eitaa logo
مرکز نوجوانان فاطمی
14.8هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
121 فایل
▫️ مرکز نوجوانان فاطمی آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه (س) آدرس: حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س)صحن حضرت جوادالائمه(ع) مرکز نوجوان فاطمی 📞شماره:02537175301 📠ادمین @markaz_nojavanan_fatemi @javane_no
مشاهده در ایتا
دانلود
اردوگاه زندگی(قسمت دوم) آقای یازرلو معاون مدرسه رفت زیر سردر اردوگاه ایستاد روبروی بچه ها و گفت:می دونم چندین روزه که انتظار می کشیدید بیاید اینجا و مهم تر از اون بدونید اینجا چه خبره و برنامه چیه.همه زل زده بودیم به دهان ایشون ببینم چیو می خواد اعلام کنه.آقای یازرلو گفت برنامه اینه که هر کسی هر جور دلش می خواد برنامه ش رو بچینه.همه اولش وارفتیم از این خبر اما کم کم ایول ایول بعضیا بلند شد و شروع کردند به خوشحالی!آقای یازرلو ادامه داد البته ما اینجا کلی کلاس و امکانات هماهنگ کردیم.کلاس فوتبال و شنا بگیرید تا طراحی و گرافیک و حتی کارگاه آموزش برق و تعمیر ماشین و... اما شرکت تو اونا اختیاریه. کیف به دست و کوله به دوش راهنمایی شدیم به سمت چادرها.برنامه از بعد از ظهر بعد از نماز و ناهار شروع میشد. تو جمع بچه ها هر کسی چیزی می گفت.یکی می گفت فقط ورزش!فوتبال و شنا و کوه نوردی.یه عده از هشتمی ها گفتن ما صبح ها می ریم عکاسی و گرافیک و بعد از ظهر هم کلاس بطالت! یه عده عشق ماشین می خواستن برن کارگاه تعمیر ماشین .خلاصه هر کسی داشت می رفت دنبال اون چیزی که بهش علاقه داشت یا براش جذاب بود. قدم زنان وسط اردوگاه داشتم چرخ می زدم و فکر می کردم چکار کنم.من این وسط مونده بودم .خب به خیلی از رشته ها علاقه داشتم از طرفی تو این یه هفته همه رو نمی تونستم شرکت کنم.هم دلم می خواست بعد چند هفته امتحان یه استراحت حسابی بکنم تو اون هوای دلچسب.هم می خواستم یه هفته بکوب برم آب تنی و والیبال.هم به کار فنی علاقه داشتم و هم هنری.چرا آخه همه ش رو گذاشته بودن یک هفته؟!کم بود برام. رسیدم به چادر های محل اقامت.چادر هجده چادر من و شش تا از بچه ها بود.دیدم رضا نشسته داره تو یه دفترچه چیزی می نویسه.گفتم داری خاطره می نویسی ؟گفت خاطرات رو تو اون سبزه می نویسم.این دفتر برنامه م هست.برام جالب بود.رضا دوست صمیمی و البته رقیب درسی من تو مدرسه بود.خوش اخلاق،منظم و البته پر جنب و جوش.همیشه کاراش رو نظم بود اما نمی دونستم تو این وادی هاست .ازش پرسیدم می تونم برنامه ت رو ببینم.گفت بله. نگاه که انداختم چشام گرد شد! این داستان ادامه دارد... رسانه تخصصی نوجوانان فاطمی @javane_no Javaneno.amfm.ir
