💠 غزل مثنوی💠
از شاعـر گرانقدر گروه شـــــاعران جواز نوکـــــرۍ
⭐️ یوسف رحیمی⭐️
📸 http://goo.gl/xAJMWp
➖➖➖
#حضرت_ام_البنین علیهاالسلام
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
#غزل_مثنوی
🔸فاطمهٔ دومین🔸
با نور استجابت و ایمان عجین شدی
وقتی که با ولی خدا همنشین شدی
عطر بهشت در نفست موج میزند
حالا دگر تو بانوی خلدبرین شدی
زهرا که رفت دلخوشی از خانه رفته بود
تو آمدی و این همه شورآفرین شدی
بیشک برای مادری زینب و حسین
شایستهای که فاطمهٔ دومین شدی...
با خود دوباره خاطرهها را مرور کن
از روزهای خوب مدینه عبور کن
این روزها که خاطرهها همدمت شدند
تنها انیس قلب پر از ماتمت شدند
چندیست پارههای دلت رفتهاند آه
تو ماندهای و نمنم این اشک گاهگاه
با قلب تو حکایت هجران چهها نکرد
یک لحظه هم تو را غم و غربت رها نکرد
تنگ غروب بود و دلت ناگهان گرفت
مانند چشم ابری تو آسمان گرفت
پر شد ز عطر سیب غریبی هوای شهر
پیچید بوی پیرهنی در فضای شهر
مثل نسیم کوچه به کوچه خبر وزید:
مادر بیا که قافلهٔ کربلا رسید
یک شهر چشم منتظر و اشک بیامان
برگشته است از سفر عشق کاروان
برگشته با تلاطم اشک و خروش آه
دارد هزار خاطره از دشت و خیمهگاه
تو میرسی و روضه هم آغاز میشود
بغض از گلوی خاطرهها باز میشود
هرکس نشسته گوشهای و روضهخوان شده
اما سکینه با دل تو همزبان شده
همناله با دو چشم ترت، حرف میزند
از جای خالی پسرت حرف میزند:
یادش بخیر لحظهٔ شیرین گفتگو
یادش بخیر زمزمههای عمو عمو
یادش بخیر دیدهٔ بیدار کربلا
شبها صدای پای علمدار کربلا
یادش بخیر مشک و علم در دو دست او
آرامش تمام حرم در دو دست او
در چشمهاش عشق و نجابت خلاصه بود
او ترجمان شور و شکوه و حماسه بود
سقای عشق و آب و ادب بود ماه تو
نامآور تمام عرب بود ماه تو
داغ تو تازهتر شده با حرفهای او
وقتش شده تو روضه بخوانی برای او
رو میکنی به او که فدایت سکینه جان
جانم فدای حُجب و حیایت سکینه جان
شاید نگاه توست به قدّ خمیدهام
یا اینکه شرم میکنی از اشک دیدهام
دیگر شکسته قامت امالبنین، بخوان
از روضههای ماه من ای نازنین، بخوان
نامآوران به شوکت او بُردهاند رشک
در علقمه چه شد که به دندان گرفت مشک؟
از چشم خون گرفته برایم سخن بگو
از ماجرای تیر سهشعبه به من بگو
آخر چگونه بر سر ماهم عمود؟... آه
دستی مگر به پیکر سقا نبود؟... آه
شرمندهام ز روی تو و مادرت رباب
شرمندهام اگر نرسیده به خیمه آب
قلب مرا ولی تو رها از ملال کن
آرام جان من! پسرم را حلال کن
#یوسف_رحیمی
➖➖➖
❌ انتشار با لینک کانال جواز نوکری و نام شاعر مجاز می باشد. ❌
🔆 تخصصی ترین کانال سبک و شعر مخصوص ذاکرین
1️⃣ لینک کانال تلگرام
👉 t.me/javazenokari
2️⃣ لینک کانال سروش
👉 sapp.ir/javazenokari
3️⃣ لینک کانال ایتا
👉 eitaa.com/javazenokari
4️⃣ لینک کانال گپ
👉 gap.im/javazenokari
5️⃣ لینک کانال بله
👉 ble.im/javazenokari
🌐 سایت گروه
👉 www.javazenokari.com
🔹 گروه فرهنگی شاعـــــران جواز نوکـــــرۍ 🔸
❤️ در انجام بهتر بارگذاری مطالب خواهشمندیم نظر خواهی را انجام دهید.
بسم الله الرحمن الرحیم
#غزل_مثنوی
#امام_زمان_و_فاطمیه
🖊 #امیر_قربانی_فر
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
غمِ نیامدنت را چشیده ایم آقا
ز دوری ات چه عذابی کشیده ایم آقا
به هر طرف که نظر میکنیم یاد توایم
گمان نکن ز شما دل بریده ایم آقا
اگر چه روی شما را ندیده ایم اما
به خوبی تو کسی را ندیده ایم آقا
ازان زمان که گره بسته ایم دل به شما
دل از تمامی عالم بریده ایم آقا
شبیهِ تو همه ی روزها عزادارِ
درِ شکسته و قدِّ خمیده ایم آقا
...
زمین ز جورِ سقیفه چو غرقِ هیزم شد
تمام شهر پُر از کینه و تهاجُم شد
به حالِ اشکِ علی بینِ خانه می خندند
به دست و گردن مولا طناب می بندند
نه آنکه ضربه زده در دلش مروت داشت
نه فاطمه وسط دود و شعله طاقت داشت
به قصدِ کُشت لگد می زدند آن کفار
که ماند فاطمه مابینِ آن در و دیوار
اگر چه مادرمان یکتنه رشادت کرد
همینکه بر تنِ او میخِ در اصابت کرد
ردِ کبود برآن جسمِ نازنین افتاد
بزرگ بانوی اسلام بر زمین افتاد
چگونه روضه ی یاسِ کبود میخوانم
صدا صدایِ علی بود ، فاطمه جانم
فدای تو بشوم پهلویت شکسته شده
ببین که دست علی با طناب بسته شده
چه آمده به سرت ، اینچنین زمین خوردی
بهار زندگی من چه زود پژمردی
برای ضربه به جسمت بهانه آوردند
قلاف کم بوده ، تازیانه آوردند
نگاه بر منِ افسرده حال کن زهرا
تو را زدند ، علی را حلال کن زهرا...
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
@javazenokari