﷽؛
👈 ولادت #پیامبراکرم (ص) به روایت #حضرتآیتاللهمکارمشیرازی
#بخشاول
📝 ميلاد مبارك حضرت ختمى مرتبت رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله) مطابق روايت معروف ، در روز هفدهم ربيع الأول و طبق روايت غيرمعروف ، در دوازدهم آن واقع شده وماه شادى و جشن و سرور است .
📝 لذا تكريم ، تعظيم و بزرگداشت اين روز بسيار بجاست ، به نحوی که در تكريم و تعظيم اين روز به خاطر ولادت شخص اوّل عالم امكان و سرور همه ممكنات حضرت نبىّ اكرم (صلى الله عليه و آله) سفارش بسيار شده است .
📝 از این رو سزاوار است مسلمين با تشكيل جلسات ، هرچه بيشتر با شخصيّت نبىّ مكرّم اسلام (صلى الله عليه و آله) ، سيره و تاريخ زندگى او آشنا شوند .
✅ ولادت پیامبر اسلام در یک نگاه
📝 حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) ، از پدرى به نام «عبدالله بن عبدالمطلب» و مادرى به نام «آمنه بنت وهب» در مکه دیده به جهان گشود ، و زمان ولادتش هنگام طلوع فجر ، روز جمعه ، سنه عام الفيل بوده است .
✅ نامگذاری پیامبر اکرم (ص)
📝 در تاريخ زندگى مادر گرامى پيغمبر اكرم(صلی الله علیه و آله) آمنه عليها السلام چنين آمده است كه در آن هنگام كه پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) را در رحم داشت فرشته اى به او گفت : و تو آقاى اين امت را در رحم دارى ، هنگامى كه متولد شد بگو : من او را به خداوند يگانه از شر هر حسودى پناه مى دهم ، سپس نام او را «محمد» بگذار ، اين بانو در هنگام حمل مشاهده كرد نورى از او خارج شد و به وسيله آن نور قصرهاى «بصرى» را در سرزمين شام مشاهده كرد !
✅ حوادث شب ولادت پيامبر (ص)
📝 در شب ولادت حضرت خاتم الانبيا ، رسول معظم اسلام (صلی الله علیه و آله) ، معجزات مختلفى روى داد ؛ مطابق نقل تواريخ ، همزمان با تولّد آن حضرت بتها در خانه كعبه فرو ريختند ، آتشكده فارس خاموش شد ، درياچه ساوه كه مورد پرستش گروهى بود خشكيد و قسمتى از قصر شاهان جبّار در هم شكست و فرو ريخت .
✅ ولادت نبی مکرم اسلام ، آغازی بر پایان بت پرستی
📝 در برهه اى از زمان ، بت پرستان براى پرستش ، بت هايى از موجودات بى جان و بى شعور عالم طبيعت ، انتخاب مى كردند . به همين جهت ، عده اى خورشيدپرست شدند ، و برخى به عبادت ستاره ها پرداختند، و گروهى ديگر ماه را عبادت نمودند و حتى برخى ، بعضى از رودخانه ها و درياچه هاى مهم مانند رودخانه نيل و درياچه ساوه را مى پرستيدند و شايد خشك شدن درياچه ساوه و خاموش گشتن آتشكده فارس در هنگام ولادت حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) ، از اين جهت بوده است كه اين دو ، مورد پرستش انسان ها قرار داشتند .
📝 لذا بركاتى كه هنگام تولّد او براى جهانيان فراهم گشت، همه و همه ، بيانگر آغاز عصر جديدى در مسير توحيد و مبارزه با شرك و بت پرستی بود .
✅ رابطه ولادت پیامبر اسلام (ص) و هلاکت لشکر ابرهه
📝 مقارن تولّد پيامبر (صلی الله علیه و آله) داستان اصحاب الفيل رخ داد .
«اصحاب فیل» كسانى بودند كه از سرزمين يمن برخواسته ، و بنا به دلايلى به قصد ويران كردن كعبه به سمت مكه لشكركشى كرده ، و به فرمان خداوند همه آنها نابود شدند .
