🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
🖤
چون بلنده تو دوتا پیام می زارم👇🏻
نقل میکرد:
این قدر وضع مالیم به هم خورد که به زنم گفتم:زن بردار بریم نجف،الان عزادارا میان خونمون شلوغ میشه آه در بساط نداریم.😭
زنم بهم گفت: مرد حسابی ، تو تاجر این شهری، با این همه دبدبه و کبکبه، شب اول محرمی همه از نجف بلند میشن میان کربلا، ما از کربلا بلندشبم بریم نجف، بابا پول نداریم نمردیم که، خدا هست، امام حسین هست، درس میشه.
بهش گفتم: زن اگه امام حسینم بخواست کاری بکنه تا الان کرده بود
😭 😭 😭 😭 😭 😭
میگفت: هرچی به زنم گفتم بیا بریم توجه نکرد و حرف خودشو زد، فقط برای آخرین بار رفتم باهاش اتمام حجت کنم.
گفتم: زن اگه نیای بریم میانا، آبرومون میره ها. بازم گوش نکرد و کار خودشو کرد.
همینجوری که استرس داشتم و نمیتونستم یه جا بند بشم و هی خودمو میخوردم:
دیدم عصر شده، یه دفعه اولین دسته ی عزاداری آقا ابی عبدالله وارد خونه شدن.
رفتم پیش زنم، با عصبانیت بهش گفتم:
دیدی اومدن، دیدی آبرومون رفت، حالا خوبت شد؟
آبرومونو بردی حالا برو جواب بده...
بازم کار خودشو میکرد و به من توجهی نمیکرد.
تو همین لحظه دومین دسته اومدن، سومین دسته، چهارمین دسته، هی دسته های عزاداری امام حسین وارد خونه میشدن و هی من نگران تر...
اذان مغرب شد...
وایسادن نماز خوندن...
عشا رو که خوندن رفتم گفتم: ما امشب چیزی نپختیم، یه چیز ساده ای میل کنید مث نون و پنیرو هندونه ایشالله از فردا شروع میکنیم...
😭 😭 😭 😭 😭 😭 😭
میگفت:
شام خودن و رفتن حرم زیارت، نصف شب شد خوابیدن، تا خوابشون برد بلند شدم قبامو پوشیدم، عبامو انداختم، عرق چینمو سرکردم و نعلینمو پا.
شال و کلا کردم برم نجف.
رفتم به زنم گفتم: زن این تو و این عزادارا و این امام حسین...
من دیگه تحمل موندن و آبروریزی ندارم...
میرم نجف و تو کربلا نمیمونم...
فقط تو کربلا یه کار دارم!
زنم گفت: چی کار؟
گفتم: الان میرم بین الحرمین، حرم حسینم نمیرم ، میرم حرم عباس...
به عباس میگم: برو به این داداشت بگو خیلی مشتی هستی، خیلی با مرامی، خوب آبروی این چن سالمونو حفظ کردی...
😭 😭 😭 😭 😭 😭 😭
هرچی زنم گفت: بمون نرو...
منو تنها نزار. محل نذاشتم و از خونه زدم بیرون اومدم تو کوچه، باید دست راست برم حرم حسین گفتم نمیرم قهرم، پیچیدم برم حرم عباس تو راهم دیدم یه حجره بازه...
(قدیما تو بین الحرمین عرب ها حجره و دکان کاسبی داشتن)
خیلی تعجب کردم، گفتم: ساعت از نصف شبم گذشته، چطور میشه یه حجره باز باشه.
تو دلم گفتم این دیگه کیه که تا این موقع شب ول نکرده کاسبی رو؟!
کنجکاو شدم بینم کیه.رفتم جلو دیدم آ سید حسینه...
آسید حسین استادم بوده و من اینجا تو همین حجره شاگردیه همین آسید حسینو میکردم...
خیلی خوشحال شدم.رفتم جلو
آسید حسین سلام علیکم
جوابمو داد سلام علیکم.