اردوگاه زندگی (قسمت سوم) دفترچه رو که دیدم خیلی تعجب کردم.رضا برای تک تک ساعات این هفت روز برنامه داشت.جالبه هم خواب توش بود و هم کوه نوردی و دوردور توی اردوگاه.رضا عاشق یادگرفتن حرفه ست.تو مدرسه می گفت دوست دارم هر سال چند تا هنر و مهارت یاد بگیرم که تو آینده بدردم بخوره.همیشه هم تو کتابخونه سرش تو بخش کتاب های علمی بود.منم فکر می کردم اینجا لابد باید همش پاش بند کلاسای مهارتی باشه.اما دیدم برای شنا و والیبالش هم وقت گذاشته.گفت من این رشته ها رو دوست دارم و فقط با برنامه می تونم به همش برسم.ازش خواستم یه وقت برا من بذاره تا در مورد برنامه ریزی صحبت کنیم.قرارمون شد بعد از ناهار.از رضا جدا شدم.قدم زنان خیابون شیب دار اردوگاه رو به سمت کوه رو ادامه دادم و با خودم فکر می کردم من تو این چند سال چقدر فرصت از دست رفته داشتم.نه اینکه همش به بطالت گذشته باشه.درس می خوندم.کلاس قرآن و زبان هم می رفتم اما دیدم خیلی وقت آزاد بوده که می تونستم کلی هنر و مهارت یاد بگیرم.مشکل من نداشتن یه برنامه و عمل به اون بود.نماز ظهر و عصر رو که خوندیم رفتیم سالن غذا خوری.سر میز غذا من و رضا کنار هم نشستیم و از همونجا شروع کردیم به صحبت.رضا می گفت برنامه ریزی رو از داداش بزرگترش یاد گرفته.عمل به برنامه درسته سخته اما برنامه ریزی اعتماد به نفس عجیبی به آدم می ده.آدم می تونه برا آینده ش برنامه ریزی کنه.کلی هنر و مهارت و علم می تونه یاد بگیره.کلی کتاب می تونه بخونه.حتی می تونه کلی فیلم و مستند ببینه.با تفریح از زندگی بیشتر لذت ببره.برای من این صحبت ها خیلی جذاب بود اونم از زبان یکی که داره برا من روش زندگی خودش رو تعریف می کنه.گفتم رضا منم می خوام برنامه داشته باشم مثل تو.گفت با کمال میل.اتفاقا این هفت روز می تونه یه تمرین خوب باشه برای برنامه و اجرای اون.گفت امشب بعد از نماز و شام کنار چادرها یه دفترچه بیار تا بشینیم دوتایی برنامه اردو رو بچینیم.گفتم دوست دارم برای تابستون هم باهات مشورت کنم گفت چشم درخدمتم.گفت حالا تا غروب بیا بریم کلاس تعمیر ماشین.گفتم اتفاقا دوست دارم و می ذارمش توو برنامه.گفت بعد از نماز دفترچه ت رو بیار با خودت. این داستان ادامه دارد... رسانه تخصصی نوجوانان فاطمی @javane_no
اردوگاه زندگی (قسمت چهارم) دم رضا گرم!با اون همه فشردگی برنامه وقت گذاشت و با هم شروع کردیم به نوشتن برنامه برای من.خب می خواستم از بیشتر کارگاه ها و کلاس هایی که بود استفاده کنم.رضا گفت نکته اول اینه که برنامه ت رو با علاقه مندیات پرکنی.منم روی کاغذ هر چی تو برنامه اردو بود و دوست داشتم رو آوردم.از عکاسی بگیر تا کلاس والیبال.از بس از گرافیک تعریف کرد اونم آوردم تو برنامه.گفت تمام؟! یه نگاه انداختم دیدم چیز زیادی از قلم نمونده که ننوشته باشم😋 رضا گفت خب حالا زمان هایی رو که تو اردو داری ریز بنویس.شروع کردم از نماز صبح که بلند می شدیم رو ساعت به ساعت روی کاغذ آوردن 5—6.30 نماز صبح 6.30—7ورزش صبحگاهی 7—8 صبحونه 8—9 ...... همینجور تا ساعت 9 که خاموشی بود.