🎈📖🎈📖🎈📖🎈📖🎈📖🎈📖🎈
💬 یک فنجان قصه ☕️
تو آدم نمی شوی!
پدری که که از اصلاح پسر نابابش مایوس شده بود با خشم به پسرش گفت: "پسر جان! تو آدم نمی شوی! حیف از آن عمری که به پای تو حرام کردم!"😞
مدتی گذشت و آن پسر شوکت والایی یافت و حاکم یکی از شهرهای کشور شد.🤴🏻
او پدرش را پیش خود فراخواند.
وقتی پدرش حاضر شد، پسر با نهایت تکبر به سراپای پدر نگاهی کرده و گفت: "ای پیر مرد! یادت هست به من گفتی تو آدم نمی شوی؟ حالا حشمت و شکوه مرا بنگر!" 👑😎
پدر پیر خندید و سری تکان داد و گفت من نگفتم که تو حاکم نمیشوی؛ گفتم آدم نمیشوی! برخوردت با من نیز، نشان میدهد که هنوز آدم نشدهای!😞😏
امام رضا (علیهالسلام) میفرمایند:
« بر تو باد اطاعت از پدر و نیز نیکی کردن به او، و در برابرش متواضع و فروتن باش و او را بزرگ و گرامی بدار. »💝
🎈📖🎈📖🎈📖🎈📖🎈📖🎈📖🎈
#سهشنبهها
#یکفنجانقصه
#نوجوان
#خط_نور
🔸 به کانال #خط_نور بپیوندید💫:
https://eitaa.com/joinchat/3760259165C2282c85aac
📖💎📖💎📖💎📖💎📖💎📖
🙇🏻♀🙇🏻♂🙇🏻♀🙇🏻♂🙇🏻♀🙇🏻♂🙇🏻♀🙇🏻♂🙇🏻♀🙇🏻♂🙇🏻♀
💬 یک فنجان قصه ☕️
سلام دوستای من 🤗💝
تو سال جدید میریم با یه داستان جدید همراه بشیم.🤓
♧ شکمِ سیر ♧
روزی شیطان در حالی که زنجیر و رشتههایی در دست داشت، نزد حضرت یحیی بن زکریا ظاهر شد.⛓😈
حضرت یحیی از او سوال کرد:
" ای ابلیس این رشتهها چیست که در دست توست؟ "
شیطان گفت:
" این رشتهها انواع علایق، امیال و شهوتهایی است که من در فرزندان آدم یافتهام. "💀🖤
حضرت یحیی فرمود:
" آیا برای من نیز از این رشتهها چیزی هست؟ "⚠️
ابلیس گفت:
"آری، هنگامی که از خوردن غذا سیر میشوی، سنگین شده و به همین علت نسبت به نماز، ذکر و مناجات خدای خود بیرغبت میشوی. " 😟⛔️
حضرت یحیی با شنیدن این سخن فرمود:
" به خدا سوگند از این به بعد هرگز شکم خود را از غذا پر نخواهم کرد. " ✅
ابلیس هم گفت:
" به خدا سوگند من نیز از این به بعد هرگز کسی را نصیحت نخواهم کرد. "👿
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند:
« از پرخوری حذر کنید. همانا پرخوری به بدن ضرر و آسیب رسانده و موجب بیماری میگردد و نیز باعث کسالت در عبادت است. »📿💎
🙇🏻♀🙇🏻♂🙇🏻♀🙇🏻♂🙇🏻♀🙇🏻♂🙇🏻♀🙇🏻♂🙇🏻♀🙇🏻♂🙇🏻♀
📖💎📖💎📖💎📖💎📖💎📖
#سهشنبهها
#یکفنجانقصه
#نوجوان
#خط_نور
🔸 به کانال #خط_نور بپیوندید💫:
https://eitaa.com/joinchat/3760259165C2282c85aac
🌷📔🌷📕🌷📔🌷📕🌷📔🌷📕🌷
💬 یک فنجان قصه ☕️
سلام دوستای خوبم 🤗😍
این هفته هم میخوام شما را به 💬 یک فنجان قصه ☕️ دعوت کنم. 🤓
عنوان قصه: «بگو انشاءالله»
شخصی در کوفه از خانه بیرون آمد و مقداری پول 💰 برداشته بود که به محله «کناسه» برود تا الاغی 🐴خریداری کند.
