eitaa logo
جَوانه‌های‌اُمید (بسیج دانش آموزی اردکان)
163 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.8هزار ویدیو
44 فایل
با‌ما‌جَوانه‌بزن 🌱 ارتباط با ادمین کانال👇 @daneshAmoozi اگر سوالی دارید یا برای مبادله و تبلیغات به آیدی زیر مراجعه کنید👇ارتباط با ادمین کانال👇 @naderi_m_n
مشاهده در ایتا
دانلود
😂🤣 توی منطقه برای جابه جایی آذوقه و مهمات یک الاغ داده بودند. که هرازچند گاهی با بچه ها سواری هم می کردیم😬 یک روز الاغ گیج شده بود و رفته بود طرف خط دشمن!😐 با دوربین که نگاه کردیم دیدیم👀 عراقی ها هم دارند حسابی از الاغ بیچاره کار می کشند✋🏻 چند روز بعد دیدیم الاغ با وفا با کلی آذوقه از طرف دشمن پیش خودمون برگشت😂 _مجانی😁👌 🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
😜😉 که آن را بعنوان یکی از خاطراتشون یاد کردند😂حتما بخوانید👇😂👇 دریکی از سفرهای مقام معظم رهبری به جنوب کشور و بازدید از مناطق جنگی ، بعد از ورود ماشین به جاده‌ء خاکی حضرت آقا به راننده فرمودند : اجازه بدهید من پشت رول بشینم ! بعداز چند دقیقه به یک ایست بازرسی رسیدند آقا توقف کردند تا زنجیر را بندازند ، سربازی که آنجا بود و ظاهرا تازه کار هم بود ، آمد جلو و عرض ادب و احترامی خدمت آقا کرد و گفت اجازه بدهید هماهنگی کنم 😱 و رفت و به دژبان گفت: قربان؛ آدم مهمی تشریف آوردند! دژبان گفت : کیه؟ سرباز دستپاچه گفت : نمیدونم کیه؟ 🤔 ولی میدونم که خیلی خیلی مهمه ! دژبان گفت : اگه نمیشناسیش از کجا میدونی که خیلی مهمه ؟ سرباز گفت : نمی دونم کیه ولی هرکی هست آیت الله خامنه ای رانندشه!😂😂 💫 @javanehaomid
😅😉 🌀خُر و پُف شهید! 💥صحبت از شهادت و جدایی بود و اینکه بعضی جنازه‌ها زیر آتش می‌مانند و یا به نحوی شهید می‌شوند که قابل شناسایی نیستند. 🔺هر کس از خود نشانه‌ای می‌داد تا شناسایی جنازه ممکن باشد. 🔻یکی می‌گفت: «دست راست من این انگشتری است.» دیگری می‌گفت: «من تسبیحم را دور گردنم می‌اندازم.» 🎐نشانه‌ای که یکی از بچه‌ها داد برای ما بسیار جالب بود. او می‌گفت: «من در خواب خُر و پُف می‌کنم، پس اگر شهیدی را دیدید که خُر و پُف می‌کند، شک نکنید که خودم هست.» 😂 💫 @javanehaomid
طنز جبهه قسمت ۱ 😂...پرسپولیس هورا...😂 شهر فاو تازه فتح شده بود و دشمنا گروه گروه تسلیم میشدند.🏹✌️ من و دوستم علی با هم از قبل عملیات حرف نمیزدیم ، دلیلشم این بود که سر تیم های فوتبال استقلال و پرسپولیس دعوامون شده بود.👊 من استقلالی🔵و علی پرسپولیسی!🔴 کمی از عملیات گذشته بود و من نگران علی بودم چون شب قبل از عملیات او را ندیده بودم .😔 ما یک هفته قبل عملیات حرف نمیزدیم چون تو سنگر برا هم کری خوندیم و با هم قهرکردیم.😐 هی فکر میکردم نکنه شهید شده یا... جواب پدر و مادرشا چی بدم ؟ تو این فکرا بودم که دیدم از بیرون سنگر صدای خنده های بچه ها میاد رفتم بیرون و دیدم چند تا عراقی با فارسی لهجه دار میگن ((پرسپولیس هورا ، استقلال سوراخ!))😤😅 دقت که کردم علی با تفنگ پشت عراقی ها بود و به عراقی ها دستور داده بود که بگن : ((پرسپولیس هوراا، استقلال سوراخ!))😅😂 علی خنده کنان اومد جلو و گفت میبینی عراقی ها هم پرسپولیسی اند😂😂😂 😂 @javanehaomid
😁 اول که رفته بودیم گفتند: «کسے حق ورزش‌کردن نداره.»☝️🏾•. یه روز یکے از بچه‌ها رفت ورزش کرد🤸🏻‍♂•. مامورعراقے تا دید اومد، درحالے که خودکار و کاغذ دستش بود📝•. برایِ نوشتن اسم دوستمون جلو اومد و گفت:«ما اسمک؟اسمت چیه؟»🙄•. رفیقمونم که شوخ بود برگشت گفت: «گچ پژ.»😎•. باور نمےکنید، تا چنددقیقه اون مامور عراقے هرکاری کرد این اسمو تلفظ کنه، نتونست ول کرد گذاشت رفت🚶🏻‍♂•. و ما هِی مےخندیدیم..😂😂 °•°•°•°•°•🌹🌹🌹°•°•°•°•°• 🌱جوانه های امید 💫@javanehaomid