eitaa logo
آکادمی جاذبه
14.3هزار دنبال‌کننده
694 عکس
208 ویدیو
61 فایل
#نکات_کاربردی در عرصه #جذب_مخاطب در سطح تعاملات #خانوادگی و جلسات #خواستگاری #مصاحبه؛ ارائه #سخنرانی #تدریس_موفق و #جذب_خیرین تحت اشراف حجت‌الاسلام دکتر فخرروحانی مدیر عامل سابق بنیاد خیرین دوره ها: https://jazebe.net/?p=281 ادمین کانال: @Administr
مشاهده در ایتا
دانلود
"هرچقدر به شما بگویم بازهم کافی نیست که هر اتفاقی که برای شما میفتد برای رشدتان لازم و ضروری است. هیچ اشتباهی وجود ندارد. تمام چیزهایی که برایتان اتفاق افتاده و بعدازاین هم قرار است اتفاق بیفتد برای رشد معنویتان ضروری است. اگر این موضوع برای شما قابل‌درک نیست بدانید که این ذهنتان است که واکنش نشان می‌دهد، این ایگوی شماست که واکنش نشان می‌دهد؛ و راه کنار آمدن با این موضوع، صرفاً مشاهده کردن است. خودت را درگیر مبارزه و جدل و تغییر دادن چیزها نکن. فقط مشاهده کن. اگر بتوانی بدون اینکه برانگیخته شوی فقط مشاهده کنی آنگاه این آزمون را قبول‌شده و دیگر نیاز نیست تا تکرارش کنی؛ اما اگر عصبانی و آشفته شوی و دنبال تلافی کردن باشی یا مدام به آن فکر کنی، خصومت داشته باشی یا نفرت بورزی، در این صورت حتی اگر از این شرایط هم عبور کنی باز دوباره بارها و بارها با همین شرایط روبه‌رو خواهی شد تا زمانی که یاد بگیری که واکنش نشان ندهی." رابرت آدامز 🔮@MozakereMovaffagh
حق بدهیم ! یک وقت هایی آدم ها حوصله ی خودشان را هم ندارند . نباید توقعی داشت ، وگرنه دیوارِ حرمت ها فرو می ریزد ... کاری به کارِ بی حوصلگیِ آدم ها نداشته باشیم ، بابتِ حالِ بدشان توضیح نخواهیم ... هر آدمی حق دارد گاهی از قوی بودن انصراف دهد و خلوتی بی واسطه بخواهد ، جایی که خبری از هیاهویِ هیچ کس نباشد ، جایی که در سکوت و تنهایی بنشیند و خودش را پیدا کند ! صبرِ آدم ها که لبریز شد ؛ نسبت به همه چیز ، بی حس می شوند ، دنبالِ غارِ ساکتِ تنهاییِشان می گردند ... آدم است دیگر ! یک وقت هایی کم می آورد ... کم آوردنِ آدم ها را جدی بگیریم ، درک کنیم ، دورتر بایستیم ، گاهی همین به حالِ خود رها کردن ؛ همین و حق دادن ؛ بهترین حالتِ دوست داشتن است ... 🔮@MozakereMovaffagh
ازدواج قورباغه و کانگورو: 📚📚 قورباغه به کانگورو گفت: من و تو میتوانیم بپریم. پس اگر با هم ازدواج کنیم بچه مان می تواند از روی کوه ها یک فرسنگ بپرد، و ما می توانیم اسمش را «قورگورو» بگذاریم. کانگورو گفت: "عزیزم" چه فکر جالبی! من با خوشحالی با تو ازدواج می کنم اما درباره ی قورگورو، بهتر است اسمش را بگذاریم «کانباغه». هر دو بر سر «قورگورو» و «کانباغه» بحث کردند و بحث کردند. آخرش قورباغه گفت: برای من نه «قورگورو» مهم است و نه «کانباغه». اصلا من دلم نمی خواهد با تو ازدواج کنم. کانگورو گفت: بهتر. قورباغه دیگر چیزی نگفت. کانگورو هم جست زد و رفت. آنها هیچ وقت ازدواج نکردند، بچه ای هم نداشتند که بتواند از کوه ها بجهد و تا یک فرسنگ بپرد. چه بد، چه حیف که نتوانستند فقط سر یک اسم توافق کنند. این قصه ی زیبا از شل سیلور استاین مفهوم جالبی