eitaa logo
مرکز نوجوانان فاطمی
14.6هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
122 فایل
▫️ مرکز نوجوانان فاطمی آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه (س) آدرس: حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س)صحن حضرت جوادالائمه(ع) مرکز نوجوان فاطمی 📞شماره:02537175301 📠ادمین @markaz_nojavanan_fatemi @javane_no
مشاهده در ایتا
دانلود
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتما نظر رفقاتون رو درباره غول سنگی ببینید!! هر موقع در میدان جنگ راه رو گم کردید نگاه کنید آتش دشمن کجا را می کوبد، همان جبهه خودی است.... رسانه تخصصی نوجوانان فاطمی @javane_no
شعری برای هموطنان #سیل زده سیستان سیل آمده و هموطنم خانه خراب است آواره و درمانده و دربند عذاب است اندوه دلش، درد من و توست، برادر دریاب دلش را که همین عین ثواب است #بی_تفاوت_نباشیم رسانه تخصصی نوجوانان فاطمی @javane_no
#نشانه_ها هفته پنجم همه کار می تونه انجام بده خدا! فکر کن ببین چه کاری به نظرت غیر ممکن میاد و فکر می کنی هیچ کسی توان انجام دادنش رو نداره؟! یه خورده به دورو برت نگاه کن...به هر چی که روی زمینه و هرچی که تو آسمونها می بینی و نمی بینی رو خدا آفریده و داره اداره می کنه... خدا بر هر کاری که فکرش رو بکنی تواناست. درسنامه بخش #نشانه_ها ی مسابقه ملی #طلیعه_بندگی رو از درگاه سامانه ملی نوجوانان فاطمی به نشانی: javaneno.amfm.ir دریافت کنید و در آزمون برخط شرکت کنید. رسانه تخصصی نوجوانان فاطمی @javane_no
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خبر #طرحـتلاوتـکریمه مرکز قرآن و حدیث کریمه اهل بیت علیها السلام به جهت کشف و پرورش استعدادهای کودکان و نوجوانان، طرح تلاوت کریمه را برنامه ریزی و برگزار می نماید. جزییات طرح تماس با شماره‌های : 37175530 - 37175527 لینک خبر: 👈 qhkarimeh.ir/n/zn @Qhkarimeh 🔷 🔸🔹🔸🔹🔶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 💠 جشنواره ملی طلیعه بندگی "ویژه جشن تکلیف پسران " جهت ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر می توانید از طریق سامانه javaneno.amfm.ir با ما در ارتباط باشید شماره تماس : 02537175301 ◾️◾️◽️◾️◾️ کانال رسمی نوجوانان آستان مقدس @javane_no
#شوق_زیارت خالق احدی باتو برابرنکشیده مانند تو صدیقه اطهر نکشیده خطاط تو را غیر شکسته ننوشته نقاش تورا غیر مکسّر نکشیده تصمیم علی شد که زره را بفروشد چون از توخدا سینه سپرترنکشیده سعید توفیقی رسانه تخصصی نوجوانان فاطمی @javane_no
اردوگاه زندگی(قسمت دوم) آقای یازرلو معاون مدرسه رفت زیر سردر اردوگاه ایستاد روبروی بچه ها و گفت:می دونم چندین روزه که انتظار می کشیدید بیاید اینجا و مهم تر از اون بدونید اینجا چه خبره و برنامه چیه.همه زل زده بودیم به دهان ایشون ببینم چیو می خواد اعلام کنه.آقای یازرلو گفت برنامه اینه که هر کسی هر جور دلش می خواد برنامه ش رو بچینه.همه اولش وارفتیم از این خبر اما کم کم ایول ایول بعضیا بلند شد و شروع کردند به خوشحالی!آقای یازرلو ادامه داد البته ما اینجا کلی کلاس و امکانات هماهنگ کردیم.کلاس فوتبال و شنا بگیرید تا طراحی و گرافیک و حتی کارگاه آموزش برق و تعمیر ماشین و... اما شرکت تو اونا اختیاریه. کیف به دست و کوله به دوش راهنمایی شدیم به سمت چادرها.برنامه از بعد از ظهر بعد از نماز و ناهار شروع میشد. تو جمع بچه ها هر کسی چیزی می گفت.یکی می گفت فقط ورزش!فوتبال و شنا و کوه نوردی.یه عده از هشتمی ها گفتن ما صبح ها می ریم عکاسی و گرافیک و بعد از ظهر هم کلاس بطالت! یه عده عشق ماشین می خواستن برن کارگاه تعمیر ماشین .