#نوحه_امام_کاظم ( علیه السلام ) با نفس گرم مداح اهلبیت (ع) #استاد_حیدرزاده منو غربت بغداد قفس مانده و صیاد ... 23/2/1394 #کربلای_معلی حرم حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام ) https://eitaa.com/javdafshani

#نوحه_امام_کاظم ( علیه السلام ) #استاد_حیدرزاده منو غربت بغداد قفس مانده و صیاد (تکرار) نه همراز نه همدل در این شهرِ غریبان ملاقات ندارم ، در این گوشه زندان گرفتار بلایم ، پریشان رضایم (تکرار) #بند_دوم مدینه مدینه ، منم یوسف زهرا به زندان حجاج ، غریبانه و تنها رضا نور معینم ، بیا صبح سپیدم واویلا واویلا ، واویلا واویلا ... گرفتار بلایم ، پریشان رضایم (تکرار) یا باب الحوائج ، یا موسی بن جعفر (تکرار) #ذکر_پایانی ای علَم دارِ سپاهِ منو ای میرِ حرم دیده بگشا و نظر ، که چه آمد به سرم ؟ دیده بر هم منه ، ای سروِ به خون غلطیده تا نگویند حسین داغ برادر دیده ... 23/2/1394 #کربلای_معلی حرم حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام ) https://eitaa.com/javdafshani

#اربعین_حسینی #دعای_سلامتی_امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) #استاد_حیدرزاده بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِیِّكَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی كُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا 5/7/1400 #کربلای_معلی صحن حضرت عقیله ( سلام الله علیها ) #پخش_زنده_شبکه_دو https://eitaa.com/javdafshani

#روضه_اربعین قسمت اول #روضه_حضرت_زینب کربلا ، صحن حضرت عقیله ( سلام الله علیها ) #استاد_حیدرزاده 5/7/1400 #کربلای_معلی #پخش_زنده_شبکه_دو https://eitaa.com/javdafshani

#روضه_اربعین قسمت اول #روضه_حضرت_زینب ( سلام الله علیها ) #استاد_حیدرزاده صاحب عزای اربعین رو صدا بزن ، بگو آقا جان ، امروز کجای کربلایی ؟ عزیز فاطمه ... یا صاحب الزمان ، یا صاحب الزمان ... بگو آقا جان ، امروز عمه جانتون ، بی بی زینب کبری میاد کربلا ، امروز باقامت خمیده میاد ، امروز با چشمان گریان میان کربلا ... در این دل شکسته به غیر از شراره نیست همراه من به جز جگر پاره پاره نیست #حسین_جان می ریزد از دو چشم ترم اشک بی کسی دیگر به آسمانِ دلم یک ستاره نیست ( همه کس وکارم رو ازم گرفتند ، نور چشمم رو گرفتند ، عزیز دلم رو گرفتند ... ) خونِ خدا تو مرگ مرا از خدا بخواه ( دیگه کجا برگردم حسین ؟) خونِ خدا تو مرگ مرا از خدا بخواه در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست ( برادر عزیزم حسین ) تاب و توان نمانده که گویم چه ها گذشت تاب سخن کجا ؟ که توان اشاره نیست ( حسیییین ، حسییین .. ) #شاعر_سید_محسن_حسینی 5/7/1400 #کربلای_معلی صحن حضرت عقیله ( سلام الله علیها ) #پخش_زنده_شبکه_دو https://eitaa.com/javdafshani

قسمت دوم : #روضه_اربعین #استاد_حیدرزاده 5/7/1400 #کربلای_معلی صحن حضرت عقیله ( سلام الله علیها ) #پخش_زنده_شبکه_دو https://eitaa.com/javdafshani

قسمت دوم : #روضه_اربعین #استاد_حیدرزاده آخه کسی که داغ می بینه ، از ساعت اول همه بهش تسلیت میگن ، دلداری میدن ، طلب رحمت و مغفرت میکنند ، اما قربون اون بچه هایی برم که از ساعت اول ، تا سر از بدن ابی عبدالله جدا کردند ، اول دستوردادند خیمه هاشون رو غارت کنید ، ای کاش به غارت خیمه اکتفا میکردند ، بعد از غارت خیمه دستور دادند ، خیمه هاشون رو آتش بزنید ... یاد آن روز که رخسار همه ، نیلی بود هر که میگفت حسین پاسخ او سیلی بود .. ؟ یاد آن روز که ما را به اسارت بردند هرچه گل بود از آن باغ خزان پژمردند ( منبع شعر : گل واژه های حسینی ص133) 5/7/1400 #کربلای_معلی صحن حضرت عقیله ( سلام الله علیها ) #پخش_زنده_شبکه_دو https://eitaa.com/javdafshani

قسمت سوم : #روضه_اربعین #استاد_حیدرزاده 5/7/1400 #کربلای_معلی صحن حضرت عقیله ( سلام الله علیها ) #پخش_زنده_شبکه_دو https://eitaa.com/javdafshani

