eitaa logo
،، احکام و مسائل شرعی ،،
3.5هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
3هزار ویدیو
40 فایل
برای پرسیدن سوالات شرعی به آیدی زیر مراجعه فرمایید . @Javanmardi_Ahkam
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽؛ ✅ در روایات اسلامی تاکید فراوانی روی غذای حلال و تاثیر آن در استجابت دعا و صفای قلب شده است . 📝 در روایتی می‌خوانیم : کسی خدمت پیامبر آمده ، عرض کرد : " أُحِبُّ أَنْ یُسْتَجَابَ دُعَائِی دوست دارم دعای من به اجابت برسد ". پیامبر فرمود : " طَهِّرْ مَأْکَلَکَ وَ لٰا تُدْخِلْ بَطْنَکَ الْحَرٰامَ غذای خود را پاک کن و غذای حرام در معده خود وارد منما ". ~~~~~~~~~~ 📝 پیامبر اسلام (ص) می فرماید : " مَنْ اَحَبَّ اَنْ یُسْتَجٰابَ دُعٰائُهُ فَلْیُطَیِّبْ مَطْعَمَهُ وَ مَکْسَبَه کسی که دوست دارد دعایش مستجاب گردد باید غذا و کسب خود را پاک کند ".
﷽؛ ✅ موارد مکروه هنگام خوردن : 1ـ غذا خوردن در حال . 2ـ ، در روایت است که خداوند بیش از هر چیز از شکم پر بدش می آید . 3ـ نگاه کردن به صورت دیگران هنگام ، 4ـ خوردن . 5ـ فوت کردن خوراکی داغ . 6 ـ با وجود نان ، منتظر غذای دیگر بودن . 7ـ با کارد و امثال آن . 8ـ گذاشتن ظرف غذا روی نان . 9 ـ پاک کردن کامل گوشت از استخوان . 10 ـ پوست کندن میوه . 11 ـ دور انداختن باقی ماندۀ میوه . ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @Javanmardi_langarudi 🌐 کارشناس احکام و مسائل شرعی حجّت الاسلام والمسلمین سیّد شمس الدّین جوانمردی لنگرودی 🌐
﷽؛ ✅ خرید آبروی یک گنهکار بنی‌اسرائیلی 📝 جالب است در یک روایتی آمده که باران دیر شد ، بنی‌اسرائیل به موسی گفتند : ما را ببر بیرون شهر دعا کنیم تا باران بیاید . موسی گفت : عیبی ندارد . رفتند دعا کردند ، خطاب رسید موسی باران حاضر است و آماده ولی در این جمعیت یک کسی نشسته که گناه سنگینی دارد ، با بودن این باران نمی‌آید ، ولی باران حاضر است . موسی بن عمران هم فریاد زد : ای کسی که به خاطر تو باران نمی‌آید ـ گناهش هم ظاهراً سخن‌چینی بوده و دو به‌هم زنی بوده ـ موسی که اسمش را نمی‌دانست و او را نمی‌شناخت ولی گفت این‌طور صدا بزنم بلکه متوجه شود و بلند شود برود .  📝 موسی گفت و دید هیچ‌کس بلند نشد . زمان کوتاهی گذشت و باران به شدت شروع کرد باریدن. موسی گفت : خدایا هیچ‌کس بلند نشد ، چه شد آن گنهکار ؟ فرمود : وقتی گفتی بلند شو برو بیرون ، سرش را انداخت پایین ، سرش را کرد زیر لباسش و گریه کرد ، گفت : خدایا من را ببخش آبروی من را نبر، من هم قبولش کردم و باران فرستادم . موسی گفت : خدایا چه کسی بود ؟ فرمود : من به تو می‌گویم به خاطر سخن‌چینی باران نفرستادم ، حالا خودم بیایم سخن‌چینی کنم و آبروی او را ببرم پیش تو ؟ نمی‌گویم کیست . ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @Javanmardi_langarudi 🌐 کارشناس احکام و مسائل شرعی حجّت الاسلام والمسلمین سیّد شمس الدّین جوانمردی لنگرودی 🌐
023051.mp3
80K
﷽؛ " يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا ۖ إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ " ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @Javanmardi_langarudi
﷽؛ (علیه السلام) 💕 من لَم یجِد لِلاساءَةِ مَضَضّا لَم یکن عِندَهُ لِلاِحسانِ مَوقعٌ کسی که مزه رنج و سختی را نچشیده ، نیکی و احسان در نزد او جایگاهی ندارد 💕 ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @Javanmardi_langarudi
﷽؛ (علیه آلاف التحیة و الثناء) فرمودند : " أفضَلُ العِبادَةِ بَعدِ المَعرِفَةِ إِنتِظارُ الفَرَجِ " " بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند ، انتظار فرج و گشایش است ".
