eitaa logo
جاویدنشان
65 دنبال‌کننده
336 عکس
73 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 سالروز آزادسازی قله سوق الجیشی توسط رزمندگان سپاه و غرب کشور به فرماندهی ۱۳۶۰/۱/۴ 🚩 🔰 سخنرانی حاج احمد متوسلیان در سمینار سراسری فرماندهان سپاه در اصفهان ۱۳۶۰/۱/۷ : «... تمام صحبتهاى من، نتيجه دو سال و سه ماه حضور در مناطق غرب كشور، از فرداى شروع ماجراهاى است... به خدا سوگند كه ما در غرب، خودمان را به آب و آتش زديم تا بتوانيم به مرز برسيم. ما در غرب، در دو جبهه میجنگيم. يكى جبهه داخلى كه گروهكهاى ضدانقلابند و جبهه دوم هم قواى صدامى هستند. وقتى صحبت از جنگيدن در غرب میشود، صحبت از جنگيدن در عمق دره‌هايى است كه بر سطح آنها برفى به ارتفاع ۹ متر نشسته؛ صحبت از جنگيدن بر فراز قله‌هايى به ارتفاع دو تا سه هزار متر است؛ جايى كه انسان يخ میبندد و امكان تحمل حتى ۱۰ دقيقه نگهبانى هم سخت است؛ اما به شكرانه خدا، با وجود تمام سختیها، برادران ما تا به امروز مقاومت كرده‌اند. ‌ بعد از پيام اخير حضرت عوامل گروهك‌ها در دسته‌هاى ۲۰ الى ۳۰ نفرى به سپاه تسليم شدند و تفنگهايشان را تحويل دادند؛ كه ما با استفاده از همين تسليحات توانستيم برادرانى را كه مايل بودند در اين جبهه بجنگند، تجهيز كنيم. درباره حماسه مظلومانه اين عزيزان در غرب، خوب است همين جا به عنوان نمونه عرض كنم كه در جريان تصرف قله مرتفع در شب چهارم عيد ، درست در زمانى كه دشمن فكرش را هم نمیكرد در منطقه‌اى كوهستانى و سردسير كه قطر روى زمين گاه تا ۱۱ متر هم میرسيد، نيرويى بتواند ارتفاعات را بگيرد و در آن قله يخ‌زده دوام بياورد، ما وارد عمل شديم. برادران ما با توكل به خدا حمله كردند و قله تته آزاد شد. ‌ با توجه به اين كه هواى منطقه مه‌آلود بود و هلیكوپتر قادر نبود براى رساندن تداركات بالاى قله برود، برادران ما روى قله، فاقد كمترين امكانات بودند. نه چادرى داشتند و نه حتى كيسه خواب؛ حتى غذايى هم به آنها نمیرسيد. با اين وجود روى آن قله در محاصره نيروهاى مشترك ارتش و تا پاى جان مقاومت كردند و به يمن همين مقاومت مظلومانه، قله تثبيت شد. ‌ در اين حمله ما ۱۵ داديم. از اين پانزده نفر، فقط ۴ نفر با اصابت گلوله دشمن به شهادت رسيدند. ۱۱ نفر ديگر بر اثر شدت سرما و لغزندگى سطح يخزده قله ، از بالاى ارتفاع سقوط كردند و بر اثر اصابت به صخره‌هاى ته دره‌ها، پيكرهاى پاک آنان پاره پاره شد. مقاومت برادران ما در غرب تا به امروز از اين قرار بوده است. ‌ در حال حاضر، ، تنها جبهه‌اى است كه رزمندگان آن در داخل خاك دشمن میجنگند و وقتى كه آتش توپخانه‌هاى ما به پايگاه‌هاى ارتش عراق اصابت میكند، ما شاهد شادى و هلهله مردم هستيم.» 🆔 @javid_neshan