گفتم : آسید حسین چی شده تا این موقع حجره موندی؟
بهم گفت: این چیزارو ول کن، روضه نداری امسال؟!
اشک تو چشام جمع شد و گفتم آسید حسین تو که وضع مارو میدونی تو کربلا ورشکست شدم یکی نیست حتی یه پول سیاهی برای روضه ی امام حسین بهم بده
آسید حسین یه نگاهی بهم بهم انداخت
گفت:
چی میخوای؟
گفتم: چیو چی میخوام؟
گفت:برای روضت چی لازمته؟
گفتم:برنج میخوام،شکر میخوام، چایی میخوام، گوشت میخوام، هیزم میخوام، سیب زمینی میخوام، پیاز میخوام.فلان و فلان و فلان میخوام ...
بهم گفت: بیا بردار برو
گفتم: چیو بردارم برم؟
گفت:همینایی که الان گفتی هرچه قدر میخوای ببر،
نگاه کردم تو دکانش دیدم پر از همه چیزاییه که میخوام...
گفتم: من پول ندارم آسید حسین
گفت: کی پول خواست از تو؟
سرم داد کشید مث همون روزای استادو شاگردی: بیا هرچی میخوای بار گاری کن بردار برو
همه چیو بار گاری زدیم
تموم شد
گفتم: آ سید حسین، ممنونتم کمکم کردی نزاشتی آبروم بره...
ولی من این همه بارو چطوری ببرم؟
اومد جلو تکیه داد به زنجیر آویزونه دم حجرش
روشو کرد طرف حرم حسین صدا زد:عباس،اکبر،قاسم،عون،جعفر بیاین این بارارو ببرید
تو دلم گفتم: نگاه آسید حسین چقدر شاگرد گرفته، من یکی بودم شاگردشا...
تا این موقعم بیدارن شاگرداش...
خواستم برم خونه بهم گفت وایسا کارت دارم
رفت از ته حجرش یه چیزی بیاره
وقتی اومد دیدم دوتا شمعدونی خوشگل سبز رنگ گذاشت به دستم گفت اینم هدیه ی مادرم فاطمه، برو یه گوشه از روضتو روشن کن.
نفهمیدم منظورش از مادرش فاطمه چیه؟
😭 😭 😭 😭 😭 😭
اینقد خوشحال بودم که گفتم حالا که که کارمون درست شد برم حرم آقا از آقا معذرت خواهی کنم...
بگیم آقا غلط کردیم نفهمیدیم. ببخشید، اما این دوتا شمعدونی تو دستام بود اذیتم میکرد.گفتم: میرم اینارو میدم به خانمم و بهشم میگم کارمون جورشده و برمیگردم حرم.
رسیدم سرکوچه دیدم گاری با بار جلو در گذاشته و زنم داره دورش میگرده و بال بال میزنه
(یه مساله هست اینجا، اگه شاگردای آسید حسین زودتراز این بنده خدا میرسیدن خونه، این بنده خدا باید توراه
میدیدشون.اگه بعد
از این بنده خدا میومدن.باید این بنده خدا میرسید خونش و اونا میومدن.)
رسیدم دم در خونه زنم بهم گفت: کجا ریش گرو گذاشتی؟
کجا نسیه آوردی؟
بهش گفتم: زن کارمون راه افتاده و درست شده،این شمعدونی هارو بگیر من برم از آقا معذرت خواهی کنم بعد که اومدم تعریف میکنم برات.
زنم گفت حالا از کی گرفتی اینارو؟
گفتم: از آسیدحسین.اون ایناروبهم داد.
زنم دادزد سرم که: مرد! ورشکست کردی دیونه شدی؟
گفتم:چرا؟
گفت:آسیدحسین20ساله مرده
گفتم: زن به عباس قسم من الان بین الحرمین درحجره ی آ سید حسین بودم
باورش نشد. گفت صبر کن خودم بیام ببینم چی شده.؟
رفتیم بین الحرمین، تا به حجره ی آسید حسین رسیدیم دیدم در حجره ی آسید حسین خاک گرفته،عنکبوتا تار بستن.یه وقت یادم افتاد خودم آسید حسینو غسل دادم، خودم کفنش کردم، خودم خاکش کردم.
