-

خاطره؟روز اول اعتکاف و مکافات ِ جاگرفتن .¹

_

خاطره؟ ماجرای رد و بدل شدن موشک و آت‌واشغال بین برادران و ما . ²

خاطره؟نه بزارید شانسم براتون تعریف میکنه .³

شاید تقصیر خودتون ِ ک "شدم مرد ستیز بمولا" .

https://eitaa.com/OGHIYA/2109 بنازم خدا داره سنگ تموم میزاره ها‌، آقا خیلی ممنون . *دست خطت>>>>>

دیدین میگن ایشالا گور ب گور بشی؟ حالا این مهم نیست ولی من اعتکاف ب اعتکاف شدم، اما خیرشو خوب میدونم ولی اینجا فیلم دیدن با بچه های معصوم خیلی لذت بخشههه>>>

اینهمه تلاش برای خوش بین بودن به آدما فایده ای نداشت و دارم سعی میکنم بیشتر رو پای خودم وایستم که از هیچ نظری ب هیچ موجودی ب اسم انسان نیاز پیدا نکنم. چطوری میتونید انقدر بدجنس باشید ؟

ولی بازم منِ بنده خدا ی رگ خوددرگیری ای داره که خلاصش اینجوری میشه ک : فراری بودن و به دنبال آدم ها رفتن رو با تمام تراژدی هایش دوست دارم .

بین ی حالت خواستن و نخواستن گیر کردم، خدا سر دشمنتونم نیاره از حق نگذریم خیلی بده اصن انگاری بین زمین و آسمونی . ی جوری شده از ی طرف میگم "تنهایی بهتر از با خیلیا بودن" از ی طرف دیگه هم "روزایی که قراره با بودنت سر بشه، میدونم هدر نشدست" . حالا اینا به کنار اگه بخوای و نباشه هم ی معضل دیگست_خندم میگیر_نه راه پس دارم نه پیش . حالا باز نخواستن بهتره اینجوری دیگه ذهنت درگیر نیست و آرومه . [قطعا یقینا کل خیر]

ب جز حسنا و بچش کی یاد بودی های اینجوری برام میزاره؟