📝 خلاصه داستان اصحاب الفيل به شرح زير است :
👈 مسيحيّت در سرزمين يمن در جنوب عربستان در حال گسترش بود . فرمانده اى از طرف مسيحيان آن سوى دنيا در آنجا حكومت مى كرد ، كه نام وى ابرهة بن الصباح الاشرم جدّ نجاشى معاصر پيامبر (صلی الله علیه و آله) بود . او كليساى بى نظيرى در يمن ساخت كه شايد مانند آن در دنياى آن روز وجود نداشت . ابرهه كه به اين كليسا دلبستگى شديدى داشت ناگهان متوجّه شد كه عدّه اى شبانه آن را آتش زده و خاكستر كردند .
👈 وى از اين حادثه بسيار ناراحت و پريشان ، ومشغول تحقيق از عوامل آن شد. به اين نتيجه رسيد كه شايد مشركان عرب مكّه دست به اين كار زده باشند . لذا لشكر بزرگى فراهم و به سمت مكّه حركت كرد . تا با تخريب خانه كعبه از مشركان مكّه انتقام گيرد . هنگامى كه لشكر ابرهه به نزديك مكّه رسيد ، و مردم مكّه آن لشكر بزرگ را ديدند ، سخت وحشت كردند . زيرا #اوّلًا : سپاه فيل سوار نديده بودند ، و #ثانياً : تا آن زمان شاهد سپاهى به آن عظمت و بزرگى نبودند .
👈 ابرهه نزديك يكى از كوه هاى مكّه توقّف كرد ، و مأمورى فرستاد تا بزرگ و رئيس مكّه را نزد وى آورند . عبدالمطلب جدّ بزرگوار پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)، كه در آن زمان بزرگ مكّه بود ، نزد ابرهه آمد . عظمت و ابهّت عبدالمطلب سبب شد كه ابرهه از تخت پايين آمده، و دست عبدالمطلب را گرفته ، و كنار وى روى زمين بنشيند . سپس هدفش را از لشكركشى به مكّه به وى اعلان كرد و گفت : از من چه تقاضايى دارى ؟
👇👇👇
﷽؛
✅ داستان اصحاب الفیل
#بخشاول
📝 مفسران و مورخان این داستان را به صورت های مختلفی نقل کرده اند ، و در سال وقوع آن نیز گفتگو دارند ، اما اصل داستان آن چنان مشهور است که در ردیف اخبار متواتر قرار گرفته ، و ما آن را طبق روایات معروف که از "سیره ابن هشام" و "بلوغ الارب" و "بحارالانوار" و "مجمع البیان" خلاصه کرده ایم میآوریم :
"ذو نواس" پادشاه یمن ، مسیحیان نجران را که در نزدیکی آن سرزمین میزیستند تحت شکنجه شدید قرار داد ، تا از آئین مسیحیت بازگردند ، (قرآن این ماجرا را به عنوان اصحاب الاخدود در سوره "بروج" آورده ، و ما آن را در تفسیر همان سوره مشروحاً بیان کردیم) .
📝 بعد از این جنایت بزرگ مردی بنام "دوس" از میان آنها جان سالم به در برد ، و خود را به "قیصر روم" که بر آئین مسیح بود رسانید ، و ماجرا را برای او شرح داد .
📝 از آنجا که فاصله میان "روم" و "یمن" زیاد بود "قیصر" نامه ای به "نجاشی" سلطان "حبشه" نوشت تا انتقام نصارای نجران را از "ذو نواس" بگیرد ، و نامه را با همان شخص برای "نجاشی" فرستاد.
📝 " نجاشی" سپاهی عظیم بالغ بر هفتاد هزار نفر به فرماندهی شخصی بنام "اریاط" روانه یمن کرد "ابرهه" نیز یکی از فرماندهان این سپاه بود . "ذونواس" شکست خورد ، و "اریاط" حکمران یمن شد ، بعد از مدتی ، ابرهه بر ضد او قیام کرد و او را از بین برد و بر جای او نشست .
📝 خبر این ماجرا به نجاشی رسید ، او تصمیم گرفت "ابرهه" را سرکوب کند ، ابرهه برای نجات خود موهای سر را تراشید ، و با مقداری از خاک یمن به نشانه تسلیم کامل نزد نجاشی فرستاد و اعلام وفاداری کرد . نجاشی چون چنین دید او را بخشید و در پست خود ابقا نمود .
📝 در این هنگام "ابرهه" برای اثبات خوش خدمتی کلیسای بسیار زیبا و مهمی بنا کرد که مانند آن در آن زمان در کره زمین وجود نداشت ، و به دنبال آن تصمیم گرفت مردم جزیره عربستان را به جای "کعبه" به سوی آن فرا خواند ، و تصمیم گرفت آنجا را کانون حج عرب سازد ، و مرکزیت مهم مکه را به آنجا منتقل کند .
