♻️ زندگی یک #طلبه خستگیناپذیر کتاب شد.
🔹چاپ چهارم #کتاب_از_دامن_مادر؛ روایتهایی از زندگی #روحانی_شهید_سیدمهدی_اسلامی_خواه، نوشته #محمد_حکمآبادی به همت #انتشارات_راه_یار منتشر و روانه بازار نشر شد. بنابراین گزارش، در بخشی از مقدمه این کتاب که تحقیق و تدوین آن از دیماه سال گذشته شروع شده بود، چنین آمده است:
🔹«طلبه، طالب بودن است و طلبههای واقعی، طالب لقای حقاند. مقصود طلبه پرواز است و به قول شهید آوینی، «اگر مقصود، پرواز است، قفس ویران، بهتر». طلبه به دنبال وظیفه میرود؛ حتی اگر فرسخها فاصله باشد. او عاشق خداست و به تبع، عاشق پدر و مادرش که دریچه فیض خدا هستند و چه زیباست انعکاس این عاشقی.
🔹آنچه پیش روست، روایتهایی است از دامن مادر تا معراج #شهادت_سید_مهدی_اسلامی_واه: طلبهای مبارز و خستگیناپذیر که به فرموده قرآن کریم، از شمار «مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ» بود و برای تحصیل و تبلیغ، فرسخها و مدتها از خانهاش دور میشد. آشنایی با افرادی، چون #سیدعلی_اندرزگو، در نگاه و مشی سیاسی سید مهدی تأثیر فراوانی گذاشت. شب و روزش در تبوتاب انقلاب میگذشت. فشار #ساواکیها گرچه او را از جوار #حضرت_معصومه (س) دور کرد، اما نتوانست خوی مبارزه با ظلم و طاغوت را از جانش جدا کند. تا پیروزی انقلاب، یک دم از مبارزه دست برنداشت و در دست خالی گذاشتن مأموران رژیم خبره شده بود.
🔹آمدن #امام_خمینی(ره) آغاز دوره جدیدی از فعالیتهای سیدمهدی بود. او چه در #ارتش، چه در #جهاد و چه در #حوزه_علمیه، تأثیر زیادی روی اطرافیانش، به ویژه جوانها گذاشت. پای کار تمام میدانها بود و رفتارش مصداق عینی حدیث «کونوا دعاة النّاس بغیر السنتکم». وقتی برگشت روستای مادریاش، #اِستیر، #مسجد_امام_صادق(ع) را که مدتها بسته بود، رونق داد و پایگاه انقلاب کرد. روستایی که در دهه شصت دویست خانوار بیشتر نداشت، ۳۱ شهید تقدیم اسلام کرد که بیشتر تربیت شده و بزرگ شده #مسجد_امام_صادق (ع) بودند.
🔹شهادت سیدمهدی تغییر زیادی در حالوهوای جوانان روستا ایجاد کرد. او دومین شهید روستاست که آرامگاهش کمکم به مسجد وصل شد و اکنون مراسمهای مختلف روستا آنجا برگزار میشود.» #شهید_سیدمهدی_اسلامیخواه چهاردهم آذر ۱۳۶۰ در بستان، بر اثر اصابت ترکش به #شهادت رسید.
🌐 بخشی از این کتاب را در ادامه میخوانید.
🔹«رفته بود نماز بخواند. به خانه که برگشت، آستینها را زد بالا و پای لگن مسی توی حیاط کنار مادرش نشست. مادرش گفت: «پاشو پاشو. این کارها رو نکن. پسر بزرگ نکردم که بشینه وردل من رخت بشوره. الان یکی بیاد ببینه آخوند روستا داره رخت میشوره، چی فکر میکنه؟!» سیدمهدی ولکن نبود و تا آخرین تکه، رختها را کنار مادرش شست. در همه کار، کمک مادرش میکرد: از گردگیری و سبزی پاککردن گرفته تا آشپزی. میل و قلاب دستش میگرفت و به خواهرش بافندگی یاد میداد. با همان دستهایی که گره در کار رژیم میانداخت، گوشه پارچه گرههای محکمی زد و با آنها یک جانماز درست کرد. مادرش رو به قبله، منتظر اذان نشسته بود. سید مهدی رفت کنارش. جانماز دستساز سفی سادهای را جلو آورد و به مادرش هدیه داد. مادر همانجا پهنش کرد. آن جانماز با هر جانماز دیگری برای مادر فرق داشت.»
🔹بنابرین گزارش، چاپ چهارم کتاب ۱۸۴صفحهای «از دامن مادر» با قیمت ۳۲هزار تومان و شمارگان ۱۰۰۰ نسخه توسط انتشارات «راه یار» منتشر شد.
#مرکز_رشد_و_توانمندسازی_جوانه
♻️ @javaneh_ir