دیدم هر روز به جز برنامه های ثابتی مثل نماز و ناهار و شام و خواب حدود 10 ساعت زمان آزاد دارم.تو شش روز باقی مونده می شد حدود 60 ساعت.متعجب مونده بودم.رو کردم به رضا گفتم 60 ساعت؟!گفت تعجب کردی؟!با حسرت گفتم بعضی وقتا من برا یه کار 4-5 ساعتی می موندم چجور خودم رو تنظیم کنم اما حالا می بینم این همه زمان دارم و دستم برا چیدن جدول برنامه خیلی بازه.رضا می گفت اگه دیدمون نسبت به ساعات زندگی محدود به همون روز باشه برا خیلی از تصمیمات ناامید می شیم!چون اصلا وقتش رو نداریم. رضا گفت جدا از بحث اردو به نظرت اگه 60 ساعت زمان داشته باشی چی کاری که علاقه داری رو انجام می دی.گفتم راستش تا حالا به داشتن 60 ساعت قلمبه فکر نکردم...راستش ممممم.تو فکر بودم که رضا پرید و گفت هر ساعت می تونی چند صفحه کتاب بخونی؟گفتم اگه کتاب رو دوست داشته باشم هر ساعت حدودا 30 صفحه رو با اشتیاق می خونم.رضا می گفت خب اگه این طور باشه شما تو این 60 ساعت می شه 6 تا کتاب 300 صفحه ای خوند.خیلی راحت می تونی یه مهارت رو با 60 ساعت وقت گذاشتن یاد بگیری اونم با یه مدرک معتبر و کلی چیز دیگه. تازه فهمیدم 60 ساعت یعنی چی!البته 60 ساعتی که تو قالب برنامه باشه.دقیق مثل 60 تا تکه ماکارونی هستند که وقتی میان تو یه سازه کنار هم جمع می شن تازه یه قوت تازه پیدا می کنند.برنامه ریزی به جمع کردن و نظام بخشیدن به خورده برنامه های شما از اونها یه ابزار قوی برای پیشرفت شما می سازه... به رضا گفتم خب بعدش ؟ این داستان ادامه دارد... رسانه تخصصی نوجوانان فاطمی @javane_no
اردوگاه زندگی(قسمت پنجم) به رضا گفتم خب بعدش چکار کنم؟هم برنامه ها رو نوشتم ،هم علاقه مندی هام رو. رضا گفت حالا شروع کن با توجه به برنامه کلاس ها وقت های خالیت رو با علاقه مندی ها پر کن.مشغول شدم بعد از یه نیم ساعت جابجایی و خط زدن،کاغذ رو گذاشتم جلو رضا. یه نگاه انداخت و بعدش لبخند زد و گفت منم مثل تو برنامه می ریختم.خوشحال شدم.رضا زد زیر خنده.گفت مطمئنی نمی بُری؟گفتم چرا؟گفت منم اولا مثل تو همش برنامه ها رو فشرده می ذاشتم پشت سر هم بعد از یکی دو روز خسته می شدم و می گفتم وِلِش .برنامه ریزی چه سخته! بعدها با مشورت فهمیدمفوت کوزه گری کار اینه که برنامه باید ترکیب متعادلی باشه از تفریح و درس خوندن و بقیه کارها. می گفت من می دونم که تو دوست داری با بچه ها فوتبال بازی کنی.باهاشون بشینی ،بگی و بخندی.مگه نمی خوای بریم تو اردوگاه پرسه بزنیم.پس اینا کو؟گفتم خب دلم نیومد فکر کردم فقط از برنامه های آموزشی استفاده کنم. رضا از تجربه هاش گفت و اینکه وقتی برنامه هاش رو با تفریح ترکیب کرده چقدر اجرای برنامه ها براش راحت تر شده.تازه از برنامه های تفرزیحی خودش بیشتر لذت می بره.گفتم چطور؟! رضا می گفت من عاشق فیلم دیدن بودم خصوصا مستند. کتاب خوندن رو هم خیلی دوست داشتم.