📝 برای همین منظور مبلغان بسیاری به اطراف ، و در میان قبائل عرب و سرزمین حجاز فرستاد ، اعراب که سخت به "مکه" و "کعبه" علاقه داشتند و آن را از آثار بزرگ "ابراهیم خلیل" میدانستند احساس خطر کردند .
📝 طبق بعضی از روایات گروهی آمدند و مخفیانه "کلیسا" را آتش زدند ، و طبق نقل دیگری بعضی آن را مخفیانه آلوده و ملوث ساختند ، و به این ترتیب در برابر این دعوت بزرگ عکس العمل شدید نشان دادند و معبد "ابرهه" را بی اعتبار کردند .
📝 "ابرهه" سخت خشمگین شد ، و تصمیم گرفت خانه "کعبه" را به کلی ویران سازد ، تا هم انتقام گرفته باشد ، و هم عرب را متوجه معبد جدید کند ، با لشگر عظیمی که بعضی از سوارانش از "فیل" استفاده میکردند عازم مکه شد .
هنگامی که نزدیک مکه رسید کسانی را فرستاد تا شتران و اموال اهل مکه را به غارت آورند ، و در این میان دویست شتر از "عبد المطلب" غارت شد .
📝 "ابرهه" کسی را به داخل مکه فرستاد و به او گفت بزرگ مکه را پیدا کند ، و به او بگوید : "ابرهه" پادشاه "یمن" می گوید : من برای جنگ نیامده ام ، تنها برای این آمدهام که این خانه کعبه را ویران کنم ، اگر شما دست به جنگ نبرید نیازی به ریختن خونتان ندارم !
📝 فرستاده "ابرهه" وارد مکه شد و از رئیس و شریف "مکه" جستجو کرد ، همه "عبد المطلب" را به او نشان دادند ، ماجرا را نزد "عبد المطلب" بازگو کرد "عبد المطلب" نیز گفت : ما توانایی جنگ با شما را نداریم ، و اما خانه کعبه را خداوند خودش حفظ میکند .
📝 فرستاده ابرهه به عبد المطلب گفت ، باید با من نزد او بیایی ، هنگامی که عبد المطلب وارد بر ابرهه شد ، او سخت تحت تاثیر قامت بلند و قیافه جذاب و ابهت فوق العاده عبد المطلب قرار گرفت ، تا آنجا که "ابرهه" برای احترام او را از جا برخاست و روی زمین نشست ، و "عبد المطلب" را در کنار دست خود جای داد، زیرا نمی خواست او را روی تخت در کنار خود بنشاند ، سپس به مترجمش گفت از او بپرس حاجت تو چیست ؟ مترجم گفت : حاجتم این است که دویست شتر را از من به غارت برده اند دستور دهید اموالم را بازگردانند .
📝 ابرهه سخت از این تقاضا در عجب شد ، و به مترجمش گفت : به او بگو هنگامی که تو را دیدم عظمتی از تو در دلم جای گرفت ، اما این سخن را که گفتی در نظرم کوچک شدی تو در باره دویست شترت سخن میگویی ، اما در باره "کعبه"که دین تو و اجداد تو است و من برای ویرانیش آمدهام مطلقا سخنی نمی گویی ؟! "عبد المطلب" گفت : انا رب الإبل ، و ان للبیت ربا سیمنعه !:
" من صاحب شترانم ، و این خانه صاحبی دارد که از آن دفاع میکند " (این سخن ، ابرهه را تکان داد و در فکر فرو رفت).
👇👇👇
#تفسیرنمونهسورهفیلجلد27صفحه354_360
﷽؛
✅ وقایع روز نهم محرم #تاسوعا در بیان #حضرتآیتاللهمکارمشیرازی
#بخشاول
⚜ ورود شمر به کربلا
👈 در اين روز شمر همراه با نامه اى از سوى عبيداللَّه بن زياد خطاب به عمر بن سعد وارد كربلا شد كه بر حسين عليه السلام و يارانش سخت بگير ! تا تسليم شوند و وادار به بيعت گردند و در صورت امتناع ، همه آنها را به قتل برسان .