قسمت سوم : #روضه_اربعین #استاد_حیدرزاده ای گوشوارِ عرش ز جا خیز و خود ببین بر گوشِ دختران تو یک گوشواره نیست #حسین_جان (این دیگه جیگر رو میسوزونه) #حسین_جان یک جرعه آب خورده رباب و هزار حیف شیر آمده به سینه ولی شیرخواره نیست ؟ #شاعر_سید_محسن_حسینی ( آنقدر این خانم باوفاست ، آنقدر با حیاست ، سه روز این کاروان کربلا بودند ، اونقدر گریه کردند ، اونقدر به خودشون زدند ... آب می آوردند ، نمی خوردند ، میگفتند بابای مارو با لب تشنه سر بریدند ، غذا می آوردند ، نمی خوردند ... دیگه این صداها گرفته بود ، وقتی میخواستند با همدیگه حرف بزنند ، با اشاره با هم حرف میزدند ... زین العابدین ( علیه السلام ) دید اگر این زن و بچه بیشتر اینجا بمونند ، تلف میشن ، می میرند ، دستورداد آماده شید ، حرکت کنیم بطرف مدینه ... چند باری بچه هارو سوار کردند ، خودشون رو از روی ناقه ها رو زمین می انداختند ... ما کجا بریم ؟ شما هم همینجورید ، روزی که میخواهید از کربلا بروید ، دلتون نمیاد حرکت کنید ... شما هم مثل بچه های ابی عبدالله میگید حسین کجا برم ؟ همه کس و کارم تویی آقا ... همه رو سوار کردند اما دیدند یه خانمی اومد خدمت زین العابدین (علیه السلام ) ، گفت : آقا جان به من اجازه بدهید من کربلا بمونم ؟ مدینه ی بی حسین ، صفا نداره ... این خانم ، رباب مادر علی اصغر بود ، طبق روایتی حضرت بهش اجازه داد ، فرمود : بمون کربلا ... اما یک سال بیشتر نموند کربلا ، روزها می اومد توو آفتاب می نشست ، گریه می کرد ، اشک می ریخت ... می گفتد ، خانم سایه بان براتون درست کردیم ، اینطوری زیر آفتاب از بین میروید ... دیدند صدای ناله اش بلند تر شد ، گفت : چطور زیر سایه بان بروم ؟ خودم دیدم بدن حسینم زیر آفتاب سوزان بود ، حسییین ، حسییین ، حسییین ... 5/7/1400 #کربلای_معلی صحن حضرت عقیله ( سلام الله علیها ) #پخش_زنده_شبکه_دو https://eitaa.com/javdafshani

قسمت چهارم : #روضه_اربعین #روضه_حضرت_زینب ( سلام الله علیها ) #استاد_حیدرزاده 5/7/1400 #کربلای_معلی صحن حضرت عقیله ( سلام الله علیها ) #پخش_زنده_شبکه_دو https://eitaa.com/javdafshani

قسمت چهارم : #روضه_اربعین #روضه_حضرت_زینب ( سلام الله علیها ) #استاد_حیدرزاده چهل روزه که دیدمت رو نیزه ها برادرم چهل روزه از داغ تو آتیش گرفته جگرم ای سایه ی روی سرم حسین حسین حسین آرومِ جوونِ مادرم حسین حسین حسین آه ای شهیدِ بی سرم حسین حسین حسین آخه چهلم که میان کنار قبر ، دیدی فرش می اندازند ، روی قبر رو میچینند ، اما این بچه ها اجازه ندادند شترها زانو بزنند ، خودشون رو از روی شترها مثل برگ خزان روی زمین می انداختند ... هی صدا میزدند « وا ابتا ، واحسینا ، واعلیا » #حسین_جان شد قسمت خواهر تو آتیش و سنگِ روی بام تو سر نیزه بودی و من بینِ بازارهای شام مارو کشیدند با شتاب حسین حسین حسین دستایِ من بین طناب حسین حسین حسین امون از اون بزم شراب حسین حسین حسین حسین جان همه جا صبر کردم ، خودت گفتی صبر کن ، گفتم چشم ... کنار بدن بی سرت اومدم از پا نیفتادم ... حسین جان توو مجلس ابن زیاد گفتم « مَا رَاَیْتُ اِلاّ جَمیلا » قهرمانانه ایستادم ، جلو یزید ملعون ، قهرمانانه ایستادم ... اما داداش ، یه جا ، دیگه نتونستم صبر کنم ، کجا ؟ وقتی دیدم یزید با چوب داره میزنه ... حسین جان ، دیگه طاقت نداشتم ... چوب یزید و طشت طلا و سرِحسین یا رب از این مشاهده زینب چه میکند ... ؟ با همین چشمای گریانت ، اشکاتو پاک نکن ، با همین اشک ها بریم زائر اربعین بشیم ، زائر خوبه چشمش اشک آلود باشه ، مثل زینب ، مثل سکینه ، مثل زین العابدین ... این جمله هم برای شهدا میگم الهی اگه به بابا جسارت میکنند ، جلو دخترش جسارت نکنند ، همه ی غرورِ دختر ، باباشه ، دختر به باباش می نازه ... بمیرم ، سکینه یک نگاه کرد دید یزید داره باچوب میزنه ، خودش رو انداخت توو بغل عمه ، صدا زد عمه جان ، ببین یزید با سرِ بابام چه میکنه ؟ حالا صدات رو آزاد کن بگو حسییین ... 5/7/1400 #کربلای_معلی صحن حضرت عقیله ( سلام الله علیها ) #پخش_زنده_شبکه_دو https://eitaa.com/javdafshani

قسمت پنجم : #زیارت_اربعین #استاد_حیدرزاده با عرض معذرت دعا کامل نیست 5/7/1400 #کربلای_معلی صحن حضرت عقیله ( سلام الله علیها ) #پخش_زنده_شبکه_دو https://eitaa.com/javdafshani