قبلا می نشستم فیلم و مستند می دیدم اونقدر که خسته می شدم.یهو یه مدت ولش می کردم و دوباره شروع می کردم.از وقتی با برنامه کتاب می خونم هم بازده خوندنم بالاتر رفته هم وقتی مثلا اون یه ساعت تموم میشه مجبورم کتاب مورد علاقه ام رو ببندم و له له می زنم برای دفعه بعدی که باید تکه بعد کتاب رو یا قسمت بعدی سریال رو ببینم.سروقتش که می شه با ولع می رم سراغش و انصافا خیلی برام لذت بخش تره. رضا که داشت تعریف می کرد انگار داشت خاطرات من رو زنده می کرد.شوقم برای ریختن یه برنامه خوب داشت هرلحظه بیشتر می شد و تازه داشتم کلی راه حل کشف می کردم😉 این داستان ادامه دارد... رسانه تخصصی نوجوانان فاطمی @javane_no
اردوگاه زندگی(قسمت ششم) برنامه رو دوباره ریختیم به هم.این بار یه سری برنامه تفریحی رو هم با رضا گذاشتیم.رضا گفت حالا خوبه.گفتم خیلی تفریحی نشد?!گفت نه بابا چه خبرته!من بهت میگم ایجور بهتره. از صبح روز دوم شروع کردیم برنامه رو.هم کلاس آموزشی داشتیم و هم کوه نوردی و ورزش.بعد از ظهر هم در کنار کارگاه ها با بچه های دیگه یه دورهمی داشتیم.دم غروبی به رضا گفتم راست گفتی،واقعا خستگی نداشت امروز برامن.گفتم امروز تو وسط گپ و گفت با بچه ها رفتم تو فکر.به خودم گفتم چی می شد آدم کل زندگی ش رو برنامه می بود.به هر چی دلش می خواست با برنامه ریزی و تلاش می رسید.همه هدفا دست یافتنی بود. رضا می گفت تازه این شروعشه.پیشنهادش این بود که برا سه ماهه تابستون یه برنامه ریزی داشته باشم و سعی کنم مثل اردو برنامه بچینم و عمل کنم.گفت حاضرم این چند شب بشینیم و برنامه رو با هم ببندیم. از پیشنهادش استقبال کردم.بعد از شام و نماز دفترچه رو برداشتم و مشغول شدم.اومدم علاقه مندی هام رو بنویسم دیدم که دیگه مثل اردو برنامه های پیشنهادی ندارم.یه خورده نوشتم دیدم خیلی چیزا هست که دلم می خواد ولی خب تو سه ماه نمی شد! رفتم پیش رضا.تو چادر سرش تو لبتاب بود.صداش که کردم موضوع رو گفتم.دمپاییش رو پوشید گفت بیا قدم بزنیم.رضا از قول داداش بزرگترش می گفت سه عامل رو باید در نظر بگیری:علاقه،استعداد و توانایی و اینکه آیا اون چیزی که داری برای به دست آوردنش تلاش می کنی بدرد خودت و جامعه می خوره تو آینده یا نه.باید توهر زمینه ای که خواستی فعالیت کنی و یادش بگیری ببینی که این سه ویژگی رو داشته باشه. به رضا گفتم من دوست دارم آدم مفیدی برای جامعه مون باشم.یعنی چیزایی که براشون تلاش می کنم رو می خوام یه روزی برا یه کسی بدرد بخوره.البته قبلا هم صحبت کردیم باهم و البته دلم می خواد خودمم این وسط تامین باشم.از شیر آبخوری که آب خورد گفت آفرین! تو ملاک نیاز جامعه و بدردبخور بودن رو تو انتخابات لحاظ کردی.البته منم مثل تو تازه کارم تو این راه .در کنار این باید استعداد و توانایی اون کار رو هم داشته باشی.مثلا بعضیا تو رشته های فنی استعداد دارند و بعضی تو حفظیات.