دارد. «پتانسیل موجود برای دستاوردهای بزرگ، قربانی اختلاف نظرهای کوچک می شود.» هر آدمی درون خود کوزه ای دارد که با عقاید، باورها و دانشی که از محیط اطرافش می گیرد پر می شود. این کوزه اگر روزی پر شود یاد گرفتنِ آدمی تمام می شود. نه که نتواند، دیگر نمی خواهد چیز بیشتری یاد بگیرد. پس تفکر را کنار می گذارد و با تعصب از کوزه ی باورهایش دفاع می کند و حتی برای آن می میرد اما آدم غیرمتعصب تا لحظه ی مرگ در حال پر کردن کوزه است و صدها بار محتوای آن را تغییر می دهد. اگر شما مدتی ست که افکارتان تغییر نکرده، بدانید که این مدت فکر نکرده اید. آب هم اگر راکد بماند فاسد می شود! آنچه ما را ویران می کند باورهای غلط و تعصباتی است که به خودمان اجازه ی دگربینی و دگرگونی آنها را نمی دهیم. به قول استادم: «باورهای غلط از حقایق خطرناک, ویران کننده ترند.» 🔮 @MozakereMovaffagh
در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند. خارپشتها وخامت اوضاع رادریافتند. تصمیم گرفتند دورهم جمع شوند ، و بدین ترتیب همدیگررا حفظ کنند. وقتی نزدیکتر بودند گرمتر می شدند ولی خارهایشان یکدیگررا زخمی می کرد به همین خاطر تصمیم گرفتند ازهم دور شوند ولی به همین دلیل از سرما یخ زده می مردند. ازاین رو مجبور بودند برگزینند یا خارها ی دوستان را تحمل کنند، یا نسلشان از روی زمین بر کنده شود. دریافتند که باز گردند و گردهم آیند. آموختند که، با زخم های کوچکی که همزیستی با کسی بسیار نزدیک بوجود می آورد، زندگی کنند چون گرمای وجود دیگری مهمتراست. و این چنین توانستند زنده بمانند.... بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی عیب و نقص را گردهم می آورد ؛ بلکه آن است که هر فرد بیاموزد با معایب دیگران کنارآید و محاسن آنان را تحسین نماید. 🔮 @MozakereMovaffagh
به همسرم مأموریتی داده شد که به صحرای موجاوه در کالیفرنیا برود، او باید به سربازان تعلیم نظامی می داد. برای اینکه نزدیک شوهرم باشم، همراه او رفتم! شوهرم را برای مانور به صحرا فرستادند و من در کلبه ای که در اختیارمان بود تنها ماندم. گرما حتی در سایه هم شدید بود، غیر از بومی های مکزیک که انگلیسی نمی دانستند همزبانی نداشتم. دائم باد می وزید و داغ بود.غذایی که می خوردم و هوایی که تنفس میکردم پر از شن بود. به قدری ناراحت و افسرده بودم که نامه ای برای پدرم نوشتم و خبر دادم که به زودی برمیگردم چون تحمل اینجا یک دقیقه هم برایم مقدور نیست! پدرم نامه مرا فقط در دو سطر پاسخ داد ،که هرگز آنرا فراموش نمیکنم: دو زندانی از یک پنجره در زندان به بیرون نگاه کردند یکی از آنها در چشم انداز خود گل و لای و جوی متعفن دید و دیگری وقتی نگاه کرد ستارگان درخشان در آسمان را. آن دو سطر را بارها خواندم و خجالت زده شدم. با بومیان طرح دوستی ریختم به صنایع دستی آنها ابراز علاقه کردم درباره درختان آن منطقه مطالعه کردم به تماشای غروب و جمع آوری گوش ماهی پرداختم و از کشف این دنیای جدید چنان به هیجان آمدم که کتاب "بازوهای درخشان" را تألیف کنم! کتاب آئین زندگی و ارتباطات 🔮 @MozakereMovaffagh .
