🦋🌻🕯🌻🕯🌻🕯🦋
🦋🌻🕯🌻🕯🦋
🦋🌻🕯🦋
🦋
امروز بعد از صبحانه کمی حالم بد شد و تصمیم گرفتم استراحت کنم😴
درد داشتم و ناچارا برای فرار از درد، رفتم کانال گردی📱
متن زیر را پیدا کردم و در گروه مادرانه که اعضای آن همه نوههای دختر و مادرهاشون بود، فرستادم📲
با چشمانی اشکبار زیرش هم یک خط نوشتم که در داخل پرانتز گذاشتم:
(💐 دست #مادرتان را ببوسید 💐)
اگر میخواهید در زندگی موفق باشید و از آن لذت ببرید، به #پدر_و_مادرتان نیکی کنید، خصوصاً به مادر، دست او را ببوسید، دل او را به دست آورید و بدانید اگر آنها از تو راضی باشند، #خـدا هم از تو راضی خواهد بود و اگر خدایی نکرده آنها را از خود برنجانی خداوند را از خود ناخشنود کردهای.
" از بیانات آیت الله مجتهدی (ره) "
(ما نداریم!😔
شمایی که دارید از نعمت دستبوسی خودتون رو بینصیب نزارید...)
- فاطمه سادات پیام مرا پاسخ داد و از دور دستبوس مادرش شد. 😌
- فاطمه سادات: مامانی از نزدیک دستبوسم😘
- مادر: ممنونم دختر گلم🌹آخه شما سادات هستید، خجالت می کشم.🙈
- ممنونم دخترعزیزم قبولی🌺💐
منم پریدم وسط وسط گود:
- باشد خواهر، مقام سادات سرجای خودشون.
اون دستی که یه باغچه مثمر و خوب پرورش داده بوسیدن داره🌱🌺
- زهرا سادات: باغت آباد باغبون🤚
- مادر: باید بچه هام منو ببخشند اگه کم و کسری براشون گذاشتم💝
_زهرا سادات "دختر بزرگتر که تازه جوجههاشو خوابونده بود": وای نگو مامانم.....💘😰
- مادر: عزیزمی😘، خداوند سلامتی بدهد دخترم🤲🏻
و چقدر دعای شیرین مادر برای زهرا ساداتی که ۴ جوجه را پشت سر هم قطار کرده، گیرا است.
مادری که اولین اولویتش شادی فرزندانش هست و بعد تمیزی خانه😇
و اما این مادر، مادری است که در دهه ۶۰ مادری کرده برای فرزندان قد و نیم قدش.👦🏻👧🏻🧒🏻👶🏻
مادری کردن در دهه ۶۰ را کسی میفهمد که همسرش در جبهه باشد و باید با تمام توان بدون حضور همسر، تمام شکلاتهای زندگیش را دانه دانه بپیچد.😥🍬
چرا که در آن ایام همسرش در جبهه بوده...💗
او وقتی ماجرای ازدواجش با یک پاسدار را در پیج شخصیاش نشر میدهد توسط اینستاگرام مسدود میشود...🤐
به یاد فاطمهای که پاییز ۸۱ ما را تنها گذاشت.😓😭
فاطمه مادرم
فاطمهی مهربان
جنس مهربانیش رنگ خدا داشت،
کینه به دل نداشت،
امروز عجیب دلم برای همهی فاطمههایی که مادر بودند، تنگ شد؛
اصلا مگر حتما باید نام مادر، فاطمه باشد؟
مادر، مادر است...
و این واژهی دلچسب مادر که به این ۴حرف
" م ا د ر " جان داده است.💚🌱
امروز چون مریض بودم در آشپزخانه غذایی طبخ نشد!😅
پسرم چندین بار حالم رو پرسید🙂
با اینکه خوب نبودم🤕
گفتم خوبم☺️
-پسرم: چیزی لازم نداری ؟
-من: ممنون چیزی لازم ندارم.
البته همین که فکری برای نهارشان کردند ازشان ممنونم😋
دست این رستورانها درد نکند، چون واقعا حال مساعدی برای هیچ کاری نداشتم.😉😁
#روز_مادر
#خط_نور
#فضیلتجو
🔸به کانال #خط_نور بپیوندید💫:
https://eitaa.com/joinchat/3760259165C2282c85aac