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
⚜ محاصره خیمه ها در کربلا
👈 «شيخ كلينى» از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه آن حضرت فرمود :
« روز تاسوعا ، روزى است كه امام حسين عليه السلام و يارانش را در كربلا محاصره كردند و دشمنان براى جنگ با آن حضرت اجتماع نمودند ، و پسر مرجانه و عمر بن سعد از زيادى لشكر خويش خوشحال شدند ، و امام حسين عليه السلام و اصحابش را در آن روز ضعيف شمردند ، و يقين كردند كه براى امام حسين عليه السلام ياورى نخواهد آمد و مردم عراق وى را كمك نخواهند كرد ؛ آنگاه فرمود : « بِأبي المُسْتَضْعَفُ الغَريبُ ؛ پدرم فداى آن ضعيفِ غريب باد ».
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
⚜ امان نامه ! برای فرزندان ام البنین علیها السلام
👈 روز نهم محرم ، شمر براى قمر بنى هاشم حضرت عباس عليه السلام امان نامه آورد و عباس به شدت آن را رد كرد .
👈 در این حین زهير بن قين نگاهى از سر مهر و ارادت به عباس افكند و گفت :
« داستانى برايت بگويم :
وقتى پدرت مى خواست ازدواج كند ، به برادرش عقيل كه قبيله هاى عرب را مى شناخت فرمود :
براى او از طايفه اى زنى انتخاب كند كه به رشادت و جنگاورى شهره باشند ، مى خواست فرزندى پيدا كند كه يار حسين او در كربلا باشد .
👈 عباس گفت :
تو مى خواهى مرا بر يارى برادرم تشجيع كنى (من بيش از اين آماده فداكارى هستم) ».
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
⚜ تحرک برای آغاز جنگ
👈 پس از بى نتيجه ماندن راه هاى مسالمت آميز و تسليم ناپذيرى امام حسين عليه السلام ، عمر بن سعد براى گرفتن بيعت اجبارى و يا كشتن امام و يارانش در عصر تاسوعا فرمان حمله را صادر كرد . با اين فرمان هزاران تن سواره و پياده به سمت اردوى اباعبداللَّه عليه السلام روانه شدند ، صداى همهمه آنها در بيابان كربلا پيچيد و به گوش لشكريان امام عليه السلام رسيد .
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
⚜ سخنان زهير بن قين در عصر تاسوعا
👈 غروب تاسوعا هنگامى كه دشمن به يكباره هجوم آورد و عباس با بيست نفر از ياران در برابرشان مى ايستد ، از جمله چهره هاى ماندگار در آن صحنه ، زهير بن قين است .
👈 در آن فرصت ، زهير به عزرة بن قيس يكى از كسانى كه براى امام حسين عليه السلام نامه نوشته بود ولى اينك در سپاه ابن سعد به سوى خيمه هاى امام حمله كرده است رو كرد و گفت :
« اى عزره مراقب باش از آنانى نباشى كه گمراهان را بر كشتن پاكدامنان يارى مى كنند ».
👈 عزره گفت :
اى زهير !
تو تاكنون از شيعيان اين خانواده نبودى ، بلكه هواخواه عثمان بودى !
👈 زهير گفت :
« از اين موقعيت كه الان دارم با تو صحبت مى كنم ، نمى بينى كه شيعه حسين عليه السلام هستم ، به خدا سوگند كه من نه نامه اى براى حسين نوشتم و نه پيكى برايش روانه كردم و نه به او وعده يارى داده ام ، در راه با او مواجه شدم ، موقعيت او را نزد رسول اللَّه صلى الله عليه و آله ملاحظه نمودم و در پيشگاه خداوند احساس كردم كه بايد با او همراه گردم و ياريش كنم ».
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
⚜ یک شب مهلت برای راز و نیاز
👈 امام حسين عليه السلام حاضر به پذيرش ذلّت بيعت با دشمن نشد ؛ ولى از آنان خواست كه آن شب را به وى مهلت دهند ، تا به عبادت و دعا و نماز بپردازد ، و فردا در معركه نبرد با آنان روبه رو خواهد شد .
👈 حضرت عبّاس بن على عليه السلام محضر امام عليه السلام شرفياب شد و عرض كرد :
« اى برادر ! دشمن بدين سو مى آيد ».
👈 امام حسين عليه السلام برخاست و فرمود :
« يا عَبَّاسُ ! ارْكَبْ بِنَفْسِي أَنْتَ - يا أَخِي - حَتّى تَلْقاهُمْ فَتَقُولَ لَهُمْ : ما لَكُمْ ؟ وَ ما بَدالَكُمْ ؟ وَ تَسْأَلْهُمْ عَمَّا جاءَ بِهِمْ ؟ ؛
اى عبّاس ! جانم به فدايت اى برادر ! سوار شو و برو از آنها بپرس ! هدف آنها چيست ؟ چه روى داده است ؟ و بپرس : چه دستور تازه اى به آنان داده شده ؟».