مردی به او رسید و گفت: کجا میروی؟🧔🏻
پاسخ داد: به محله «کناسه» میروم تا الاغی خریداری کنم. 😊
مرد گفت: بگو انشاءالله. 🤲🏻
او گفت پول در جیب دارم و الاغ نیز در آن محله بسیار است. بنابراین همه اسباب کار، فراهم است و نیازی به انشاءالله نیست!🤷🏻♂
خریدار الاغ این را گفت و به راهش ادامه داد.🚶🏻♂
در بین راه اتفاقاً دزد جیببری پولش را دزدید.🤭
وقتی او به محله کناسه رسید و الاغی را انتخاب کرد، دستش را به جیبش برد تا پول آن را بدهد، اما متوجه شد که پولش را دزدیدهاند. لذا شرمنده و مایوسانه برگشت.🤦🏻♂
در بین راه شخصی به او گفت: از کجا میآیی؟
گفت: از محله کناسه میآیم انشاءالله و پولهایم دزدیده شده انشاءالله! 🙆🏻♂🙋🏻♂
در این رابطه امام حسین (علیهالسلام) میفرمایند:
«کسی که توفیق دعا کردن داشته باشد دعایش مستجاب میشود و کسی که (توفیق) شکرگزاری پیدا کند، دارائیش افزون میگردد و کسی که توکل (بر خدا) کند (از دیگران) بینیاز میشود.» ✅💎
📚منبع: اصول کافی جلد دوم
🌷📔🌷📕🌷📔🌷📕🌷📔🌷📕🌷
#سهشنبهها
#یکفنجانقصه
#نوجوان
#خط_نور
🔸 به کانال #خط_نور بپیوندید💫:
https://eitaa.com/joinchat/3760259165C2282c85aac
🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊
سلاااام دوستای خوبم🤗
این هفته هم یک 💬 فنجان قصه ☕️ داریم. 😋
من دلم میخواد از هر کدوم از داستانهایی که میخونم یه چیزی یاد بگیرم و تو زندگیم بهشون عمل کنم.
تا سبک زندگیم مورد رضایت اهل بیت باشه. 😇
و اما داستان امروزمون:
«فاش کردن راز»
مامون وزیری به نام «عجیب» داشت.😯
روزی به او گفت: "رازی را به تو میگویم که نباید به کسی بگویی و آن این است که من از برادرم معتصم میترسم که مبادا قصد جانم کند و به خلافت برسد، پس همیشه مراقب او نسبت به من باش. 🧐🤨
پس از مدتی «عجیب» راز مامون را به معتصم گفت 🤭 و معتصم هم از او تشکر کرد. 🙏🏻
بعد از این که معتصم به خلافت رسید روز اول دستور داد «عجیب» را مجازات کنند. 👋🏻
«عجیب» اعتراض کرد و گفت: "قربان من که خیرخواه شما بودم و هواداری شما را میکردم! حالا گناهم چیست؟ میخواهی مرا مجازات کنی؟! 😵
معتصم گفت: "گناه تو فاش کردن راز برادرم مامون بود. تو که راز او را حفظ نکردی؛ من چگونه به تو اعتماد کنم که راز مرا هم فاش نکنی؟ 😡❌
لذا معتصم دستور داد، عجیب را کشتند...🗡
امام صادق (علیه السلام) میفرمایند:
☘ «مردم به دو خصلت مامور شدند ولی آن دو را تباه کردند و از دست دادند و از آن جهت بیهمه چیز شدند: صبر و راز پوشی.» ☘
📚 منبع: اصول کافی (جلد ۳) صفحه ۳۱۴
🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊
#سهشنبهها
#یکفنجانقصه
#نوجوان
#خط_نور
🔸 به کانال #خط_نور بپیوندید💫:
https://eitaa.com/joinchat/3760259165C2282c85aac