به زنم گفتم تو برو خونه
خودم اومدم تو حرم حسین
چسبیدم به ضریح و گفتم آقا غلط کردم
برات کربلاتونو از دست حضرت عباس بگیرید
یامطلب پائین رو نبین یا اگه دیدی باید کپی کنی
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
"اَ لسَّلٰامُ عَلَیْکََ یٰا اَبَا الْفَضْلِ الْعَبٰاس"
به احترام "باب الحوائج" هرکی دید،
@javan_farda
🖤
🖤🖤🖤🖤🖤🖤
💠 آنان که زود داغ می شوند زود هم سرد می شوند...
✨هر داغی، سرد می شود اما هیچ پخته ای هرگز خام نمی گردد!
بیایید اندکی پخته شویم‼️
#تلنگرانہ
@javan_farda
این رسم عاشقی نبود خاک بر سرم...
🖤
روضه تورا شنیده ام و هنوز زنده ام؟
🖤
#محرم
@javan_farda
تو جامعہ ای که ...
بعضی از پسـرا
چفیه میزارن و
مدافع حــرم میشن 💣
هسـتن دختـرایی که
چــــادر میپوشن 🌹🍃
و مــدافع حیــا میشن😍
#دختران_انقلاب
@javan_farda
👌 نکته 👌❤️
یه روز غضنفر
.
.
.
.
.
.
.
.
.
در کعبه متولد میشه😌
یه روز غضنفر دختر پیامبر رحمت و مهربانی رو به همسری انتخاب میکنه😌
یه روز غضنفر در رختخواب پیامبر اکرم (ص) می خوابه و نقشه دشمنان اسلام را نابود میکنه😌
یه روز غضنفر درقلعه خیبر را از جا میکنه😌
یه روز غضنفر در رکوع بخشش میکنه 😔
غضنفر افطار سه شبانه روزش رو به فقیر میده و با آب افطار می کنه😔
یه روز غضنفر در محراب مسجد شهید میشه😔
بله غضنفر لقب مظلوم ترین و بزرگ مرد تاریخ بشریت و اسلام😓
آنقدر مظلوم که حتی وقتی خبر شهادتش در مسجد پخش شد می گفتند مگر علی (ع) هم نماز میخواند.😒
آنقدر مظلوم که ما شیعه های علوی هم با این لقب جوک میسازیم 😓
📢📢 هنوز دیر نشده بیایید بیدار شویم 📢📢
/هر كس دوست داره اسم مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام از فرهنگ طنزپردازی حذف بشه این پیام رو منتشر کنه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#نشر_حداکثری
@javan_farda
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
🦋
گـفت:
پسـرها چقـدر چشـم نـاپـاک شـده انـد ...👀😥
یک بـار پشـت سـرش راه افتـادم ...🚶
در کوچـه اول ، پسـر جـوانی ایسـتاده بود !👦
تا نگـاهش به او و مانتـوی تنـگش افتـاد👀
نیشـخندی زد و به سـر تا پـای انـدام دخـتر خیـره شـد ...😰
همـان پسـر ، وقـتی مـن از جلـویش عبـور کـردم ...😥
سـرش را پایـین انداخت و سرگـرم گوشی مـوبایلـش شـد !😯😳
در کوچـه دوم که کمـی هـم تنـگ بـود ...😰
چنـد پسـر در حـال حـرف زدن و بلـند بلـند خندیدن بودنـد🙁🙁
دخـتر که نزدیکـشان شـد ، نگـاه ها هـمه سمـت انـدام ...👀😔
و موهـای بلـند دخـترک چرخـید.😔
یکـی از پسـر ها نیشـخندی زد😏
و دیگـری کاغـذی را در کـیف دخـتر انداخـت.📄
تنـه دخـتر ، هنـگام عبـور از آن کوچه تنگ به تنـه پسـر ها خـورد !😱😔
همـان پسـرها ، وقـتی مـن نزدیک شـدم ...😰
راه را بـرای عبـور مـن باز کـردند و صـدایشـان را !پایـین آوردنـد.😳☺️
و همیـنطور در کوچه سـوم ، خیـابـان ، بـازار ...