🔰 نقش بی بدیل در پیروزی عملیات ها " در مسائل نظامی شخصیت مقتدری داشت. می‌توان به جرات گفت که پیروزی عملیات و آزادسازی ارتفاعات «علی گره زد» را مدیون شجاعت و دلاوری وی هستیم. به عنوان مثال در عملیات فتح المبین با نفوذ در بیست کیلومتری مواضع دشمن توانستیم ۱۸۰ قبضه توپ دشمن را منهدم و تجهیزات نظامیشان را به غنیمت بگیریم که این گوشه‌ای از نتایج فرماندهی متوسلیان در دوران است. اگر شجاعت و دلیری رزمندگان و فرماندهی نبود این عملیات با این درخشش به پیروزی نمی‌رسید." سردار مجتبی عسگری 📸 ارتفاعات علی گره زد ، پس از عقب نشینی دشمن و به غنیمت گرفتنِ ۱۸۰ قبضه توپ دشمن/ حضور حاج احمد متوسلیان در بین نیروها 🆔 @javid_neshan
🔺به شما اعتمادی نیست 🆔 @javid_neshan
🔷 سید حسن نصرالله: لبنانی های مستقر در ایران برای مقابله با ویروس کرونا به میدان بیایند 🔻جمهوری اسلامی ایران قلب جبهه مقاومت و قلب جهان اسلام است. هرکس با هر توانی وظیفه دارد از این قلب حفاظت کند. 🔶حزب الله لبنان برای نابودی ویروس کرونا در کشور لبنان تمام تلاش خود را کرده و خواهد کرد اما جوانان حزب الله لبنان مستقر در ایران به میدان بیایند و در کنار نیروهای جهادی این کشور از تمام توان و امکانات خود برای مقابله و نابودی این ویروس بهره بگیرند و از هیچ تلاشی فرو گذار نباشد. 🆔 @javid_neshan
‍ 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 📚وقتی که کوه گم شد *  * □سنگر اورژانس دكتر به كمك پرستارها، ران را باندپيچی و بر روی آن گچ گرفته اند. دكتر آخرين گچها را به روی پای می مالد. و راننده ساكت و آرام به دكتر و نگاه می كنند، صورت بی حركت را می بينيم. ناگاه پلك های تكان می خورد؛ سپس چشم هايش باز می شود، لحظاتی گيج و منگ به سقف سنگر می نگرد، سپس سر خود را بلند می كند و به اطراف نگاه می كند. با ديدن دكتر و پای گچ گرفته اش و و راننده، حوادث قبل را به ياد می آورد. چند لحظه مكث می كند. سپس به نرمی نيم خيز می شود و رو به دكتر با صدايی خفه می گويد: دست شما درد نكنه، حالا... من بايد برم، من بايد هر چه سريع تر برم. دكتر با دست های گچی، سعی می كند جلوی را بگيرد، اما با مهربانی دست او را كنار می زند و پی در پی می گويد: يه عصايی چيزی به من بديد، من بايد برم، دير شد، عجله كنيد. لنگان لنگان از تخت پياده می شود، تمامی اعضاء اتاق عمل از حالت يكه خورده اند و دستپاچه به او می نگرند. دكتر: جای زخم خونريزی می كنه، بايد حداقل چند ساعت استراحت كنيد. بی توجه به حرفهای دكتر به عصايی كه در گوشه اتاق است اشاره می كند و می گويد: برادر ، اون عصا رو بديد من، عجله كنيد. سريع می رود و عصا را می آورد و به می گويد: صلاح نيست حركت كنيد. ممكنه زخم خونريزی كنه. در حالی كه عصا را سريع زيربغل می گذارد، با صدايی ملتهب و خفه، زير گوشی به او می گويد: دشمن داره خون بچه ها رو می ريزه، اون وقت، تو می گی ممكنه زخمم خونريزی كنه؟! گيج و منگ، به نگاه می كند. به كمك عصا، لنگان لنگان به سمت در سنگر می رود. راننده نيز