واقعا تنهایی و تنها خوابیدن خیلی وحشتناکه فکر کن از ترس تنهایی یهو از خواب بپری و تمام اعضای وجودت پر بشه از غم .
دلم میخواست زندگیم مثل کیف خانم فلان بود که هرچی دستمو میکنم توش، ازش اتفاقای عجیب و تکرار نشدنی در بیاد_ولی اینجوری نبودن زندگی آزار دهندست .
سلام میکنم به مخاطبی که اصلا نه میشناسمت و نه میدونم کجایی.ولی من اینجا دارم تک تک درگیری هامو کنار میزنم تا شاید ی نشونه ای چیزی از تو پیدا کنم.البته نمیدونم واقعا راضیم ب این کار یا نه.عواقبش خوبه یا ن؟نمیدونم.بی انگیزه دارم میدوم دنبالت که فقط پیدات کنم.که خیالم بابت بودنت مطمئن باشه.ولی بازم شک دارم که این کارو بکنم.بگی نگی یکمی میترسم.میترسم همه چیز اونجوری که فکر میکنم نباشه.مثلا یهو یکیو بهتر از من پیدا کنی و بری.یامیترسم برخلاف میلم بی وفایی کنی و بری.میترسم خودم تنها بشم.من واقعا از تنهایی میترسم.انقدربی رحمم که شاید برام مهم نباشه بعد از پیدا کردنت توهم راضی باشی یا نه.من فقط نمیخوام تنها باشم.فقط و فقط نمیخوام تنها باشم، و دیگه از این همه ناشناخته بودن دربیا که بدجوری از پیدا کردن همه چیز و به جواب نرسیدن کلافه میشم.
https://eitaa.com/OGHIYA/2109
بنازم خدا داره سنگ تموم میزاره ها، آقا خیلی ممنون .
*دست خطت>>>>>