#حدیث_گرافی 🌸
امام علی(ع) :
دروغگو و مرده یکسانند؛
زیرا برتری زنده بر مرده، به سبب اعتماد به اوست.
پس اگر به سخن او اعتمادی نشود، زنده نیست.
✍غررالحکم(حدیث2104)
@javan_farda
9429906_661.mp3
17.65M
مداحی وفات حضرت ام البنین (س) با نوای
#محمود_کریمی
@javan_farda
{•جوانفردا•}
✌️🏻✌️🏻...
بچهها بیایید
#قول بدیم که
حداقل کاری نکنیم ڪه
ظهور عقب بیوفته🙃💔
#وفات_حضرت_ام_البنین
#پسران_انقلاب
@javan_farda
{•جوانفردا•}
●°°°°°°
⟮∞🌼♥️∞⟯
.
عجبــحالوهوایـےدارد؛
چادرِمشکۍزهرایـےمن ..'!
.
#وفات_حضرت_ام_البنین
#دختران_انقلاب
@javan_farda
#آیه_گرافی
•♡•هرکسبرخداتوکلکندپساوبرایشکافیاست.
سوره طلاق ایه۳
@javan_farda
{•جوانفردا•}
♡...
هرآدمےخودشتصمیممۍگیره
ڪہدرونشچےباشہ!
گُلیاخار
خاڪیاآسمان
براےدیدنخودٺ،بایدچشماتوببندۍ
باقلبتحسڪنے،درونتچیھ!؟
ستارهاۍدرخشانیا
ظلماتمَحض...
تصمیمبگیرهمیشہپرنورباشے
ازتاریڪےهانترس
چون؛
تومیتونےدنیارو،روشنڪنے..
خداتورواینطورآفریده🌙!
#تلنگرانه
@javan_farda
{•جوانفردا•}
•••🌱🌿•••
#حدیث😇
پیامبر اڪــرم{ص}:↯
خداونـــد ،اصرارڪنندگان دࢪ دعا ࢪا دوســت داࢪد♥️✔️
📚بحــار ؛ ۹۳:۳۷۸📚
#مادر_ادب
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
@javan_farda
#استوری🌱
از بچگی آرزوم بود خدمت شما برسم😅
•💌•"رهبرمونه ها :)😍
.
#حضرت_ماه♥️
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• #حاج_قاسم
@javan_farda
#بهشت_یا_جهنم
#قسمت_سیوچهارم
اون شب دیگه قرآن گوش نکردم 👂 تا وضعیت مشخص بشه… نه تنها اون شب، بلکه فردا، پس فردا و …
مسجد هم نرفتم 🕌 و ارتباطم رو با همه قطع کردم ..
یک هفته … 10 روز … و یک ماه گذشت … اما از خدا خبری نشد … هر بار که از خونه بیرون می رفتم یا برمی گشتم؛ منتظر خدا یا نشانه از اون بودم … برای خودم هم عجیب بود؛ واقعا منتظر دیدنش بودم …🙁
اون شب برگشتم خونه … چشمم به Mp3 player افتاد … تمام مدت این یه ماه روی دراور بود … چند لحظه بهش نگاه کردم … نگه داشتنش چه ارزشی داشت؟ … حرف های یک خدای مرده ..😒
با ناراحتی برش داشتم و بدون فکر انداختمش توی سطل زباله ..
نهار نخورده بودم … برای همین خودم رو به خوردن همبرگر دعوت کردم …🍔 … اعصابم خورد بود … حس می کردم یه ضربه روحی شدید بهم وارد شده … انگار یکی بهم خیانت کرده بود … 😓بی حوصله، تنها و عصبی بودم … تمام حالت های قدیم داشت برمی گشت سراغم … انگار رفته بودم سر نقطه اول …
دو سالی می شد که به هیچی لب نزده بودم …🍷 چند ساعت بعد داشتم بدون تعادل توی خیابون راه می رفتم … بی دلیل می خندیدم و عربده می کشیدم …😂🤣🚶🏻♂ دیگه چیزی رو به خاطر ندارم …
اولین صحنه بعد از به هوش اومدنم توی بیمارستان بود … سرم داشت می ترکید و تمام بدنم درد می کرد 😥… کوچک ترین شعاع نور، چشم هام رو آزار می داد … سر که چرخوندم، از پنجره اتاق بیمارستان، یه افسر پلیس👨🏻✈️ رو توی راهرو دیدم… اومدم به خودم تکانی بدم که … دستم به تخت دستبند زده شده بود … .
