eitaa logo
🌷♡جــــاویــدان شُــهدا♡🌷
149 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
433 ویدیو
4 فایل
﷽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ⊱ -بسـﻤ اللّٰه‍...🌻' ‌‌‌‌‌ ❈ رو؎ِ‌دیـوارِ‌دلَـم‌حَڪ‌شُـده‌‌بـٰا‌جُوهَـر‌اشڪ پـِسـر‌فـٰاطمِـه‌؏َـجِِل‌لِـوَلیِـڪَ‌الفَـرَج❥[] ‌‌‌‌ ❈ حضورشما = نگاه شـ❤ــهـید ‌ ‌‌{#ارتـــبــاط_با_خــادم_کانال} :🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ❥ [ @m__vesalii]
مشاهده در ایتا
دانلود
🌈{♡}🎀↷ |°•💞°•| _حوصله ات سر رفته؟ برات یه رمان عالی اوردم 😍 _عه؟ اسمش چیه🧐 [💍] چهار پنج تا بچہ تو حیاط مے دویدن. یڪیشون رفت روے تخت چوبے اے ڪہ گوشہ ے حیاط بود. بقیہ هم جیغ ڪشیدن و خواستن برن سمت تخت. عاطفہ با تشر گفت:نخودیا برید ڪوچہ بازے ڪنید. _چے ڪارشون دارے؟! یڪے از پسر بچہ ها گفت:خالہ فاطفہ خودت برو اوچہ! با گفتن این حرف زبون درازے ڪرد. خندہ م گرفت،آروم گفتم:فاطفہ جان تحویل بگیر! عاطفہ جدے بہ پسر نگاہ ڪرد و گفت:جواب بچہ بے تربیتا خاموشیست! نگاهے بہ بچہ ها انداختم و بہ سمت در ورودے خونہ رفتم. جلوے در ایستادم همونطور ڪہ دم پایے هام رو درمیاوردم بلند گفتم:بیا تو فاطفہ خانم تعارف نڪن. بہ سمت ورودے برگشتم ڪہ دیدم ڪسے ایستادہ. فقط پیراهن سفیدش رو میدیدم. صداے امین برادر بزرگتر عاطفہ مثل همیشہ آروم پیچید:ببخشید. سریع ڪنار رفتم و با تتہ پتہ گفتم:من عذر میخوام. از ڪنارم رد شد و چند قدمیم ایستاد. پشتش بہ من بود. پیراهن سفید سادہ با شلوار ڪتان قهوہ اے روشن پوشیدہ بود. موهاے مشڪے ڪوتاهش مثل همیشہ مرتب بود. قدش نسبتا بلند بود و اندامش ڪمے لاغر. عاطفہ بہ سمتم اومد و؟؟_____ _ببینم میخوای ادامه شو هم بخونی؟ _بفرمایید 👇👇👇👇👇👇 🌸💚🌸💚🌸💚 https://eitaa.com/joinchat/1570832387Cd6dca3e0c0 🌸💚🌸💚🌸💚 👆👆👆👆👆👆