eitaa logo
اروئیکا.
83 دنبال‌کننده
100 عکس
1 ویدیو
0 فایل
اروئیکا به معنی امید از دست رفته قشنگه؛ اینطور نیست؟
مشاهده در ایتا
دانلود
today>>>
dear, of course you can feel calm with flowers, books, animals, the sea, trees, but next to people? not at all.
لبانش را غنچه کرد و بعد از آن، قاصدک های کوچک بودند که در آغوش نسیم حرکت می‌کردند و به سمت من می آمدند. دستم را روی لباس بافتنی بنفش رنگم میکشم. قاصدک ها به علت لمس شدن مداوم خم شده و بعضی شکسته‌اند؛ اما جدا؟ هرگز. آنها را با نخ و سوزن دوخته ام تا هرگز پیراهنم را رها نکنند. کاش می‌توانستم او را به اندازه قاصدک ها به خود نزدیک تر کنم. کاش میشد او را اینگونه به روح خود بدوزم.
this is the receipt of life said my mother as she held me in her arms as I wept think if those flower you plant in the garden each year they will teach you that people too must wilt fall root rise in order to bloom _the sun and her flowers
گاهی همانطور که رو به روی آینه ایستاده ای به خودت سر بزن. حالِ چشمهایت را بپرس و احساست را نوازش کن تمام تنهایی ات را محکم در آغوش بگیر که باورت شود تمام دارایی تو، خودت هستی. تا بتوانی با تمام کاستی های جسمی و روحی خودت را دوست داشته باشی. برای خودت وقت بگذار. با مهربانی دست خودت را بگیر، از او مراقبت کن و نگذار ابرهای سیاه، روح لطیفت را دربربگیرد. مطمئن باش هرگز کسی دلسوزتر از تو نسبت به خودت پیدا نخواهد شد!
دوست داشتنش چند حرف ساده نبود که با حرکت قلم روی کاغذ آرام بگیرد. دوست داشتنش متنی روی ساحل نبود که با موجی ناپدید شود. برگ خشکی نبود که با نسیم ملایم پاییزی از شاخه جدا شود، خاطره نبود که با گذر زمان فراموش شود. غم نبود که با آغوش از بین رود. ماه نبود ‌که با طلوع خورشید ناپدید شود. اشک نبود که پاک شود.
گیاه بود. دوست داشتن او گیاه بود. اما نه درخت میوه که هر بهار شکوفه هایش را مهمان باغ کند و هر تابستان میوه هایش را هر رهگذری هدیه دهد. دوست داشتنش رز بود. هر روز که بیشتر رشد می‌کرد غنچه اش شکوفا تر و خار هایش درشت تر میشد. پیچک بود. با ظرافت دیوار قلبم را فرا گرفت و از آن بالا رفت و ریشه هایش را عمیق و عمیق تر در روحم دواند تا اجازه ندهد موجود دیگری ساکن این جسم درمانده باشد.
جز او در قلب هیچ نبود؛
ذوق قبل از سفر>>>
فضای رنگی رنگی این سینمایی آدمو به بهشت میبره😭✨
enjoy the small pleasures from sunrise from the cloudy weather from the smell of rain from walking from hot tea on a winter evening from watching nature from being with your loved ones life is just the days your waiting to pass
عزیز من! قایقِ کوچکِ دل به دست دریای پهناور اندور مسپار. لااقل بادبانی برافراز، پارویی بزن، و برخلاف جهت باد، تقلایی کن. سخت‌ترین طوفان، مهمان دریاست نه صاحبخانه آن. طوفان را بگذران. _نادر ابراهیمی
today>>>
زمان؛ مرا ببر به گذشته یک دقیقه یک لحظه، یک شانس دیگر برای دیدن صورت زنده اش بگذار مثل کودکی هایم دستش را بگیرم لمسش کنم، ببوسمش زمان؛ مرا ببر به گذشته بگذار تمام لحظه هایش را سخت و آسان با او زندگی کنم. بگذار صدایش را بشنوم زمان؛ مرا ببر به گذشته، تا آن طور که میخواهم با او خداحافظی کنم. مرا ببر به آن لحظه آخر میخواهم زبان باز کنم به کلماتی که هیچ‌وقت، هیچ‌کس در آن خانه جسارت گفتنش را پیدا نکرد.. کلماتی پر از شور، پر از احساس سه ثانیه، فقط سه ثانیه میخواهم تا به او بگویم دوستت دارم.