اوه نه استنلی … این امکان نداره … دوباره ..
بی رمق افتادم روی تخت … نمی تونستم چیزی رو که می دیدم، باور می کردم …
#حاج_قاسم
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
@javan_farda
#بهشت_یا_جهنم
#قسمت_سیوپنجم
به زحمت می تونستم توی راهرو رو ببینم … افسر پلیس داشت با کسی صحبت می کرد …🗣
اومد داخل … دستم رو باز کرد و یه برگه رو گذاشت جلوم … آقای استنلی بوگان، شما تفاهمی و به قید ضمانت و مشروط به پرداخت غرامت آزاد هستید … لطفا اینجا رو امضا کنید … لازمه تفهیم اتهام بشید؟ ..
برگه رو نگاه کردم … صاحب یه سوپرمارکت به جرم صدمه به اموالش و شکستن شیشه مغازه اش ازم شکایت کرده بود … 600 دلار غرامت مغازه دار و 400 دلارم پول نگهبانی که تا تعویض شیشه جدید اونجا بوده و هزینه سرویس اجتماعی و … .😶
گریه ام گرفته بود …😟 لعنت به تو استنلی … چرا باید توی اولین شب، چنین غلطی کرده باشی … 1000 دلار تقریبا کل پس انداز یک سالم بود … .
زودتر امضا کنید آقای بوگان … در صورتی که امضا نکنید و تفاهم رو نپذیرید به دادگاه ارجاع داده می شید … .
هنوز بین زمین و آسمون معلق بودم که حاجی از در اومد تو… یه نگاه به ما کرد و گفت … هنوز امضا نکردی؟ … زود باش همه معطلن …
شما چطور من رو پیدا کردید؟ …😖
من پیدات نکردم … دیشب، تو مست پا شدی اومدی مسجد … بعد هم که تا اومدم ببینم چه بلایی سرت اومده، پلیس ها ریختن توی مسجد …
افسر پلیس که رفت … حاج آقا با یه حالت خاصی نگاهم کرد …🙂
- پول غرامت رو …
- من پرداخت کردم و الا الان به جای اینجا زندان بودی … 1000 دلار بدهکاری … چطور پسش میدی؟ … .
- با عصبانیت گفتم … من ازت خواستم به جای من پول بدی؟ ….😡
- نه … 🙂
نشست روی مبل و به پشتیش لم داد … چشم هاش رو بست … می تونی بدی؛ می تونی هم بزنی زیرش … اینکه دزد باشی یا نه؛ انتخاب خودته …
#حاج_قاسم
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
@javan_farda
#بهشت_یا_جهنم
#قسمت_سیوششم
نمی دونستم چی بگم …🤭 بدجور گیرافتاده بودم … زندگیم رفته بود روی هوا … تمام پس انداز و سرمایه یک سالم …
- من یه کم پول پس انداز کردم … می خواستم برای خودم یه تعمیرگاه بزنم … از بیمارستان که بیام بیرون پس میدم …
- چقدر از پول تعمیرگاه رو جمع کرده بودی؟ …🤔
- 1256 دلار ..
مثل فنر از روی مبل پرید … با این پول می خواستی تعمیرگاه بزنی؟ …😳😐 تو حداقل 300 هزار دلار پول لازم داری …
اعصابم خورد شد … تو چه کار به کار من داری … اومدم بیرون، پولت رو بگیر … .🤬
خندید …😅 من نگفتم کی پول رو پس میدی … پرسیدم چطور پسش میدی؟ … .
- منظورت چیه؟ …🤨
- می تونی عوض پول برای من یه کاری انجام بدی … یا اینکه پول رو پس بدی … انتخابت چیه؟ … .
خوشحال شدم … چه کاری؟ … .🤭
کار سختی نیست … دوباره لم داد روی مبل و چشم هاش رو بست … اون کتاب رو برام بخون …😇
خم شدم به زحمت برش دارم که … قرآن بود … دوباره اعصابم بهم ریخت …😒😤
- من مجبور نیستم این کار رو بکنم … تا حالا هیچ کس نتونسته به انجام کاری مجبورم کنه … .
