eitaa logo
جوانه های ۱۳ آبان
47 دنبال‌کننده
793 عکس
685 ویدیو
256 فایل
﷽ سلام این کانال کاملا شخصی اداره می شود. 🔻 پل ارتباطی 🆔 @khadem_aemme
مشاهده در ایتا
دانلود
بازی و سرگرمی براي كودكاني كه كمبود تمركز و توجه دارند.pdf
275.3K
⚽️معرفی وتوضیحات کامل درباره چگونگی ونحوه انجام یک بازي براي كودكاني كه كمبود توجه و تمركز دارند و از نقصان توجه رنج مي برند و يا كودكاني كه دچار اختلالات يادگيري هستند.⚽️ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🖤 @javanehay_13_aban
صندوقچه-نعمت.pdf
611.6K
✍درسنامه •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🖤 @javanehay_13_aban
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃وسایل مورد نیاز👈مقوا،چسب،کش،نی،نخ محکم،والبته یکم حوصله😉 بچه ها با دستامون کارای زیادی میتونیم انجام بدیم😍وخدا رو شکر که این نعمت بزرگ به ما داده شده🙏☺️ اما... قران میگه بریده باد دست ابولهب!😱 به نظرتون چرااا؟🤔 مگه ابولهب چکار کرده بود؟🧐 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🖤 @javanehay_13_aban
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شعر کودکانه امام خمینی(ره) مردم بلند مي گفتن خميني    ،   نازنينه رهبر     انقلاب    و مردِ    بزرگِ     دينه حرفاي  اون  هميشه تو قلب ما مي شينه هدف اون ، تو هر جا وحدتِ     مسلمينه •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🖤 @javanehay_13_aban
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 کارتون زیبای جوانمردان 🔴 قسمت ۱ : ضیافت بزرگ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🖤 @javanehay_13_aban
استاد وشاگردانش.pdf
879.3K
🌞نام داستان: استاد وشاگردانش💜 ✔️داستانی از کودکی امام جعفر صادق علیه السلام💚 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🖤 @javanehay_13_aban
🔆یادش بخیر •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🖤 @javanehay_13_aban
در این فایل دوازده قصه کوتاه،  مصور، شیرین وخواندنی از سیره رفتاری امام خمینی در رفتار با کودکان ونوجوانان آمده است. پدر ومادر های عزیز ابتدا خودتان داستان ها را بخوانید که خیلی برای امروز  همه مان  قابل درس است . وسپس برای کودکانتان تعریف نمایید. برگرفته از مجموعه چهارجلدی قصه های امام وبچه ها مجید ملا محمدی 👇👇👇👇👇
امام وبچه ها.pdf
7.75M
👆🔆قصه های امام خمینی وبچه ها 🔆👆 🔹در این فایل دوازده قصه کوتاه، مصور، شیرین وخواندنی از سیره رفتاری امام خمینی در رفتار با کودکان ونوجوانان آمده است🔹 🔸پدر ومادر های عزیز ابتدا خودتان داستان ها را بخوانید که خیلی برای امروز همه مان قابل درس است . سپس برای کودکانتان تعریف نمایید🔸 🔺برگرفته از مجموعه چهارجلدی قصه های امام وبچه ها مجید ملا محمدی 🔻 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🖤 @javanehay_13_aban
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نان تازه دانید من که هستم؟ من نان تازه هستم خوش عطرم و برشته عطرم به جان سرشته زینت سفره هایم قوت دست و پایم حاصل کار یاران خوراک صد هزاران حکایتم دراز است در من هزار راز است بشنو تو سرگذشتم چه بودم و چه گشتم گندم بودم در آغاز گندم ناز و طناز دهقان پیر مرا کاشت زحمت کشید تا برداشت هر روز و شب داد آبم ببین چقدر شادابم از رنج و کار دهقان کم کم شدم شکوفان قدم بلند شد کم کم بوسید رویم را شبنم به به به خوشه هایم گندم با صفایم شد ساقه ام طلایی آی برزگر کجایی؟ پیشم بیا شتابان با داس تیز و بران دروم کرد مرد دهقان برد پیش آسیابان آردم کرد آسیابان خمیر شدم پس از آن گذاشت رو پاروش نانوا چید تو تنور خمیر را گرفتم از آتش جان یواش یواش شدم نان ده ها تن گرم کارند شب تا سحر بیدارند تا نان شود مهیا آید به سفره ما ای که می خوری نان را بدان تو قدر آن را. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🖤 @javanehay_13_aban
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷بذارید بچه‌ها «بچگی» کنن! 🔸گاهی بعضی بچه‌ها مجبورن فشارهایی مثل مسئولیت خونه و مراقبت از بچه‌های کوچیک‌تر رو به عهده بگیرن و یا غمخوار و حمایت‌کننده والدین باشن. 🔸وقتی که والدین، وظیفه و نقش پدر و مادری‌شون رو انجام ندن، بچه‌ها از داشتن دوره کودکی محروم می‌شن و همیشه سعی دارن نیازهای افراد خانواده رو برطرف کنن. 🔸بچه‌هایی که سریع به دنیای بزرگسالی وارد می‌شن و این نقش رو زود شروع می‌کنن، تو بزرگسالی ضربه‌های روانی اونو تجربه می‌کنن. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🖤 @javanehay_13_aban
