🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
📚وقتی که کوه گم شد
* #قسمت_26 *
امام حسين عليه السلام به محض شنيدن حرف های جوان به سرعت بلند شد و دست جوان رو گرفت و رفت به در منزل دختر.
به پدر دختر گفت: من برای شما چقدر ارزش دارم؟
پدر دختر گفت: سر و جون من فدای خاك پای تو حسين جان، تو آقا و ارباب منی، اين چه فرمايشيه!!؟
امام گفت: اگه من خواسته ای از تو داشته باشم چيكار می كنی؟
پدر دختر گفت: هيچی، از خوشحالی می میرم، چون پاداشِ اجابت خواسته شما، همون بهشتیه که خدا وعده داده.
امام گفت: پس من دختر پاكدامن تو رو برای اين جوان خواستگاری می كنم. ببينم دخترت رو به اين جوان می دی؟
پدر دختر گفت: نه تنها دختر بلكه چند برابر جهاز هم به افتخار خواستگاری شما به اون می دم.
#احمد در اين لحظه اشك می ريزد و لب هايش می لرزد و می گويد: امام لبخندی زد و دست های خسته و نااميد جوان رو به دست پدر دختر داد و وقتی جوان به دست پدر بوسه زد و پدر هم به پيشونی اون، چشم های گريون دختر، فقط به امام حسين عليه السلام نگاه می كرد. فقط به امام حسين عليه السلام.
#محمد_خطه شروع به گريستن می كند و شانه هايش از شدت گريه تكان می خورد.
#احمد با دست قطره های اشك را از گونه خود پاك می كند و به #محمد می گويد: #محمد_خطه، امام حسين عليه السلام برای دل های مهربون اينقدر ارزش قائل بوده، اونوقت من كی باشم كه همرات نيام. هر دو تامون توسّل به خودش می كنيم و هفته ديگه راهی می شيم.
خود امام حسين عليه السلام با دست مهربونش دل اونهارو نرم می کنه.
#محمد_خطه گريه اش شديد شده و با صدای بلند ضجه می زند. گويا حالش آنقدر منقلب شده كه ديگر نمی تواند بنشيند، با حالی پريشان برمی خيزد و از اتاق #احمد خارج می شود.
فريبا سر بر ميز مطالعه اش گذاشته و سخت در خود فرو رفته، صدای موسيقی همچنان شنيده می شود، سه برگه دست نوشته بر روی زمين افتاده، صدای رعد و برق می آيد و نور آن، بر روی برگ های دست نوشته زده می شود.
در حالی كه دوربين به سمت پنجره حركت می كند، صدای موسيقی و گريه فريبا شنيده می شود، باد و باران، پرده پنجره را تكان می دهد. دوربين در خيابان قرار دارد و پنجره را از بيرون می بينيم. فريبا همچنان سر بر ميز می گريد، باد و باران، پرده توری را به داخل اتاق می فرستد. دوربين به نرمی رو به پايين حركت می كند و به تابلوی نام كوچه كه به يك ميخ آويزان است، می رسد.
باران تابلوی رنگ و رو رفته را می شويد.
بر تابلو اسم كوچه نوشته شده: كوچه #شهيد_محمد_خطه.
ادامه دارد...
#وقتی_که_کوه_گم_شد
#بهزاد_بهزادپور
🆔️ @javid_neshan