فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا مُرَمِلُ بِالدِماء
مانده روی زمین پیکر تو چرا ؟
السلام علی مَن دَفَنِ اَهلِ قُری
ای امام غریب سیدالشهدا
@jazirei_majnoon
هدایت شده از به خط یک رآوی 🇵🇸
.
....بعضی ها حسین جان میگن تا امام حسین نگن!
حسین جان رو همه میگیم. دوسش داریم!
اما وقتی گفتی امام حسین ، مسئله امامت و اطاعت مطرح میشه! یعنی باید ببینی چجوری
میشه تو این مسیر حرکت کرد!
شیعه یعنی کسی که پاشو جا پای امامش میزاره.اصلا معنی کلمه شیعه همینه، من شمارو مشایعت می کنم، شیعه شمایم! یعنی من با شما دارم میام!
|استاد رحیمپوراذغدی|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه خوانی مادر شهید قربانخانی
#مجید_بربری
@jazirei_majnoon
جَزیرِھِ_مَجنون
در تاریخ آمده است پس از شهادت مولایمان امام حسین علیه السلام . یکی از یارانش پس از ایشان به شهادت می
.
قیس بن مُسهِر صیداوی ...
سفیر امام حسین علیه السلام بود .
در روایت آمده است :
قیس مردی شریف ؛ شجاع و از مخلصین
اهل بیت (ع) بود . نامه ی مسلم رو که حاوی
خبر بیعت کوفیان بود به مکه برد و تسلیم
امام حسین(ع) کرد . حضرت هم در پاسخ
نامه ای با مضمون : حرکت خود به سوی کوفه
برای کوفیان نوشت و به دست قیس فرستاد
که برساند به کوفیان . اما درمیانه ی راه
دستگیر شد و نزد ابن زیاد لعنة الله برده شد.
آنجا سوال جواب کردند تا محتوای نامه را
بفهمند اما قیس نامه را از بین برده بود که
دست حرامیان نیفتد .
ابن زیاد به او گفت یا نامه را فاش میکنی یا
بر منبر میروی و لعن حسین (ع) میکنی وگرنه
تو را قطعه قطعه میکنم!
قیس گفت: نامه را فاش نمیکنم اما لعن میکنم!
عجبا سفیر حسین آمده تا اورا لعن کند ؟
قیس بر فراز منبر رفت وپس از حمد الهی
ودرود فراوان بر پیامبر و خاندانش،عبیدالله
بن زیاد و امویان را لعن کرد و خودش را
به عنوان سفیر امام حسین (ع) معرفی کرد
و مردم را به یاری امام فراخواند .
ابن زیاد بسیار جاخوردو دستور دادازبالای
قصر دارالاماره با دست بسته به پایین
پرتابش کردند و سر از بدنش جداساختند .
#سفیر_کربلا
@jazirei_majnoon
جَزیرِھِ_مَجنون
. قیس بن مُسهِر صیداوی ... سفیر امام حسین علیه السلام بود . در روایت آمده است : قیس مردی شریف ؛ شج
.
عبدالأعلى بن یزید الکلبی
عمارة بن صلخب الأزدى
ایندو بزرگوار از جنگجویان دلیر وشیعه
کوفه بودند ودر جنگ ها دلاوری بسیار
داشتند . در روایت چنین آمده است :
زمانیکه جناب مسلم بن عقیل سپاهی
تشکیل داد در کوفه و مردم با اوبیعت
کردند و سپس از ترس ابن زیاد و در
مقابل زرهایی که به آنها وعده داده شد
و زور و زر دشمن آنها را خیانت کار کرد
این دو بزرگوار در کنار جناب مسلم ماندند
و پس از شهادت ایشان ؛ و هانی بن عروه
دستگیر شدند .
ابن زیاد لعنة الله دستور داد هر دوی این
بزرگوار را به میان قبیله خودشان ببرند و
مقابل چشمان قبیله گردن زدند .
این دو بزرگوار از شهدای کوفه نهضت حسینی
هستند . به قول امروزی ها فدایی قدوم
امام شان شدند .
#فدایی
@jazirei_majnoon
جَزیرِھِ_مَجنون
. عبدالأعلى بن یزید الکلبی عمارة بن صلخب الأزدى ایندو بزرگوار از جنگجویان دلیر وشیعه کوفه بودند
.
