eitaa logo
جاویدنشان
66 دنبال‌کننده
336 عکس
73 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 📚وقتی که کوه گم شد * * □دفتر مرد ميانسال مرد ميانسال با دقت به توضيحات مرد كارشناسی كه عينكی با شيشه های قطور به چشم دارد، گوش می دهد. در كنار كارشناس، يك كارشناس خانم هم نشسته است. مجموعه دست نوشته ها در وسط يك پوشه بر روی ميز قرار دارد. مرد كارشناس: اون جوری كه ما از شماره صفحاتش برآورد كرديم، اين دستنوشته ها باید مجموعاً دوهزار و خرده ای صفحه باشه که متأسفانه فعلا ًهزار و دوازده صفحه اش در اختیار ماست. از شماره صفحه های نامرتب اين دست نوشته می شه فهميد كه بر اثر اتفاق يا جابه جايی، ده صفحه، بيست صفحه از لابه لای اين دست نوشته گم شده و يا از بين رفته. درباره رتبه كيفيتش هم، طبق اولين بررسی ها، نمره ۸ ریشتر رو بهش دادیم. مرد ميانسال: (با تعجب و حيرت) هشت ريشتر؟! يعنی بالاتر از اون چيزی كه فكر می كرديم. كارشناس خانم: و مطلب بسيار مهم تر، اينه كه اين دستنوشته، اصل نيست، كپيه. مرد ميانسال ناگهان شوكه می شود، ناخودآگاه به دست نوشته های روی ميز می نگرد، ناباورانه يك برگ از دست نوشته ها را برمی دارد و با دقت به آن نگاه می كند، سپس به كارشناس خانم می گويد: خب، اين يعنی چی؟ مرد كارشناس: يعنی اين كه اين دست نوشته، يك نسخه اصلی داره كه دو هزار و خرده ای صفحه اس و در يك جايی تو اين شهر بزرگ، همين جور افتاده و يا پنهان شده و يا... كارشناس خانم: خلاصه ختم اين ماجرا، منوط به پيدا شدنِ اون نسخه اس. مرد ميانسال با چهره ای گرفته و پريشان به دست نوشته روی ميز نگاه می كند. كارشناس مرد: در هر صورت، شورا ميزان آلودگيش رو فهميده و برای پيدا كردنش پيگيری ويژه اعلام كرده. مرد ميانسال: در اين مورد، به من چيزی اعلام نشده. كارشناس خانم پاكت نامه ای را به مرد ميانسال می دهد و با لحنی كنايه آميز می گويد: با اين اعلام شده. مرد ميانسال عصبی و كلافه پاكت را می گيرد و متشنج آن را باز می كند و به سرعت می خواند. سپس قدری از كوره در می رود. مرد ميانسال: من كه فكر نمی كنم در حد پيگيری ويژه باشه. كارشناس خانم: اين رو ديگه شورا تشخيص می ده و شورا هم براساس نمره ای كه ما اعلام می كنيم، تصميم می گيره. مرد ميانسال: پيگيری ويژه، بودجه ويژه لازم داره؛ تشخيص اين ضرورت، با شماست يا شورا؟ كارشناس مرد: با گروه بودجه اس، شما ميزان تقاضاتون رو كتباً اعلام كنيد. گروه بودجه تا غروب فردا تصميم می گيره و بهتون اعلام می كنه. مرد ميانسال بسيار كلافه و پريشان است نمی داند چه پاسخ دهد. كارشناس خانم: بد نيست شما روی ديگه سكه رو هم نگاه كنيد. در صورت كشف نسخه اصل می دونيد شورا چه تقديری از گروه شما می كنه؟ مرد ميانسال: و اگه اصل اين دستنوشته در گوشه يك انباری متروك، خوراك موريانه ها شده باشد و ما موفق به پيدا كردنش نشيم، می دونيد شورا چه توبيخی از گروه ما می كنه؟ كارشناس مرد: ولی چقدر خوبه كه شما دو روی سكه رو با هم ببينيد. مرد ميانسال قدری خود را جمع می كند. مرد ميانسال: شما به من حق بديد؛ درست در لحظه ای كه من منتظر اعلام خاتمه اين ماجرا از جانب شما بودم، بی مقدمه قبلی، به من اعلام كرديد كه يك ماراتن نفس گير برای من آغاز شده. خب، خيلی غيرمنتظره بود. خیلی... هشت ریشتر... کپی بودنِ دستنوشته... پيگيری ويژه... كارشناس خانم: پس ديگه وقت رو تلف نكنيد و از همين الان شروع كنيد. مرد ميانسال نفس حبس شده اش را يكباره خارج می كند و می گويد: بله، درسته. مرد ميانسال سريع گوشی موبايل را در گوش می گذارد. ادامه دارد... 🆔️ @javid_neshan