🔰 شروع هر هفته با عطر قرآن:
دروغ یعنی گفتن🗣️ اخباری📰 که بر خلاف واقعیت و نادرست❌ است .دروغ نابود کننده💥 سرمایه اطمینان است.
⛔پیامدهای دروغ:
✔️بی اعتبار شدن
✔️خوار شدن نزد مردم
✔️عذاب الهی
⛔از دروغ چه کوچک🔹 ، چه بزرگ🔷، چه در حالت جدی🙂 و چه در حالت شوخی🤗 بپرهیزید .
⛔دروغ یک ☝️بار پذیرفته می شود نه دو بار.✌️
⛔دروغ به صورت دومینو عمل میکند .چگونه؟🤔
#عطرقرآن
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•
🔰 اینجا جوانه نور، کانالی ویژه نوجوانان:
✔️ ایتا👇🏻:
https://eitaa.com/joinchat/3760259165C2282c85aac
✔️ گروه سوم واتساپ👇🏻:
https://chat.whatsapp.com/HLHpIsmvHG00KS3n9vSUVy
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•
7.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام همهی زندگیم✋🏻
سلام امام حسینِ من💖
🔰به جمع ✨جوانهنوریها✨ بپیوندید:
•✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
@javaneh_noor
•✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
🦋نوجوونای عزیز!
میدونم همه تون این ایام روضه و هیئت میرید، مشکی میپوشید و برای ارباب سنگ تموم میزارید...
امروز بیایم باهم قرار بزاریم که 🤝
راه اماممون حسین (ع) رو بیشتر بشناسیم و هدفشون رو درک کنیم. 🖤
#قرار_هفتگی
🔰به جمع ✨جوانهنوریها✨ بپیوندید:
•✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
@javaneh_noor
•✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
38.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نظم داشتن، یکی از ویژگی بسیار خوبه 👌
اما امان از آدمایی که به طرز وسواس گونه ای به این نظم عادت کردن 😑
و دنیای بزرگ براشون تبدیل شده به یه دنیای کوچیک با یک سری کارهای روتین؛ بدون هیچ تغییر و خلاقیتی 🔄
مگر اینکه یه اتفاق خاص توی زندگیشون بیفته و چشم اونارو به دنیای اطرافشون باز کنه 🔀 😯
#انیمیشن
#زنگ_تفریح
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•
🔰 اینجا جوانه نور، کانالی ویژه نوجوانان:
✔️ ایتا👇🏻:
https://eitaa.com/joinchat/3760259165C2282c85aac
✔️ گروه سوم واتساپ👇🏻:
https://chat.whatsapp.com/HLHpIsmvHG00KS3n9vSUVy
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•
❇️ داستانک/سوال و جواب ساده
کرونا دوباره زیاد شده بود و موج جدید همهگیری از راه رسیده بود.😷🤒
از طرفی چند روز دیگه هم ماه محرم شروع میشد.🏴
🤔 تو این فکر بودم الان با وجود کرونا اگر
👈پروتکل های بهداشتی مثل زدن ماسک و فاصله اجتماعی رو رعایت کنیم.
🔻میشه توی مجالس عزاداری شرکت کرد⁉️
#احکام
~~~~~~~~~
🔸هر سوالی داری بپرس
🆔https://eitaa.com/daylami68
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•
🔰 اینجا جوانه نور، کانالی ویژه نوجوانان:
✔️ ایتا👇🏻:
https://eitaa.com/joinchat/3760259165C2282c85aac
✔️ گروه سوم واتساپ👇🏻:
https://chat.whatsapp.com/HLHpIsmvHG00KS3n9vSUVy
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•
جوانه نور/🇵🇸Javaneh-noor
•┈••✾🌼🍃 ﷽ 🍃🌼✾••┈• #رمان_ریحانه #قسمت_86 کنار عزیز نشستم و با دونههای برنج ور میرم. عزیز نیمنگا
•┈••✾🌼🍃 ﷽ 🍃🌼✾••┈•
#رمان_ریحانه
#قسمت_87
به عنوان کسی که یکی از بدترین روزهای عمرش رو تجربه کرده، گوشه اتاق با سِگِرمههای درهم نشستم.