👈 «قمر بنى هاشم» عبّاس، با بيست سوار كه زهير بن قين و حبيب بن مظاهر از جمله آنان بودند ، در برابر سپاه دشمن آمد و پرسيد : «شما را چه شده است ؟ و چه مى خواهيد ؟».
👈 گفتند : به تازگى فرمان امير به ما رسيده است كه به شما بگوييم يا حكم او را بپذيريد (به طور كامل تسليم شويد) يا آماده كارزار باشيد .
👈 عبّاس فرمود : « شتاب مكنيد تا نزد (برادرم) ابى عبداللَّه عليه السلام بروم و پيام شما را به ايشان برسانم ».
👇👇👇
#ادامهدارد
هدایت شده از ،، احکام و مسائل شرعی ،،
﷽؛
✅ وقایع روز نهم محرم #تاسوعا در بیان #حضرتآیتاللهمکارمشیرازی
#بخشاول
⚜ ورود شمر به کربلا
👈 در اين روز شمر همراه با نامه اى از سوى عبيداللَّه بن زياد خطاب به عمر بن سعد وارد كربلا شد كه بر حسين عليه السلام و يارانش سخت بگير ! تا تسليم شوند و وادار به بيعت گردند و در صورت امتناع ، همه آنها را به قتل برسان .
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
⚜ محاصره خیمه ها در کربلا
👈 «شيخ كلينى» از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه آن حضرت فرمود :
« روز تاسوعا ، روزى است كه امام حسين عليه السلام و يارانش را در كربلا محاصره كردند و دشمنان براى جنگ با آن حضرت اجتماع نمودند ، و پسر مرجانه و عمر بن سعد از زيادى لشكر خويش خوشحال شدند ، و امام حسين عليه السلام و اصحابش را در آن روز ضعيف شمردند ، و يقين كردند كه براى امام حسين عليه السلام ياورى نخواهد آمد و مردم عراق وى را كمك نخواهند كرد ؛ آنگاه فرمود : « بِأبي المُسْتَضْعَفُ الغَريبُ ؛ پدرم فداى آن ضعيفِ غريب باد ».
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
⚜ امان نامه ! برای فرزندان ام البنین علیها السلام
👈 روز نهم محرم ، شمر براى قمر بنى هاشم حضرت عباس عليه السلام امان نامه آورد و عباس به شدت آن را رد كرد .
👈 در این حین زهير بن قين نگاهى از سر مهر و ارادت به عباس افكند و گفت :
« داستانى برايت بگويم :
وقتى پدرت مى خواست ازدواج كند ، به برادرش عقيل كه قبيله هاى عرب را مى شناخت فرمود :
براى او از طايفه اى زنى انتخاب كند كه به رشادت و جنگاورى شهره باشند ، مى خواست فرزندى پيدا كند كه يار حسين او در كربلا باشد .
👈 عباس گفت :
تو مى خواهى مرا بر يارى برادرم تشجيع كنى (من بيش از اين آماده فداكارى هستم) ».
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
⚜ تحرک برای آغاز جنگ
👈 پس از بى نتيجه ماندن راه هاى مسالمت آميز و تسليم ناپذيرى امام حسين عليه السلام ، عمر بن سعد براى گرفتن بيعت اجبارى و يا كشتن امام و يارانش در عصر تاسوعا فرمان حمله را صادر كرد . با اين فرمان هزاران تن سواره و پياده به سمت اردوى اباعبداللَّه عليه السلام روانه شدند ، صداى همهمه آنها در بيابان كربلا پيچيد و به گوش لشكريان امام عليه السلام رسيد .
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
⚜ سخنان زهير بن قين در عصر تاسوعا
👈 غروب تاسوعا هنگامى كه دشمن به يكباره هجوم آورد و عباس با بيست نفر از ياران در برابرشان مى ايستد ، از جمله چهره هاى ماندگار در آن صحنه ، زهير بن قين است .
👈 در آن فرصت ، زهير به عزرة بن قيس يكى از كسانى كه براى امام حسين عليه السلام نامه نوشته بود ولى اينك در سپاه ابن سعد به سوى خيمه هاى امام حمله كرده است رو كرد و گفت :
« اى عزره مراقب باش از آنانى نباشى كه گمراهان را بر كشتن پاكدامنان يارى مى كنند ».