مطالعات علمی مختلف ثابت کرده است مردم مشاهده گران خیلی خوبی برای جهان اطرافشان نیستند . چون اگاهی موقعیتی خوبی ندارند . آگاهی موقعیتی به نوعی درک فرد از مکانی که در هر زمان در آن است را میگویند . این افراد از جزئیات آنچه که در اطراف شان یا حتی در مقابل شان در جریان است تصویر ذهنی منسجمی ندارند . ناامید کننده است که غالبا به افرادی برمیخورم یا درباره ی افرادی میخوانم که ظاهرا رویدادهای زندگی غافلگیرشان می کند . شکایاتی که این افراد مطرح می کنند تقریبا همیشه یکسان است : همسرم برای طلاق درخواست داده است روحم هم خبردار نبود که از زندگی مشترک مان راضی نیست . مشاور راهنما به من گفته پسرم سه سال است کوکائین مصرف میکند اصلا خبردار نبودم که مشکل مواد دارد . فکر میکردم رئیس از عملکرد شغلی ام نسبتا راضی است روحم هم خبردار نبود که بناست اخراج شوم . این ها بخشی از جملاتی است که مردان و زنانی به زبان می آورند که هرگز یاد نگرفته اند جهان اطراف شان را به طور موثری مشاهده کند کتاب زبان بدن ( آنچه بدن میگوید ) نویسنده : جو ناوارو ص۲۶و۲۷
📕تا زمانی که بیماران بر این باورند که مشکلات اساسی شان حاصل چیزی خارج از کنترل ایشان مانند اعمال دیگران، بخت بد، بی عدالتی های اجتماعی و ژن هاست، دست ما درمانگران در کار بسته است.... تنها می توانیم از حملات و نابسامانی های زندگی اظهار تأسف کنیم و روش سازگارانه تری برای مواجهه با آنها پیشنهاد کنیم. می توانیم به کمک کنیم متانت و آرامش خود را بدست آورند یا به ایشان بیاموزیم چگونه در اصلاح محیط پیرامونشان مؤثرتر عمل کنند. ولی اگر به تحول درمانی مهم تری امید بسته ایم، باید را تشویق کنیم که مسئولیت بپذیرند، به این معنی که درک کنند چگونه در پریشانی و اندوه خود سهم دارند. برای نمونه ، ممکن است بیماری تجربیات ترسناکی از دنیای تجرد برای شما توصیف کند : مردان با او بد رفتاری می کنند، دوستانش به او خیانت می ورزند و... حتی اگر درمانگر از صحت تمامی این وقایع مطمئن شود، بالاخره زمانی میرسد که باید توجه را به نقش خود بیمار در بروز این حوادث معطوف کرد. درمانگر می تواند بگوید: «حتی اگر نود و نه درصد اتفاقات بدی که برایت افتاده، تقصیر دیگران بوده باشد، من میخواهم به آن یک درصد، یعنی بخشی که مسئولیتش با توست نگاه کنم. ما مجبوریم به نقش خودت، هر قدر که محدود باشد بنگریم. زیرا اینجاست که بزرگترین کمک از دستم بر می آید.» هنر درمان📚 اثر 🔦📖 🔮@MozakereMovaffagh
وظيفه‌ى ديگران نيست نيازهاى ما را برآورده كنند يا به انتظارات ما جواب دهند.! قرار هم نيست كه هميشه با ما خوب تا شود.! عدم پذيرش اين نكته، احساس خشم و نفرت در افراد ايجاد می كند. آرامش روحى وقتى به دست مى آيد كه آدم ها را همان طور كه هستند بپذيريم ؛ و بر نقاط مثبتشان تكيه كنيم. 📚همسر خاموش 👤ای هریسون
🍂🍁🍂🍁🍂🍁 رابطه ما با کسی که دوستش داریم و با او زندگی میکنیم مثل کسی است که با ما بندبازی میکند. وقتی بادِ ترس و تردید در زندگیمان می وزد و ما را میلغزاند نباید به خاطر سرآسیمگی با هم گلاویز شویم یا سعی کنیم از هم رو برگردانیم تا دستمان را به جایی بند کنیم تا سقوط نکنیم ، با اینکار تنش طناب بیشتر میشود و ارتباط بین طرفین شکننده تر . اگر میخواهیم روی طناب بمانیم باید با حرکات همدیگر تغییر وضعیت بدهیم و به عواطف هم جواب بدهیم... اکثر دعواهای زن و شوهری بازپردازی این چند سوال است... آیا حواست به من هست؟ آیا به من اهمیت میدهی؟ آیا وقتی صدایت میکنم یا به تو نیاز داشته باشم به کمک من می آیی؟ 📚محکم در آغوشم بگیر 👤سوزان جانسون @MozakereMovaffagh
باید از جنگیدن با مرد اجتناب کرد، نه صرفاً به خاطر حفظ غرور او بلکه همچنین به خاطر حراست از شأن و منزلت خود! هیچ چیز به اندازه ی زن شوریده حال و دیوانه؛ بی جاذبه و ناخوشایند نیست، زنی که به جای قدرت زنانه، از قدرت زبانش استفاده می کند شهره ی آفاق است. جنگیدن، زن را نزد مرد و نزد خودش زشت و ناخوشایند می کند. به زنی باهوش و قوی نیاز است تا مردش را خلع سلاح کند، نه با خشم بلکه با عشق. مردان خصوصیات زنانه را به دلیل نرمی و لطافت زن قبول می کنند و نه به دلیل قدرت او. زن بودن ✍ تونی گرنت 🇨 ➣ @MozakereMovaffagh