↲اصـلا قبـول چشـم ها هـمه نـاپـاک ...!😒
امـا ◄
◢تــــو چـرا با بـی حجـابی ،
طعـمه شـان میـشوی بانـو ؟...◤ 😔😔
#تلنگرانہ
@javan_farda
🦋
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
🖤🖤🖤🖤🖤
🖤
لباس مشکیاتونو آماده کنید😔
ماه عشق بازی حسین نزدیک است🙂
#محرم
@javan_farda
🖤
🖤🖤🖤🖤🖤
#شهید_شناسی
😍شهید هادی شجاع😍
😍جزء شهدای مدافع حرم😍
🍁ولادت:23آبان سال1368🌷
🍁محل ولادت:اسلامشهر_تهران🌷
🍁شهادت:28مهر سال1394🌷
(🍃این شهید بزرگوار 23روز بعد از ازدواجشان به شهادت می رسند🕊)
🍁محل شهادت:سوریه🌷
🍁نحوه شهادت:در اثر اصابت تیر به قلب و دستشان به فیض عظیم شهادت نائل آمدند😔😔
نویسنــ✍🏻ــده:بانوےمحجبـه
کپی بدون نام نویسنده🚫
@javan_farda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥پاسخ صریح امامجمعه اصفهان
به شبهه شهادت کرونایی در هیات
#نشر_حداکثری
@javan_farda
حرفقشنگ👌🏻
•••
- دلمبراتمیسوزه
+چرا؟!!
- چونبراتشهادتمینویسم
باگناهاتخطمیزنے....シ
#تلنگرانہ
@javan_faarda
🌹دردت بخوره تو سر هرچی آخونده!
.
◾️داشتم كمكش ميكردم غذا بخورد. قبلش هم برای کار های شخصی اش کمک كرده بودم. بنده خدا شرمنده شده بود. نمي توانست مدام به چشمم نگاه كند.
می دانست نیروی داوطلب هستم. آرام جملاتی بر زبان جاری میکرد. یک دفعه نیرویش را جمع کرد و گفت: دردت بخوره تو سر هرچی آخونده!
.
◾️از پشت ماسک لبخند زدم. نميدانستم چه بگويم. خانم پرستار از آن طرف صدا زد: اینهایی که ده روز است اینجا کمکتون میکنند همه شان آخوند هستند!
دلم برایش سوخت که در این شرایط قرار گرفت. گفت: حاج آقا ببخشید منظورم آخوندهای بد هستند!
😊
#قضاوت_نکنیم
@javan_farda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه رفیق دارم
که نامش حسینه...💔
خوشا آن دل که
دلارامش حسینه...💔
#محرم
#مداحی
#پیشنهاد_دانلود 👌🏻
@javan_farda
💖💖💖💖💖
💖
#ارسالی
یکی از دوستان ❤️
بیمار شدن😔
التماس دعا دارن 🙏🏻
لطفا برای سلامتیشون دعا کنید
یکی از ادمین های خوب کانال😔
@javan_farda
💖
💖💖💖💖💖
💔
اهل عالم دارد از ره
ماه ماتم میرسد
هیئتیها یاعلی!