بعضیا به کارمندی علاقه دارند و بعضیا دوست دارند کسب و کار خودشون رو داشته باشند و و و .خلاصه هر کسی استعداد یه جور فعالیت رو داره ولو اینکه به خاطر موضوعی علاقه مند باشه به اون رشته.باید خوب رو این موضوع فکر کنی که تو چیا استعداد و توانایی داری. گفتم من به خیلی چیزا علاقه دارم.رضا گفت در مورد علاقه مندی ها هم چند تا نکته رو باید مد نظر داشته باشی.اول اینکه... این داستان ادامه دارد... رسانه تخصصی نوجوانان فاطمی @javane_no
#همراز_نوجوان #هوای_حوصله_ابری_است 1️⃣ضعف بدنی ✅یکی از دلایل ابری شدن حوصله، ضعف‌های بدنی است. ✅بدن با روان ارتباط زیادی دارد. وقتی که ما عصبی هستیم یعنی روان ما در وضعیت خوبی به سر نمی‌برد، سردردها و یا ناراحتی در معده را احساس می‌کنیم و زمانی که ضعیف و بیمار می‌شویم، روحیه ما هم تحت تأثیر قرار می‌گیرد. ✅برای داشتن روحیه‌ای خوب، لازم است بدنی قوی و شاداب داشته باشیم. به همین دلیل به ما گفته‌اند که در تغذیه، میزان خواب، بهداشت بدن و دیگر امور مرتبط با تن خود جدیت بیشتری داشته باشیم. 👤کارشناس: حجت الاسلام والمسلمین اخوی 🔷🔸💠🔸🔷 جوان نو؛ رسانه اختصاصی نوجوانان فاطمی آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها 🆔http://eitaa.com/joinchat/3295150098C8f44199aee ⌨️https://javaneno.amfm.ir
⌚وقت من طلاست(۱) پرسش: مشکل من این است که زمان زیادی را با تلویزیون، رایانه و سرگرمی‌های مجازی می‌گذرانم. چگونه می‌توانم بر این عادت بد پیروز شوم؟ پاسخ: از شیوه پرسش شما مشخص می‌شود که ارزش وقت را به خوبی می‌دانید. کسانی با این سؤالات روبرو می‌شوند که احساس می‌کنند زمان آنها به سوی اهدافی که دارند، پیش نمی‌رود و استفاده مفیدی از آن نمی‌شود. با توجه به این، چند قانون را به یاد داشته باشید: 🔅.......ادامه دارد.......🔅
آیا وقت شما هم طلاست؟! 🌸شش قانون برای نجات از اسارت رسانه🌸 ۱. اعتدال ۲. قاطعیت ۳. جایگزینی ۴.توجه ۵.استفاده از نوع دیگر ۶. غلبه بر عادت 🌸هشتگ را دنبال کنید.🌸 🔷🔸💠🔸🔷 جوان نو؛ رسانه اختصاصی نوجوانان فاطمی آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها 🆔http://eitaa.com/joinchat/3295150098C8f44199aee ⌨️https://javaneno.amfm.ir
📱راه های نجات از اسارت رسانه قانون اول:🔅اعتدال🔅 بعضی از سرگرمی ها، به خودی خود بد و ناپسند نیستند. بخشی از نیازهای فکری و نیز سرگرمی‌های شما را رسانه تشکیل می‌دهند. 🔆 مشکل اصلی در زیاده‌روی است. 🔘وقتی احساس می‌کنید مانند یک اسیر در دست غول رسانه‌ای هستید و هیچ اراده‌ای از خودتان ندارید، آن‌وقت خیلی اعصاب‌تان به هم می‌ریزد. ▫️تصور کنید که به خود گفته‌اید: امروز مسابقه فوتبال را تماشا می‌کنم و بعد از آن سراغ کار دیگری می‌روم. 