3. روضه.mp3
3.75M
قسمت سوم :
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
#مقدمه_روضه
جانم ! قربان نمازت بی بی جان ، قربان بندگی و عبادتت فاطمه جان ، آنقدر به نماز می ایستاد که پاهای مقدسش ورم میکرد !
این روز های آخرهم که نمی تونست راه بره ، نماز نافله اش را نشسته میخواند ! نه اینکه سنش بالا بود ! نه ... تا میگن مادر ، آدم فکر میکنه یه خانم 50 ساله و 60 ساله .. نه بابا ، این مادر فقط 18 سالش بود ! پسر بزرکش 9 سال داشت ، دختر بزرگش 5 ساله بود ، اما راه نمیتونست بره ، دستش رو به #دیوار میگرفت !
بمیرم برات علی ! نگاه به قدو بالاش میکرد و اشک میریخت ! فاطمه ی جوان من ، جوان قد کمان من ...
بی بی جان :
تا که خدا فخر آورد به ملائک
جانب محراب خیز و روی بیاور
در عجب از علم تو ، علی ولی الله
مفتخر از دستبوسی تو پیمبر
این همه راه اومدی ، خودت نیومدی ! مادر دعوتت کرده ، گفت پسرم ، دخترم بیا ، امشب علی برا من عزا گرفته ! مادر مادر مادر ..
امام حسن علیه السلام میگه :
یک شب تا صبح شاهد نماز خوندن مادرم بودم ، دیدم مادرم نماز میخونه و دعا به همسایه ها میکنه ! فردا صبح میگه گفتم #مادر_جان دیشب دیدم نماز میخواندید و به همسایه ها دعا میکردید ؟ فرمود : پسرم « اَلجارُ ثُمَّ الدّارُ» اول همسایه بعد خودمون !
قربونت برم ، این روزها ، یه دعا برای خودش کرد ! میدونید دعاش چی بود ؟ گفت : « الهی عَجّل وفاتی سریعاً » خدا دیگه مرگِ فاطمه رو برسون ... ؟؟
#اتریش_مرکز_اسلامی_وین
1393
@javdafshani
متن شعری که جناب
#استاد_حیدرزاده اجرا کردند :
قلم مطهر و
صفحه مطهر و تحریر
به آب و تاب کنم
وصفِ آیه ی تطهیر
تو کیستی ،
که همه قاصرند از درکت ؟
چگونه میشود آخِر
تورا کنم تفسیر ؟
مقابل قدمت
جبرئیل زانو زد
ز بس جلالیتِ ذات توست
عالم گیر ..
به پیشگاه شما
از خدا پیام رسید
سلام حضرت کوثر،
سلام خیر کثیر
قسم به لوح و قلم
گر اراده فرمائید
به باب میل شما
می خورد رقم تقدیر
میان خانه نشستید و
ذکر می گوئید
تمام ارض و سماوات
غرقِ این تکبیر ..
#بی_بی_جان :
تمام خلق تو را
در نقاب ، دیده و بس
فقط خدا رخِ تو
بی حجاب دیده و بس
زمانه ظرف ندارد
که تو ظهور کنی
کجا به کوتهی فکر ما
خطور کنی .. ؟
اگر قنوت بگیری میان سجاده
تمام شهر به یک غمزه
غرق نور کنی ..
کلیم خانه ی حیدر !
به یک دعای سحر
سرای کوچک خانه ،
شبیه طور کنی
#بی_بی_جان :
تو بهجتِ دلِ مولایی و
به یک لبخند
وجودِ خسته ی او را
پُر از سرور کنی ..
فضای کوچه
پر از عطر سیب میگردد
زِ هر دیار اگر
لحظه ایی عبور کنی
#مادر_جان :
تو روح عاطفه ایی ،
گرچه من گنه کارم !
مرا مباد ز خود
لحظه ای تو دور کنی
غبار راهم و
تو سایه ی سرم هستی
چه غم به روزِ قیامت
تو مادرم هستی ..
دگر زمانِ سُرور پیامبر آمد
که گاه زخم زبان قریش سر آمد
تو همزبان خدیجه شدی
میان رحِم ..
که غم مخور شب تنهایی ات
سحر آمد
برزگ بانوی کعبه
چقدر تنها بود ؟
ز دیده های پُر از مِهر او
گوهر آمد ..
شمیم سیب بهشت
از حجاز می آید !
نگارِ ماست ،
غریبانه از سفر آمد
خدا ، برای علی
خلق کرده است تو را
برای شیر خدا
بهترین سپر آمد
تمام فخرِ علی
شوهریِ فاطمه است
خبر دهید به حیدر
که همسفر آمد
به روی شانه ی تو ،
بیرقِ علی برپاست
علی که فاطمه دارد ،
همیشه پابرجاست
کریمِ شهر ، علی ،
سفره دار زهرا بود
جمالِ حق ، علی ،
آینه دار زهرا بود
به دستِ خالی
از این خانه سائلی نرود
که در کنارِ علی ،
خانه دار زهرا بود
قسم به آن زِرهی که
همیشه پشت نداشت
میانِ دستِ علی
ذوالفقار ، زهرا بود
اگرچه نام علی ،
هم ردیف با نمک است
بر این ملیحِ زمانه ،
نگار زهرا بود
همه زمین و زمان ،
در طوافِ روی علیست
مَطافِ رویِ علی ،
در مدارِ زهرا بود
حسن کریم و
حسین دست گیرِ عالمیان
همیشه مِحورِ این اعتبار
زهرا بود ..
شاعر : #قاسم_نعمتی
۲۵ بهمن 1398
قم ، مسجد امیرالمومنین
(علیه السلام)
https://eitaa.com/javdafshani