‌که‌کلِ‌زندگیشون‌تومسیرِتباه صرف‌شده... ولی‌بایه‌عمل‌صالح‌لایقِ‌شهادت‌شدن! وبودن‌کسایی‌هم که‌کلِ‌زندگیشونوجانماز‌اب‌کشیدن‌وصرفِ عملِ‌صالح‌شده...ولی‌خب... امااان‌ا‌ز‌ریا…💔 @javan_farda
🌸 امام علی(ع) : دروغگو و مرده یکسانند؛ زیرا برتری زنده بر مرده، به سبب اعتماد به اوست. پس اگر به سخن او اعتمادی نشود، زنده نیست. ✍غررالحکم(حدیث2104) @javan_farda
9429906_661.mp3
17.65M
مداحی وفات حضرت ام البنین (س) با نوای  @javan_farda
✌️🏻✌️🏻...
{•جوان‌‌فردا•}
✌️🏻✌️🏻...
بچه‌ها بیایید بدیم که حداقل کاری نکنیم ڪه ظهور عقب بیوفته🙃💔 @javan_farda
●°°°°°°
{•جوان‌‌فردا•}
●°°°°°°
⟮∞🌼♥️∞⟯ . عجبــ‌حال‌وهوایـےدارد؛ چادرِمشکۍزهرایـےمن ..'! . @javan_farda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•♡•هرکس‌بر‌خدا‌توکل‌کند‌پس‌او‌برایش‌کافی‌است. سوره طلاق ایه۳ @javan_farda
♡...
{•جوان‌‌فردا•}
♡...
هر‌آدمے‌خودش‌تصمیم‌مۍ‌گیره ڪہ‌درونش‌چے‌باشہ! گُل‌یا‌خار خاڪ‌یا‌آسمان براے‌دیدن‌خودٺ،‌باید‌چشماتو‌ببندۍ با‌قلبت‌حس‌ڪنے،‌درونت‌چیھ!؟ ستاره‌اۍ‌درخشان‌یا ظلمات‌مَحض... تصمیم‌بگیر‌همیشہ‌پر‌نور‌باشے از‌تاریڪے‌ها‌نترس چون؛ تو‌میتونے‌دنیا‌رو،‌روشن‌ڪنے.. خدا‌تو‌رو‌اینطور‌آفریده🌙! @javan_farda
•••🌱🌿•••
{•جوان‌‌فردا•}
•••🌱🌿•••
😇 پیامبر اڪــرم{ص}:↯ خداونـــد ،اصرارڪنندگان دࢪ دعا ࢪا دوســت داࢪد♥️✔️ 📚بحــار ؛ ۹۳:۳۷۸📚 •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• @javan_farda
اون شب دیگه قرآن گوش نکردم 👂 تا وضعیت مشخص بشه… نه تنها اون شب، بلکه فردا، پس فردا و … مسجد هم نرفتم 🕌 و ارتباطم رو با همه قطع کردم .. یک هفته … 10 روز … و یک ماه گذشت … اما از خدا خبری نشد … هر بار که از خونه بیرون می رفتم یا برمی گشتم؛ منتظر خدا یا نشانه از اون بودم … برای خودم هم عجیب بود؛ واقعا منتظر دیدنش بودم …🙁 اون شب برگشتم خونه … چشمم به Mp3 player افتاد … تمام مدت این یه ماه روی دراور بود … چند لحظه بهش نگاه کردم … نگه داشتنش چه ارزشی داشت؟ … حرف های یک خدای مرده ..😒 با ناراحتی برش داشتم و بدون فکر انداختمش توی سطل زباله .. نهار نخورده بودم … برای همین خودم رو به خوردن همبرگر دعوت کردم …🍔 … اعصابم خورد بود … حس می کردم یه ضربه روحی شدید بهم وارد شده … انگار یکی بهم خیانت کرده بود … 😓بی حوصله، تنها و عصبی بودم … تمام حالت های قدیم داشت برمی گشت سراغم … انگار رفته بودم سر نقطه اول … دو سالی می شد که به هیچی لب نزده بودم …🍷 چند ساعت بعد داشتم بدون تعادل توی خیابون راه می رفتم … بی دلیل می خندیدم و عربده می کشیدم …😂🤣🚶🏻‍♂ دیگه چیزی رو به خاطر ندارم … اولین صحنه بعد از به هوش اومدنم توی بیمارستان بود … سرم داشت می ترکید و تمام بدنم درد می کرد 😥… کوچک ترین شعاع نور، چشم هام رو آزار می داد … سر که چرخوندم، از پنجره اتاق بیمارستان، یه افسر پلیس👨🏻‍✈️ رو توی راهرو دیدم… اومدم به خودم تکانی بدم که … دستم به تخت دستبند زده شده بود … . اوه نه استنلی … این امکان نداره … دوباره .. بی رمق افتادم روی تخت … نمی تونستم چیزی رو که می دیدم، باور می کردم … •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• @javan_farda