﷽؛ علیه السلام 💎 عرض کردم آخرین زندان ، زندان سندی بن شاهک بود . یک وقت خواندم که او اساساً مسلمان نبوده و یک مرد غیر مسلمان بوده است . از آن کسانی بود که هر چه به او دستور می دادند ، دستور را به شدت اجرا می کرد . امام را در یک سیاهچال قرار دادند . بعد هم کوششها کردند برای اینکه تبلیغ کنند که امام به اجل خود از دنیا رفته است . 💎 نوشته اند که همین یحیی برمکی برای اینکه پسرش فضل را تبرئه کرده باشد ، به هارون قول داد که آن وظیفه ای را که دیگران انجام نداده اند من خودم انجام می دهم . سندی را دید و گفت این کار (به شهادت رساندن امام) را تو انجام بده ، و او هم قبول کرد . یحیی زهر خطرناکی را فراهم کرد و در اختیار سندی گذاشت . آن را به یک شکل خاصی در خرمایی تعبیه کردند و خرما را به امام خوراندند و بعد هم فوراً شهود حاضر کردند ، علمای شهر و قضاة را دعوت کردند (نوشته اند عدول المؤمنین را دعوت کردند ، یعنی مردمان موجه ، مقدس ، آنها که مورد اعتماد مردم هستند) ، حضرت را هم در جلسه حاضر کردند و هارون گفت : ببینید این شیعه ها چه شایعاتی در اطراف موسی بن جعفر رواج می دهند ، می گویند : موسی بن جعفر در زندان ناراحت است ، موسی بن جعفر چنین و چنان است . ببینید او کاملاً سالم است . تا حرفش تمام شد حضرت فرمود : « دروغ می گوید ، همین الآن من مسمومم و از عمر من دو سه روزی بیشتر باقی نمانده است ». 💎 اینجا تیرشان به سنگ خورد . این بود که بعد از شهادت امام ، جنازه امام را آوردند در کنار جسر بغداد گذاشتند ، و مرتب مردم را می آوردند که ببینید ! آقا سالم است ، عضوی از ایشان شکسته نیست ، سرشان هم که بریده نیست ، گلویشان هم که سیاه نیست ، پس ما امام را نکشتیم ، به اجل خودش از دنیا رفته است . سه روز بدن امام را در کنار جسر بغداد نگه داشتند برای اینکه به مردم این جور افهام کنند که امام به اجل خود از دنیا رفته است . البته امام ، علاقه مند زیاد داشت ، ولی آن گروهی که مثل اسپند روی آتش بودند شیعیان بودند . 💎 یک جریان واقعاً دلسوزی می نویسند که چند نفر از شیعیان امام ، از ایران آمده بودند ، با آن سفرهای قدیم که با چه سختی ای می رفتند . اینها خیلی آرزو داشتند که حالا که موفق شده اند بیایند تا بغداد ، لا اقل بتوانند از این زندانی هم یک ملاقاتی بکنند . ملاقات زندانی که نباید یک جرم محسوب شود ، ولی هیچ اجازه ملاقات با زندانی را نمی دادند . اینها با خود گفتند : ما خواهش می کنیم ، شاید بپذیرند . آمدند خواهش کردند ، اتفاقاً پذیرفتند و گفتند : بسیار خوب ، همین امروز ما ترتیبش را می دهیم ، همین جا منتظر باشید . این بیچاره ها مطمئن که آقا را زیارت می کنند ، بعد بر می گردند به شهر خودشان و می گویند که ما توفیق پیدا کردیم آقا را ملاقات کنیم ، آقا را زیارت کردیم ، از خودشان فلان مساله را پرسیدیم و این جور به ما جواب دادند . همین طور که در بیرون زندان منتظر بودند که به آنها اجازه ملاقات بدهند ، یکوقت دیدند که چهار نفر حمال بیرون آمدند و یک جنازه هم روی دوششان است . مامور گفت : امام شما همین است . و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم https://www.erfan.ir/farsi/83582.html ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @Javanmardi_langarudi ❄️ کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سیدشمس الدین جوانمردی لنگرودی ❄️