ناخودآگاه در پی حاجی می دود، پرستارها، هاج و واج به می نگرند. دكتر، با چشمانی حيرت زده به رفتن حاجی می نگرد، سپس از او چشم می گيرد و به تركش بزرگی كه در داخل ظرف استيل قرار دارد نگاه می كند. بر روی اين تصوير، صدای زنگ در خانه مرتضی می آيد. □منزل مرتضی رضاييان مرتضی در حالی که با نرمه انگشتِ شست، خيسی زير پلك های خود را پاك می كند، از جا برمی خيزد و به سمت در بازكن برقی رفته، گوشی آن را برمی دارد. مرتضی: بله؟ صدا از گوشی: سلام، می شه چند لحظه مزاحم تون بشيم؟ مرتضی با تعجب می گويد: شما؟ صدا از گوشی: حضوراً معرفی می کنیم. مرتضی لحظاتی سكوت می كند. سپس با ترديد تكمه در بازكن را فشار می دهد. □پشت در حياط مرتضی به پشت در حياط می رسد، با قيافه ای متعجب، آهسته در خانه را باز می كند. در كادر در، حميده و فريبا هويدا می شوند كه به محض ديدن مرتضی به او سلام می دهند. حميده: سلام عرض می كنم. فريبا: سلام. مرتضی: بفرماييد. حميده به فريبا می نگرد و فريبا به مرتضی. چند لحظه سكوت حكمفرما می شود. سپس فريبا با لحنی مؤدبانه می گويد: اجازه می ديد چند لحظه مزاحم تون بشيم؟ مرتضی كه با تعجب به فريبا و حميده می نگرد. می ماند كه چه بگويد. ناچاراً از جلوی در كنار می رود و با شك و ترديد می گويد: بفرماييد. حميده و فريبا آهسته وارد خانه می شوند، مرتضی با شك و كنجكاوی به آنها می نگرد. در خانه به روی كادر بسته می شود. □اتاق مرتضی حميده و فريبا در حالی كه اتاق را ورانداز می كنند، بر روی دو صندلی كه در كنار هم قرار دارد، می نشينند. مرتضی با سه ليوان شربت وارد اتاق می شود و با كمال خونسردی سینی شربت را بر روی ميز می گذارد. فريبا و حميده زير چشمی به مرتضی می نگرند. حميده: راضی به زحمت شما نبوديم. مرتضی در حالی كه بر روی صندلی می نشيند، می گويد: خواهش می كنم. لحظاتی سكوت بر اتاق حاكم می شود، سپس مرتضی با صدايی آرام می گويد: من در خدمت شمام. فريبا به حميده می نگرد و حميده به فريبا، سپس فريبا می گويد: ممكنه اين ماجرایی رو كه برای شما تعريف می كنيم يه قدری عجيب و خنده دار باشه، اما بايد بگم كه اين ماجرا، با تمام جنبه های ظاهراً غيرواقعی اش، برای ما اتفاق افتاده. راستش موضوع از علاقمند شدن يه آقا پسری به اسم سعيد، كه تو مغازه كتابفروشی پدرش كار می كنه شروع شد. علاقه مند شدن آقا سعيد به اين دوستم. اين عشق و علاقه باعث شده بود كه سعيد برای اين دوستم پشت سر هم نامه بنويسه و به عناوين مختلف به اون ابراز محبت و علاقه كنه. ادامه دارد... 🆔️ @javid_neshan
وزیر خارجه اسرائیل : آمریکا بعد از کشته شدن نیروهایش در این ویروس را بوجود آورد تا به ایران ضربه بزند . اما کنترلش از دست آنها خارج شده و به تمام جهان سرایت کرد . جلوگیری از آن غیر ممکن است لذا را بابت این کار باید اعدام کرد 🆔 @javid_neshan
🔺از اصول مراقبت کنید ... ! 🆔 @javid_neshan