- پس مواد فروش شدن هم انتخاب خودت بود؛ نه اجبار خدا؟…🙂
جا خوردم … دلم نمی خواست از گذشته ام چیزی بفهمه… نمی دونم چرا؟ ولی می خواستم حداقل اون همیشه به چشم یه آدم درست بهم نگاه کنه … خم شدم از روی میز قرآن رو برداشتم …
_خیلی آدم مزخرفی هستی …😒
خندید …😂 پسرم هم همین رو بهم میگه …☺️
#حاج_قاسم
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
@javan_farda
#بدونتعارف
بزاریدراحتتوونکنم...
هیچدشمنی
یهجوونعلافِبیکاردرسنخونِ
نمازقضاشدهِیطبلتوخالیِفقطشعاردهندهرو
ترورنمیکنه!چونگلولهگرونه...
خیلیگرون
پسیاازشهادتدمنزنیاخودتوبساز…!!
#تمااااام
@javan_farda
#تلنگرانہ
یڪ دقیقہ فکـر اینو بکن کہ:
هروزچندهزارنفردارنباکاراشون
بهصورتامامزمانسیلیمیزنن👋🏻
امامزمانخونگریهمیکنه😭😭
دلش❤️
چندبارشکسته...💔
نمیشهبشماری😔
اماناامیدنشده😊🌸
بازمبهمونامیدداره🙃
شکایتمونوپیشهخدانمیبره...😇
نمیگهناامیدشکردیم:)😞
هنوزمبهمونامیدداره
ناامیدش نکنیم😇
تعجیل در فرج امام زمان عج گناه نکنیم
🌸⃟اًّلًّلًّهًّمًّ عًّجًّلًّ لًّوًّلًّیًّکًّ اًّلًّفًّرًّجًّ🌸⃟
@javan_farda
🌻🖇
_امیرالمومنین:
•🖤•مراقب وقت نماز باش و آن را در وقتش (اول وقت) بخوان و همچنین نه به سبب فراغت آن را پيش از موقعش بخوان و نه به دلیل كارى آن را از وقتش به تأخير بینداز.🥀🌙
#نمازاولوقت
#تلنگرانه
@javan_farda
#بهشت_یا_جهنم
#قسمت_سیوهفتم
تعجب کردم😳 … مگه پسر داری؟ … پس چرا هیچ وقت باهات نیومده مسجد؟🧐 …
همون طور که به پشتی مبل تکیه داده بود، گفت … از اینکه پسر منه و توی یه خانواده مسلمان، راضی نیست😞 … ترجیح میده یه نوجوان امریکایی باشه تا مسلمان … خنده😒 تلخی زد … اونم بهم میگه آدم مزخرفی هستم … .
چشم هاش بسته بود اما می تونستم غم رو توی وجودش حس کنم … همیشه فکر می کردم آدم بی درد و غمیه … .
قرآن رو باز کردم و شروع کردم به خوندن … اما تمام مدت حواسم به اون بود … حس می کردم غم سنگینی رو تحمل می کنه و داشت از درون گریه 😢می کرد …
من از دستش کلافه بودم … از پس منطق و قدرت فکر و کلامش بر نمی اومدم … حرف هاش من رو در دوگانگی شدید قرار می داد و ذهنم رو بهم می ریخت … طوری که قدرت کنترل و مدیریت 😣و تصمیم رو از دست می دادم … .
من بهش گفتم مزخرف … اما فقط عصبی😬 بودم … ترجیح می دادم اون آدم مزخرفی باشه تا من … اما پسر اون یه احمق بود … فقط یه احمق می تونست از داشتن چنین پدری ناراحت باشه … یه احمق که اونقدر خوشبخت بود که قدرت دیدن و درک چنین نعمتی رو نداشت …
از صفحه 40 به بعد، حاجی رفته بود اما من تمام روز و شب🌙🌞، قرآن رو زمین نگذاشتم …18 ساعت طول کشید … نمی دونستم هر کدوم از اون جملات، معنای کدوم یکی از اون کلمات عربی بود … اما تصمیم گرفته بودم؛ اونو تا آخر بخونم … .🌈
این انتخاب من بود … اما تنها انتخابم نبود …
#حاج_قاسم
@javan_farda