🔘الان که مسابقه تمام شده، منتظرید با مربیان مصاحبه بشود. ▫️بعد تصمیم می‌گیرید خبر آن را هم دنبال کنید. سپس به خودتان می‌گویید: یک چرخی میان شبکه‌های بزنم فقط برای اینکه بدانم الان چه برنامه‌هایی پخش می‌شوند. 🔘 اتفاقا یکی از شبکه‌ها در حال پخش فیلم کمدی است و شما هم کشته مرده چنین فیلم‌هایی هستید. ▫️ به خودتان می‌گویید فقط نیم ساعت است. بعد از آن سراغ کارم می‌روم و .... این حکایت هر روز اسیران رسانه است. 🔘 درباره کار با رایانه هم چنین داستانی وجود دارد. زمانی که شما از هر نوع رسانه‌ای دوری کنید، کوتاهی کرده‌اید و از اطلاعات مورد نیاز خود دور شده‌اید. ◽زمانی که بیشتر وقت خود را پای تلویزیون یا رایانه باشید، باز هم ویروسی شده‌اید. 🔆بهتر است دست به انتخاب بزنید و از میان برنامه‌ها چند تایی را که مورد علاقه و نیازتان است، گلچین کنید. ▫️ آن وقت است که تازه لذت استفاده از رسانه را می‌چشید. 🔷🔸💠🔸🔷 جوان نو؛ رسانه اختصاصی نوجوانان فاطمی 🆔http://eitaa.com/joinchat/3295150098C8f44199aee
▫️وقت شما هم طلاست؟ 2️⃣قانون دوم رهایی از اسارت رسانه: قاطعیت هیچ کس به اندازه خودتان نمی‌تواند حریف شما شود. آدم‌ها هر قدر هم کله‌شق و یک دنده باشند، به خودشان که می‌رسند، کم می‌آورند و نمی‌توانند سرزنش‌های درونی را تحمل کنند. 🔅با همین جدیت با خودتان رفتار کنید. 🔅 یک لحظه از خودتان بپرسید: چرا باید این همه وقتم را تلف کنم؟ من با این وقتی که به تلویزیون و رایانه یا تلفن همراه می‌دهم، چه چیزی به دست می‌آورم؟ آیا این معامله منصفانه است و سود می‌دهد یا اینکه حتی احتمال ورشکستگی و بازماندن از موفقیت در آن وجود دارد؟ زمانی که تصمیم بگیرید از رسانه‌ها خوب استفاده کنید، حتما آن را اجرا هم خواهید کرد؛ 🔅چون رسانه به دست ما انسان‌ها تولید شده و نمی‌تواند قوی‌تر از ما باشد.🔅 🔷🔸💠🔸🔷 جوان نو؛ رسانه اختصاصی نوجوانان فاطمی آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها 🆔http://eitaa.com/joinchat/3295150098C8f44199aee ⌨️https://javaneno.amfm.ir
▫️وقت شما هم طلاست؟ 3️⃣قانون سوم رهایی از اسارت: جایگزینی به فکر جایگزین‌های مناسب باشید. زمانی که برنامه‌ متنوعی برای خودتان طراحی نکنید، ناخواسته سراغ سرگرمی‌های مجازی می‌روید. 🔸تصور کنید اگر شما هر روز برنامه ورزشی با دوستان خود داشته باشید یا پاتوقی مثل مسجد را شب‌ها در آن جمع شوید، طبیعی رشد می‌کنید و دیگر اسیر رسانه نمی‌شوید. ▫️همچنین زمانی که به یک نوآوری مانند نوشتن، ساختن یک وسیله، تغییر چیدمان اتاق‌تان و هر چیزی شبیه این مشغول شوید، باز نفس راحتی می‌کشید. برای پیدا کردن جایگزین مناسب، با بزرگترها مشورت کنید تا با توجه به شرایط اختصاصی خودتان، پیشنهادهای بهتری به شما بدهند. 🔷🔸💠🔸🔷 جوان نو؛ رسانه اختصاصی نوجوانان فاطمی آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها 🆔http://eitaa.com/joinchat/3295150098C8f44199aee ⌨️https://javaneno.amfm.ir