👈 عزره گفت :
اى زهير !
تو تاكنون از شيعيان اين خانواده نبودى ، بلكه هواخواه عثمان بودى !
👈 زهير گفت :
« از اين موقعيت كه الان دارم با تو صحبت مى كنم ، نمى بينى كه شيعه حسين عليه السلام هستم ، به خدا سوگند كه من نه نامه اى براى حسين نوشتم و نه پيكى برايش روانه كردم و نه به او وعده يارى داده ام ، در راه با او مواجه شدم ، موقعيت او را نزد رسول اللَّه صلى الله عليه و آله ملاحظه نمودم و در پيشگاه خداوند احساس كردم كه بايد با او همراه گردم و ياريش كنم ».
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
⚜ یک شب مهلت برای راز و نیاز
👈 امام حسين عليه السلام حاضر به پذيرش ذلّت بيعت با دشمن نشد ؛ ولى از آنان خواست كه آن شب را به وى مهلت دهند ، تا به عبادت و دعا و نماز بپردازد ، و فردا در معركه نبرد با آنان روبه رو خواهد شد .
👈 حضرت عبّاس بن على عليه السلام محضر امام عليه السلام شرفياب شد و عرض كرد :
« اى برادر ! دشمن بدين سو مى آيد ».
👈 امام حسين عليه السلام برخاست و فرمود :
« يا عَبَّاسُ ! ارْكَبْ بِنَفْسِي أَنْتَ - يا أَخِي - حَتّى تَلْقاهُمْ فَتَقُولَ لَهُمْ : ما لَكُمْ ؟ وَ ما بَدالَكُمْ ؟ وَ تَسْأَلْهُمْ عَمَّا جاءَ بِهِمْ ؟ ؛
اى عبّاس ! جانم به فدايت اى برادر ! سوار شو و برو از آنها بپرس ! هدف آنها چيست ؟ چه روى داده است ؟ و بپرس : چه دستور تازه اى به آنان داده شده ؟».
👈 «قمر بنى هاشم» عبّاس، با بيست سوار كه زهير بن قين و حبيب بن مظاهر از جمله آنان بودند ، در برابر سپاه دشمن آمد و پرسيد : «شما را چه شده است ؟ و چه مى خواهيد ؟».
👈 گفتند : به تازگى فرمان امير به ما رسيده است كه به شما بگوييم يا حكم او را بپذيريد (به طور كامل تسليم شويد) يا آماده كارزار باشيد .
👈 عبّاس فرمود : « شتاب مكنيد تا نزد (برادرم) ابى عبداللَّه عليه السلام بروم و پيام شما را به ايشان برسانم ».
👇👇👇
#ادامهدارد
﷽؛
{ تفاوتهای نماز و روزه }
#بخشاول
💎 نماز و روزه ضمن داشتن مشتركات فراوان ، فرقهايى نيز دارند :
1⃣ ترک نماز ، كفاره ندارد برخلاف روزه واجب رمضان و برخى از روزههاى واجب ديگر كه كفاره دارد .
2⃣ اگر كسى نماز قضا بر گردن دارد ، مىتواند نماز مستحبى بخواند ولى اگر روزه واجب بدهكار باشد ، نمىتواند روزه مستحبى بگيرد .
3⃣ غسل مس ميت در صورتى كه واجب شده باشد ، براى خواندن نماز لازم است ، ولى براى روزه لازم نيست .
4⃣ طهارت شرط واقعى نماز است ، برخلاف روزه كه طهارت شرط آن نيست . یعنی اگر بدن یا لباس _ بدون جنابت عمدی _ نجس شود روزه صحیح است ولی در نماز باید حتما طهارت داشته باشیم .
5⃣ اگر كسى بعد از ظهر سفر كند ، نمازش شكسته مىشود ، ولى روزهاش باطل نمىشود .
6⃣ اگر كسى درمناطق تخيير (مسجدالنبى ، مسجدالحرام ، مسجد كوفه و حرم حسينى) سفر كند ، در خواندن نماز مخير است كامل بخواند يا شكسته ولى در روزه گرفتن چنين اختيارى ندارد .
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@Javanmardi_langarudi
🌐 کارشناس احکام و مسائل شرعی حجّت الاسلام والمسلمین سیّد شمس الدّین جوانمردی لنگرودی 🌐