دارد محرم میرسد
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#محرم
@javan_farda
🔰حدود سال 1354بود که مشغول تمرین بودیم
که ابراهیم وارد سالن شد 🚶
و یکی از دوستان هم بعد از او وارد سالن شد و بی مقدمه گفت: داداش ابراهیم ، تیپ وهیکلت خیلی جالب شده!😍
وقتی داشتی تو راه می اومدی دوتا دختر پشت سرت بودن و مرتب از تو حرف می زدن،😉شلوار وپیراهن شیک که پوشیده بودی👕👖 و از ساک ورزشی🎒 هم که دستت بود، کاملاً مشخص بود ورزشـــ💪ــکاری.😅
ابراهیم با شنیدن این حرفها یک لحظه جاخورد.😨 انگار توقع چنین حرفی را نداشت و خیلی توی فکر رفت....
👈ابراهیم از آن روز به بعد پیراهن بلند و شلوار گشاد می پوشید و هیچ وقت هم ساک ورزشی همراه نمی آورد🚫 و لباس هایش رو داخل کیسه پلاستیکی می ریخت❗️
هر چند خیلی از بچه ها می گفتند : بابا تو دیگه چه جور آدمی هستی؟! 😒
ما باشگاه می آئیم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم و... ، تو با این هیکل روی فرم این چه لباس هایی است که می پوشی؟ 😳😳
ابراهیم هم به حرفهای اونها اهمیتی نمی داد و به دوستانش توصیـــ🔔ــه می کرد:اگر ورزش رو برای خـــــدا انجام بدین عبادت است و اما اگر به هر نیت دیگری باشین ضرر خواهید کرد.😊
☝️البته ابراهیم در جاهای مناسبی از توانمندی بدنی اش استفاده می کرد .مثلاً ابراهیم را دیده بودند در یک روز بارانی🌧 که آب در قسمتی از خیابان جمع شده بود و پیرمردها نمی توانستند از آن معبر رد شوند ، ابراهیم آنها را به کول می گرفت و از اون مسیر رد می کرد.👌👌
🍃🌸🍃🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍃🌸🍃
@javan_farda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یعنی اونایی که حضرت آقا رو عاشقانه دوست دارن یه لحظه هم شک نکنن باز کن ببین کیف کن😍
وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد
ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد😎
#حضرت_ماه💙
@javan_farda
بگذار بگویم از نجابت
از بحث حجاب و زن برایت
چون نیک نظر کنی بیابی
گلدان و گل است این حکایت
گل را چو لطیف آفریدند
گلدان کُنَدش زجان حفاظت
#دختران_انقلاب
@javan_farda
▫️چندگاهیست وقتی میگویم :
«و فی کل الساعة» ⏰
دلم می سوزد که همه ساعاتم ازآن تو نیست.🙁
▫️وقتی می گویم:
«ولیا و حافظا»
احساس می کنم که سرپرستم، امامم کنار من ایستاده و قطره های اشکم را به نظاره نشسته است.😍😭
▫️ وقتی می گویم:
«و قائدا وناصرا»
به یاد پیروزی لشکرت، در میان گریه لبخند بر لبم نقش می بندد.☺️
▫️وقتی می گویم:
«و دلیلا و عینا»
یقین دارم که تو راهنما و ناظر اعمال منی.
▫️وقتی می گویم:
«حتی تسکنه أرضک طوعا»
یقین دارم که روزی حکومت تو بر زمین گسترده می شود و همگی شاهد مدینه فاضله ات خواهیم بود. 😍☺️
▫️وقتی می گویم:
«و تمتعه فیها طویلا»
به حال آنانی که در زمان طولانی حکومت شیرین تو طعم عدالت را می چشند غبطه
می خورم و....😔
▫️چندگاهیست دعای فرج را چند بار می خوانم🙁 😔
تا هم با آمدن نامت دلم بلرزد،💘
هم اشکم بریزد،😭
هم در جست و جویت باشم،😭
هم سرپرستم باشی،🙂
هم به حال مردمان عصر ظهور غبطه بخورم,😒
و هم احساس کنم خدا در نزدیکی من است☺️
پس باز هم از ته دل مخلصانه بگوییم :
🔅 '' اللهم عجل لولیک الفرج "🔅
#امام_زمان
@javan_farda