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️پدربزرگ و مادربزرگ هرچقدر که به کودک محبت کنند، کودک لوس نمی شود. آنهاپس از پدر و مادر، تکیه گاه عاطفی کودک هستند و نقش مهمی در تربیت کودک دارند. از محبت آنها جلوگیری نکنید! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🖤 @javanehay_13_aban
داستان رخش رخشان جلد سوم.mp3
11.52M
🌸قصه های شاهنامه 🌼 رخش رخشان۳ 🌼رده سنی: کودک •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🖤 @javanehay_13_aban
‍ ‍ 🌳🐍 کلاغ و مار🐍🌳 در بيشه اي دور ، کلاغي بر روي درختي بلند خانه داشت . او غمي بزرگ داشت که روزگارش را مانند رنگ پرهايش سياه کرده بود . در نزديکي خانه کلاغ ، مار بزرگ و زشتي زندگي مي کرد . هر وقت کلاغ تخمي مي گذاشت و جوجه اي به دنيا مي آمد ، مار بدجنس مترصد فرصت مي شد تا کلاغ براي آوردن غذا از لانه بيرون برود . به محض خروج کلاغ از لانه ، مار از درخت بالا مي رفت و جوجه او را مي خورد . اين غصه کم کم داشت کلاغ را پير مي کرد .  روزي از روزها که کلاغ بسيار غمگين بود ، جوجه تازه دنيا آمده اش را به منقار گرفت و پيش شغال که يکي از دوستان نزديکش بود ، رفت . خانه شغال هم نزديک لانه کلاغ بود . وقتي شغال حال و روز کلاغ را ديد ، نگران شد و از او پرسيد : " چي شده کلاغ ؟ چرا اينقدر ناراحتي ؟ " کلاغ قار قاري کرد و گفت : " مدتي است که ماري زشت و بد کردار ، همسايه ام شده است . از وقتي که فهميده لانه ام بالاي درخت است ، مزاحمم مي شود و تا حالا چند تا از جوجه هايم را خورده است ." شغال گفت : " اين که کاري ندارد ، لانه ات را عوض کن . " کلاغ گفت : " آري چاره اي جز اين ندارم ، اما قبل از رفتن مي خواهم انتقام بچه هايم را از اين مار نابکار بگيرم . با او مي جنگم يا مي ميرم و يا اينکه مار را مي کشم ." شغال گفت : " اما اين کار تو عاقلانه نيست ، چرا که از روي خشم اين تصميم را گرفته اي و نتيجه اي جز شکست ندارد . خوب فکر کن . تو که زورت به مار نمي رسد . او به راحتي تو را از پا در مي آورد . آن موقع ، هم خودت از بين مي روي و هم نمي تواني انتقام بچه هايت را بگيري . " کلاغ گفت : " حق با توست ، ولي چکار مي توانم بکنم ؟ "  شغال کمي فکر کرد و راهي به ذهنش رسيد . آن را با کلاغ درميان گذاشت و کلاغ از راه حلي که شغال برايش پيدا کرده بود ، بسيار خوشحال شد . بچه اش را نزد شغال گذاشت و از آنها خدا حافظي کرد و رفت .  کلاغ پرواز کرد تا به نزديکي روستايي رسيد . توي حياط خانه اي زني را ديد که در کنار حوض خانه در حال شستن لباس بود و انگشتري طلايش را لبه حوض گذاشته بود . روي پشت بام خانه نشست تا در فرصتي مناسب انگشتر را بردارد . وقتي که زن شستن لباسها را تمام کرد و مشغول کار ديگري شد ، کلاغ بلافاصله پريد و انگشتر را به منقار گرفت و آرام شروع به پرواز کرد . با سر و صداي زن ، مردم جمع شدند و فهميدند که کلاغ انگشتري را برداشته است . مردان چند چوب برداشتند و بلافاصله به دنبال کلاغ شروع به دويدن کردند . کلاغ پرواز مي کرد و آنها را به طرف لانه مار مي کشاند . او طبق توصيه شغال ، وقتي که به نزديک سوراخ مار رسيد ، انگشتر را بر زمين انداخت و انگشتر درست جلوي سوراخ مار افتاد . مار که در لانه اش نشسته بود ، متوجه انگشتر شد . از سوراخ بيرون آمد و به طرف انگشتر رفت . درست در همين موقع مردم رسيدند و انگشتر را کنار مار ديدند و با چوبهايشان شروع به زدن مار کردند . يکي از آنها با سنگ بزرگي مار بدجنس را کشت و انگشتري را برداشت . کلاغ که بالاي درخت نشسته بود ، وقتي از مردن مار مطمئن شد ، پرواز کرد و براي تشکر از شغال و آوردن بچه اش ، به خانه شغال رفت . 🌳 🐍🌳 🌳🐍🌳 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🖤 @javanehay_13_aban
‍ ✨🕋 قرآن 🕋✨ بلندترین سوره‌ها «بقره» است، یعنی گاو عروس قرآن رحمان مفهوم آن مهربان قلب قرآن یاسینه این سوره هم گل چینه كوچك‌ترین سوره‌ها كوثره آی بچه‌ها سی جزء قرآن‌ ما هر جزء آن با صفا بهترین سرمایه‌هاست نور هدایت ماست •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🖤 @javanehay_13_aban
صدای بلند خود را برای تشویق نگهداريد، نه تنبیه! وقت تنبیه صدایتان فقط باید آنقدر بلند شود که دربرابر فریاد احتمالی کودک، قابل شنیدن باشد در هنگام تشویق راحت باشید و هرچقدر خواستید داد و فریاد کنید. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🖤 @javanehay_13_aban
💕 مثل یک بابابزرگ 💕 من فقط عکس تو را دیده‌ام توی کتاب قصه‌ها درباره‌ات خوانده‌ام شب وقتِ خواب من شنیدم آمدی بهمن پنجاه ‌و‌ هفت آمدی با خنده‌ات غصه‌ها از بین رفت سال‌ها مانند کوه در جماران بوده‌ای واقعاً تو رهبرِ خوب ایران بوده‌ای بوده‌ای بابابزرگ تو برای بچه‌ها ای امام نازنین کاش می‌دیدم تو را •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🖤 @javanehay_13_aban