﷽؛ 💎 در مدتی که حضرت در زندان بودند دستگاه هارون نقشه ای کشید برای اینکه بلکه از حیثیت امام بکاهد . یک کنیز جوان بسیار زیبایی مامور شد که به اصطلاح خدمتکار امام در زندان باشد . بدیهی است که در زندان ، کسی باید غذا ببرد ، غذا بیاورد ، اگر زندانی حاجتی داشته باشد از او بخواهد . یک کنیز جوان بسیار زیبا را مامور این کار کردند ، گفتند : بالاخره هر چه باشد یک مرد است ، مدتها هم در زندان بوده ، ممکن است نگاهی به او بکند ، یا لا اقل بشود متهمش کرد ، یک افراد ولگویی بگویند « مگر می شود ؟! اتاق خلوت ، یک مرد با یک زن جوان ! » یکوقت خبردار شدند که اصلا در این کنیز انقلاب پیدا شده ، یعنی او هم آمده سجاده ای انداخته و مشغول عبادت شده است . دیدند این کنیز هم شده نفر دوم امام . به هارون خبر دادند که اوضاع جور دیگری است . کنیز را آوردند ، دیدند اصلا منقلب است ،حالش حال دیگری است ، به آسمان نگاه می کند ، به زمین نگاه می کند . گفتند قضیه چیست ؟گفت : این مرد را که من دیدم ، دیگر نفهمیدم که من چی هستم ، و فهمیدم که در عمرم خیلی گناه کرده ام ، خیلی تقصیر کرده ام ، حالا فکر می کنم که فقط باید در حال توبه بسر ببرم ، و از این حالش منصرف نشد تا مرد . https://www.erfan.ir/farsi/83582.html ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @Javanmardi_langarudi ❄️ کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سیدشمس الدین جوانمردی لنگرودی ❄️
﷽؛ ✅ امام کاظم در زندان بصره 💎 امام در یک زندان بسر نبرد ، در زندانهای متعدد بسر برد . او را از این زندان به آن زندان منتقل می کردند ، و راز مطلب این بود که در هر زندانی که امام را می بردند ، بعد از اندک مدتی زندانبان مرید می شد . اول امام را به زندان بصره بردند . عیسی بن جعفر بن ابی جعفر منصور ، یعنی نوه منصور دوانیقی والی بصره بود . امام را تحویل او دادند که یک مرد عیاش کیاف و شرابخوار و اهل رقص و آواز بود . به قول یکی از کسان او «این مرد عابد و خدا شناس را در جایی آوردند که چیزها به گوش او رسید که در عمرش نشنیده بود » . در هفتم ماه ذی الحجه سال 178 امام را به زندان بصره بردند ، و چون عید قربان در پیش بود و ایام به اصطلاح جشن و شادمانی بود ، امام را در یک وضع بدی از نظر روحی بردند . مدتی امام در زندان او بود . کم کم خود این عیسی بن جعفر علاقه مند و مرید شد . او هم قبلا خیال می کرد که شاید واقعا موسی بن جعفر همان طور که دستگاه خلافت تبلیغ می کند مردی است یاغی که فقط هنرش این است که مدعی خلافت است ، یعنی عشق ریاست به سرش زده است . دیدند ، او مرد معنویت است و اگر مساله خلافت برای او مطرح است از جنبه معنویت مطلب مطرح است نه اینکه یک مرد دنیا طلب باشد . بعدها وضع عوض شد . دستور داد یک اتاق بسیار خوبی را در اختیار امام قرار دادند و رسما از امام پذیرایی می کرد . هارون محرمانه پیغام داد که کلک این زندانی را بکن . جواب داد من چنین کاری نمی کنم . اواخر ، خودش به خلیفه نوشت که دستور بده این را از من تحویل بگیرند و الا خودم او را آزاد می کنم ، من نمی توانم چنین مردی را به عنوان یک زندانی نزد خود نگاه دارم . چون پسر عموی خلیفه و نوه منصور بود ، حرفش البته خریدار داشت . ✅ امام در زندانهای مختلف 💎 امام را به بغداد آوردند و تحویل فضل بن ربیع دادند . فضل بن ربیع ، پسر «ربیع » حاجب معروف است . هارون