خلاصه هر کسی داشت می رفت دنبال اون چیزی که بهش علاقه داشت یا براش جذاب بود. قدم زنان وسط اردوگاه داشتم چرخ می زدم و فکر می کردم چکار کنم.من این وسط مونده بودم .خب به خیلی از رشته ها علاقه داشتم از طرفی تو این یه هفته همه رو نمی تونستم شرکت کنم.هم دلم می خواست بعد چند هفته امتحان یه استراحت حسابی بکنم تو اون هوای دلچسب.هم می خواستم یه هفته بکوب برم آب تنی و والیبال.هم به کار فنی علاقه داشتم و هم هنری.چرا آخه همه ش رو گذاشته بودن یک هفته؟!کم بود برام. رسیدم به چادر های محل اقامت.چادر هجده چادر من و شش تا از بچه ها بود.دیدم رضا نشسته داره تو یه دفترچه چیزی می نویسه.گفتم داری خاطره می نویسی ؟گفت خاطرات رو تو اون سبزه می نویسم.این دفتر برنامه م هست.برام جالب بود.رضا دوست صمیمی و البته رقیب درسی من تو مدرسه بود.خوش اخلاق،منظم و البته پر جنب و جوش.همیشه کاراش رو نظم بود اما نمی دونستم تو این وادی هاست .ازش پرسیدم می تونم برنامه ت رو ببینم.گفت بله. نگاه که انداختم چشام گرد شد! این داستان ادامه دارد... رسانه تخصصی نوجوانان فاطمی @javane_no Javaneno.amfm.ir
#دو_رکعت_قصه حکایت دستمال جیبی بنده خدا بدجور زمین خورده بود.اگه چرخ موتور چند سانت این طرف تر می اومد حتما تو جوی آب می افتاد و دست و پاش می شکست. جلو رفتم تا کمکش کنم.با دستمال پارچه ای که توی جیبم بود خون های دست و صورتش رو پاک کردم.دستمال رو انداختم توی یه پلاستیک و انداختمش توی جیبم.اذان که شد اومدم مسجد.اول اذون یادم اومد رفتم پرسیدم از حاج آقا که میشه باهاش نماز خوند یا نه؟گفتند که بدن و لباسهایی که تنت هست باید پاک باشه اما چیزهایی مثل جوراب و کمربند و دستمال جیبی و دستکش لازم نیست پاک باشه.خیالم راحت شد و قامت بستم. برشی از کتاب دو رکعت قصه کتاب ویژه بخش کتابخوانی جشنواره طلیعه بندگی برای ثبت نام و شرکت در جشنواره، به درگاه سامانه ملی نوجوانان فاطمی به نشانی https://javaneno.amfm.ir/ مراجعه کنید رسانه تخصصی نوجوانان @javane_no
#هم_کلاسی_آسمانی شهیدی که امام بر بازوی او بوسه زد... مهرداد دانش آموز ممتاز رشته الکترونیک هنرستان بود و فعال در رشته ورزشی تکواندو .پنج شش سال در جبهه های نبرد حق علیه باطل حضور داشت و علی رغم شهادت برادر با عزمی راسخ تر در واحد تخریب و بعدها در دسته غواص ها فعالیت می کرد.مهرداد عزیزالهی رو با کلیپ معروفش شناختند.امام که مصاحبه را دیده بودندخواسته بودند مهرداد را ببرند پیش ایشان.ایشان در جلسه بر بازوی مهرداد بوسه زده بودند و ایشان دست امام را بوسیده بودند.مهرداد به امام می‌گوید چیزی را برای تبرک بدهید. امام هم یک قندان قند را دعا می‌خوانند و به او می‌دهند.مهرداد بعد از حدود شش سال مجاهدت در عملیات کربلای 4 به یاران شهیدش پیوست. رسانه تخصصی نوجوانان فاطمی @javane_no
دیدم که جانم می رود... دوستی برای من خیلی با ارزشه.چون دوست‌ها زندگی آدم رو می‌سازند.کتاب«دیدم که جانم می‌رود» روایت صادقانه و بدون آلایش دو نوجوان در سال های اول انقلاب‌ه.داستان خواندنی دو دوست همراه و صمیمی.«حمید داود آبادی» و «مصطفی کاظم زاده» آقای داود آبادی نویسنده کتاب خاطرات خودشون رو از دوستی با «مصطفی کاظم‌زاده» نوشته.آشنایی این دو نفر از چادر وحدت و بحث با منافقین شروع میشه و به حضور در جبهه کشیده میشه.درسته که مصطفی در ۲۲مهر۶۱ و در جبهه غرب به شهادت رسید اما دوستی این دو یار همیشگی هنوز ، بعد از گذشت سال ها ادامه داره. خوندن این کتاب و خاطرات این دو دوست در حال و هوای انقلاب،سختی ها و دردسر های رفتن به جبهه و... رو در این کتاب بخونید. رسانه تخصصی نوجوانان فاطمی