‌

‌

خیلی مهمه که هر چند وقت یک بار عواطف و احساساتمون رو مرتب کنیم. حتی اگه سخت تلاش کنی به زخمات توجه نکنی، اونا از بین نمیرن؛ کنج قلبت می‌مونن و آزارت میدن. _شکارچیان شگفت انگیز

‌

I want to be the face you see when you close your eyes I want to be the eyes that look deep in your soul I want to be your fantasy and your reality and everything between I want you to need me

today>>>

‌

‌

would you dance if I ask you to dance? would you run and never look back? would you cry if you saw me crying? would you tremble if I touch your lips? would you swear that you always be mine? would you save my soul?

در این دریا چه می جویند ماهی های سرگردان مرا آزاد می خواهی؟به تنگ خویش برگردان مرا از خود رها کردی و بال پر زدن دادی اگر این است آزادی مرا بی بال و پر گردان دعای زنده ماندن چیست وقتی عشق با ما نیست خداوندا دعای دوستان را بی اثر گردان من از دنیا به جادوی تو دل خوش کرده ام ای عشق طلسمی را که بر من بسته بودی،بسته تر گردان به جای اینکه هیزم بر اجاقی تازه بگذاری همین خاکستر افسرده را زیر و زبر گردان من از سرمایه عالم همین یک قلب را دارم اگر چیزی دگر مانده است،آن راهم هدر گردان در این دوزخ به جز تردید راهی تا حقیقت نیست مرا در آتش تردید هایم شعله ور گردان

غیر ممکن است به خورشید بگویی که گرمای خود را متوقف کند غیر ممکن است که ماه در شب های تاریک ندرخشد غیر ممکن است کودکی دست از گریه کردن بردارد غیر ممکن است به موج ها بگویی از هجوم آوردن بر تن ساحل باز ایستند غیر ممکن است که من دوست داشتن تورا، لبخندم هنگام شنیدن صدایت، تپش قلبم هنگام دیدنت، شادی روحم هنگام بوییدن تنت و خیال پردازی درباره تورا متوقف کنم!

دستانم بوی عشق می‌دهند بوی انار و خرمالو... انقدر که کوچه های پاییز را دست در دست خیالت قدم زدم...