بابا که ظاهرا دوباره ناراحتی معدهش عود کرده بود، بعد از تموم شدن سِرُم و خوردن یه چای بابونه حالش بهتر شد و به نظر میرسه تا فردا دیگه خبری از ناراحتی و عصبی شدن معده و اینا نباشه.
همه چیز به حالت طبیعی خودش برگشته، به جز ناراحتی هانیه از من که انگار تمومی نداره.
نمیدونم از کجا سر حرف رو باهاش باز کنم. اما هر چی که هست، باید سوءتفاهمی که براش پیش اومده رفع بشه.
دلم رو میزنم به دریا و آروم صداش میکنم:
آجی...!
بی حرف فقط نگاهم میکنه.
ادامه میدم: چی شده؟ چرا باهام حرف نمیزنی؟
باز هم بدون هیچ جوابی، پشت پلک نازک میکنه و روش رو به سمت مخالف برمیگردونه.
برای اینکه دلش نرم بشه، با لحن مظلومی ادامه میدم:
اگه میدونستی امروز چقدر برام سخت و تلخ بود، الان اینطوری نمیکردی!
بالاخره زبون باز میکنه و رگباری و با حرص میگه:
چی شد؟! مگه با ترانه جونت نبودی؟ برای چی سخت و تلخ بود؟ اگه جای ما بودی میخواستی چی بگی؟!
مطهره تو خواب با کلمههای نامفهومی به سر و صدای ما اعتراض میکنه.
هانیه غُرغُرکنان میگه: هر چقدر بهش گفتم برو تو اون اتاق که رختخواب پهن کردیم بخواب، گوش نکرد؛ چرا؟! چون فائزه و ترانه اونجا خوابیدن!
دستم رو به نشانه سکوت جلوی بینیم میگیرم و با صدایی آرومتر از قبل میگم:
ولش کن، حتما اینجا راحتتره.
نباید از بحث اصلی منحرف بشیم، پس بلافاصله برمیگردم به موضوع خودمون: از همون موقع که با عمو اینا از اینجا رفتم همش ضدحال بود؛ اما جدای از اون، تو نبود شما کلا احساس تنهایی میکردم. امشب فقط چشمم به ساعت بود که زودتر برگردیم خونه.
هنوز هم حرفی نمیزنه!
ادامه میدم: تو رو خدا بیخیال شو! اصلا به اصرار ترانه بود که باهاشون رفتم! تازه اگه میدونستم این مسائل پیش میاد و بابا حالش بد میشه و شما نمیاین حنابندون و... که اصلا نمیرفتم!
انگار داره کمکم قانع میشه، باز هم ادامه میدم:
تازه نمیدونی چیا شد! بذار برات تعریف کنم...
....
دیشب به جز ماجرای مرموز پشتبوم، همه اتفاقات ریز و درشت دیگه رو مو به مو برای هانیه تعریف کردم.
هانیه هم کم کم آروم شد؛ گاهی تعجب کرد، گاهی خندید و گاهی تأسف خورد، اما بالاخره باور کرد که تو نبود اونها دلِ خوشی برای تفریح نداشتم و شاید همین، باارزشترین نتیجهگیری از همه اتفاقات دیروز بود.
اینکه حتی اگه کنار خانوادهت نباشی، دلت براشون بِتَپه و آرامش و خوشحالیشون برات مهم باشه. اینکه دلت نیاد آجیت ازت دلگیر بمونه و برای خوشحال کردنش تلاش کنی.
#رمان
رمان اختصاصی کانال جوانه نور
✍️به قلم م. بابایی
⛔️ کپی شرعا اشکال دارد ⛔️
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•
🔰 اینجا جوانه نور، کانالی ویژه نوجوانان:
✔️ ایتا👇🏻:
https://eitaa.com/joinchat/3760259165C2282c85aac
✔️ گروه سوم واتساپ👇🏻:
https://chat.whatsapp.com/HLHpIsmvHG00KS3n9vSUVy
41.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◼️◾️▪️پادکست شب دوم محرم
کاروان عاشقان به سرزمین کرب و بلا میرسد...
🖤🖤🖤
#شب_دوم
#محرم
#انتشار_دهید
🔰به جمع ✨جوانهنوریها✨ بپیوندید:
•✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
@javaneh_noor
•✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•