امام را به او سپرد . او هم بعد از مدتی به امام علاقه مند شد ، وضع امام را تغییر داد و یک وضع بهتری برای امام قرار داد . جاسوسها به هارون خبر دادند که موسی بن جعفر در زندان فضیل بن ربیع به خوشی زندگی می کند ، در واقع زندانی نیست و باز مهمان است . هارون امام را از او گرفت و تحویل فضل بن یحیای برمکی داد . فضل بن یحیی هم بعد از مدتی با امام همین طور رفتار کرد که هارون خیلی خشم گرفت و جاسوس فرستاد . رفتند و تحقیق کردند ، دیدند قضیه از همین قرار است ، و بالاخره امام را گرفت و فضل بن یحیی مغضوب واقع شد . بعد پدرش یحیی برمکی ، این وزیر ایرانی ، برای اینکه مبادا بچه هایش از چشم هارون بیفتند که دستور هارون را اجرا نکردند ، در یک مجلسی سر زده از پشت سر هارون رفت سرش را به گوش هارون گذاشت و گفت : اگر پسرم تقصیر کرده است ، من خودم حاضرم هر امری شما دارید اطاعت کنم ، پسرم توبه کرده است ، پسرم چنین ، پسرم چنان . بعد آمد به بغداد و امام را از پسرش تحویل گرفت و تحویل زندانبان دیگری به نام سندی بن شاهک داد که می گویند اساساً مسلمان نبوده ، و در زندان او خیلی بر امام سخت گذشت ، یعنی دیگر امام در زندان او هیچ روی آسایش ندید . https://www.erfan.ir/farsi/83582.html ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @Javanmardi_langarudi ❄️ کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سیدشمس الدین جوانمردی لنگرودی ❄️
﷽؛ 💎 امام موسی کاظم علیهالسلام چگونه به شهادت رسیدند؟ ❄️ هارون الرشيد پنجمين خليفه عباسي كه دشمني و ناسازگاري غير قابل انكاري با ذریه و فرزندان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و اولاد و احفاد اميرمومنان علیه السلام داشت ، در آزار و شكنجه سادات علوي و منتسبين به خاندان امامت و ولايت ، كوتاهي نمي كرد . وي كه از مستبدترين حاكمان عباسي و جنايت كارترين آن ها است ، وجود شريف امام موسي كاظم علیه السلام و مقام و معنويت وي و احترام مردم نسبت به او را ، تحمل نمي كرد و از اين بابت ، بسيار نارحت و عصباني بود . سرانجام در رمضان سال 179 قمري ، كه براي مراسم عمره وارد مكه شد و سپس به مدينه رفته بود ، در آن جا دستور داد امام موسي كاظم علیه السلام را دستگير كنند . مأموران هارون ، امام موسي كاظم علیه السلام را در حالي كه در كنار قبر جدش حضرت محمد صلی الله علیه و آله ، به نماز و نيايش اشتغال داشت ، دستگير كردند و به نزد هارون بردند . هارون دستور داد ، وي را در غل و زنجير كرده و به سوي عراق حركت دهند . وي براي سردرگمي مردم و پيش گيري از عكس العمل هاي احتمالي مردمي ، دو محمل ترتيب داد و يكي را به سوي بغداد و ديگري را به سوي بصره روان داشت . امام موسي كاظم علیه السلام را در محمل بصره قرار داد . مأموران حكومتي ، در هفتم ذي الحجه همان سال ، امام موسي كاظم علیه السلام را تسليم عيسي بن جعفر بن منصور دوانقي ، پسر عموي هارون الرشيد و حاكم وي در بصره نمودند . ❄️ عيسي بن جعفر ، آن حضرت را در يكي از حجره هاي خانه خويش محبوس كرد و در آغاز به وي سخت گيري نمود ولي بعدها كه عبادت و نيايش هاي دراز مدت آن حضرت را از نزديك مشاهده كرد ، از سخت گيري خويش نسبت به آن حضرت كاهيد و به هارون نامه نوشت كه آن حضرت را از حبس خانه وي خارج كند ، در غير اين صورت، وي خودش آن حضرت را آزاد مي كند .  ❄️ از دعاهای امام در گوشه ی زندان این دعا بود : « اللّهُمَّ اِنَّکَ تَعلَمُ اِنِّی کُنتُ اَسئَلُکَ اِن تُفرِغَنی لِعِبادَتِکَ اَللّهُمَّ وَ قَد فَعَلتُ فَلَکَ الحَمدُ ؛ ! تو می دانی که من از تو تقاضا کرده بودم ، مرا در گوشه ای خلوت قرار دهی تا مشغول عبادت باشم ، تو تقاضای مرا برآوردی، تو را سپاس می گویم ». ❄️ هارون ، به ناچار امام موسي كاظم علیه السلام را از حبس بصره خارج كرد و وي را به بغداد منتقل نمود و در خانه فضل بن ربيع ، زنداني كرد . ❄️ در آن مدتي كه امام علیه السلام در نزد فضل بن ربيع زنداني بود ، چند بار هارون از فضل بن ربيع درخواست كرد كه آن حضرت را به شهادت رساند ، ولي وي امتناع كرد و از اين امر سر باز زد . ❄️ هارون ، بار ديگر آن امام همام را از زندان فضل ربيع ، به زندان فضل بن يحيي برمكي منتقل كرد و از وي درخواست نمود كه آن حضرت را به شهادت برساند . ولي فضل بن يحيي نيز امتناع نمود و در مقابل بر اعزاز و اكرام آن حضرت افزود . هارون كه از رفتار فضل بن يحيي به خشم آمده بود ، دستور داد وي را دستگير و يك صد تازيانه بر بدنش بزنند و از تمام مناصب و مقامات بر كنارش كنند و امام موسي كاظم علیه السلام را به زندان "سندي بن شاهك" منتقل كرده و در آن جا وي را شكنجه و آزار نمايند.  ❄️ در مورد امام آمده است : لا یَزالُ یَنتَقِلُ مِن سِجنٍ اِلَی سِجن ؛ آن حضرت همواره از زندانی به زندان دیگر منتقل می شد . تا اینکه امام مظلوم به زندان مخوف و تاریک سِندی بن شاهک ملعون منتقل شده تحت شکنجه قرار گرفت . ❄️ سندي بن شاهك با قساوت قلب و سنگ دلي تمام ، با آن حضرت رفتار مي كرد و پس از چندي شكنجه و آزار طاقت فرسا به دستور هارون الرشيد به آن حضرت ، خرماي مسموم خورانيد و وي را غريبانه و مظلومانه به شهادت رسانيد. پس از شهادت امام كاظم علیه السلام ، سندي بن شاهك در يك عمل فريب كارانه ، فقها ، قضات و بزرگان بغداد را حاضر ساخت و جسد مطهر امام علیه السلام را به آنان نشان داد و گفت : ببينيد كه وي بدون هيچ جراحت و زخمي و به اجل عادي از دنيا رفته است و كسي در رحلت وي، مقصر نبوده است . سپس جنازه مطهر امام علیه السلام را به مدت سه روز در جسر بغداد گذاشته و روي مباركش را گشوده و مردم را ندا مي كردند كه اين موسي بن جعفر علیه السلام است كه از دنيا رفته و بياييد وي را مشاهده كنيد . مردم دسته ، دسته مي آمدند و آن حضرت را نگاه مي كردند . پس از آن ، با همت والاي سليمان بن منصور ، عموي هارون الرشيد ، كه از اشراف و صاحب نفوذان عباسي بود ، تشييع جنازه باشكوهي از جنازه امام موسي كاظم علیه السلام به عمل آمد و جنازه امام را به محل نگهبانان آوردند ، مردم نیز اجتماع کردند و جنازه را با احترام تا قبرستان قریش تشییع نمودند در مقابر قريش ، دربغداد به خاك سپرده شد . ،ص579؛ ،ص189؛ ،ج2،ص212 ؛ خطيب بغدادي،ج31،ص29؛ ،صفحه 322 ، ،ج2،ص92
﷽؛ «عَبْدِی وَ حَبِیبِی وَ خِیرَتِی...!» 💕 این تعبیر است ؛ علیهماالسلام کسی است که خدا در شأن او سه کلمه دارد : کلمه‌ی اول : ؛ کلمه‌ی دوم : ؛ کلمه‌ی سوم : . ✍🏻 هر یک از این کلمات یک کتاب شرح دارد ؛ ما کجا او را شناختیم ؟ " موسی بن جعفر علیهماالسلام در تاریکی زمین و انبياء و مرسلين و رب العالمين است " . ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @Javanmardi_langarudi 🔎💎{ کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سیدشمس الدین جوانمردی لنگرودی }💎🔍