یاری که دو ، بار شهید شد
"سُوَیدبنعَمروبناَبی مَطاع انماری خثعمی"
این شهید بزرگوار در اوایل روز عاشورا
جنگ چشمگیری و نمایانی کرد . و پس از
آن در نظر همه شهید شده بود . اما او در
در میان شهدا در اثر جراحات زیاد و تیرهای
دشمن از هوش رفته بود ، وقتی به هوش
آمد، شنید که میگویند: قُتِلَ الحُسَین
(حسین کشته شد)
همین که این صدا رو شنید آنچنان خون در
جانش به تلاطم افتاد که برخاست و با دشمن
جنگید تا شهید شد .
یاد دعای شهید حججی افتادم که گفتند
آرزو دارم دوبار شهید بشم یکبار قبل ظهور
یکبار بعد از ظهور ..
@jazirei_majnoon
دو خوارجی که توبه کرده و به ندای
هل من ناصر پاسخ دادند .
در تاریخ این چنین آمده :
دو شخص کوفی هستند که لحظاتی قبل
از امام حسین(ع) به فیض شهادت میرسند.
ابوالحتوف و سعد بن الحارث (حرث) و
بن سلمة انصاری عجلانی، اهل کوفه بودند
و از تیره بنی عجلان و از خوارج کوفه و
از قبیله خزرج انصار مدینه بودند. این دو
برادر هر چند سابقه خوبی نداشتند ولی
عاقبت به خیر شدند؛ سعد و ابوالحتوف
تا قبل از شهادت از خوارج و از لشکریان ِ
عمر بن سعد بودند. وقتی که در روز عاشورا
اصحاب امام حسین(ع) به شهادت رسیدند
امام(ع) تنها مانده و ندای هل من ناصر
فرموده و اهل حرم گریه می کردند... 💔
ابوالحتوف، با شنیدن هل من ناصر وجدانش
بیدار شد و عمیقاً متحول گشت و با برادر
خود گفت که مگر نه این که ما میگوییم:
لاحکم الا لله ولا طاعة لمن عصی الله
(این شعار خوارج بود) این حسین مگر فرزند
پیامبر ما نیست و مگر ما روز قیامت امید
شفاعت جد او را نداریم؟ چگونه ما وارد
جنگ با او شده و او در میان دشمن بییار و
یاور مانده است. پس به همراه برادرش (سعد)
به یاری حسین(ع) آمدند و در نهایت نیز به
شهادت رسیدند.
#عاقبت_بخیری
@hazirei_majnoon
جَزیرِھِ_مَجنون
صفای باطن مخاطب .. حقیقتا التماس دعا دارم 🙏
.
چرا انقدر عاقبت بخیری مهم است ؟!
ضحاک بن عبدالله عاقبتش ختم به
حسین علیه السلام نشد!
تاریخ نقل کرده :
ضحاک یکی از یاران امام حسین(ع) بود که
علی رغم همراهی با امام در ظهر عاشورا ؛
وجنگیدن در رکاب امام ؛ در حالیکه دیگه
هیچکدوم از اصحاب امام(ع) زنده نموندن
وهمه شهید شده بودند، ضحاک امام زمان
خودش رو تنها میگذاره از ایشان اذن میگیره
و از معرکه کربلا فرار میکنه!
داستان فرار ضحاک از این قرار است که
با امام شرط میبنده تا زمانی که به دردتون
بخورممیمونم . روز عاشورا که امام تنها
میماند . میگه : «می دانی كه بین من وشما
شرطی بود وآن اینكه از شمادفاع كنم مادام
كه یارانی داشته باشی وچون بی یاور شدی
وماندن من برای شمافایده ای نداشته باشد،
در رفتن از میدان جنگ آزاد باشم.» امام
حسین(ع) فرمود : درسـت میگویی ،
اگرمی توانی برو كه از طرف من آزاد هستی..
وضحاک امام را تنها میگذارد و میرود ...
#...
@jazirei_majnoon
وهب ؛ نصرانی هست ؛ مذهبش مسیحی
ظُهَیر ؛ عثمانی هست و مذهبش سنی
انقدر سالم و پاک زندگی کردند که امام
دستشان را میگیرد مسلمان وشیعه میکند
و آنها لبیک میگویند ..
دو برادری که جزء خوارج بودند و در آخر
متحول میشوند .
ضحاک بن عبدالله همراه امام بوده تا
لحظه شهادتش و بعد امامش رو ترک میکنه .
حربن زیاد ریاحی ؛ آب به روی اهل بیت
و آن همه کودک و زن میبنده ؛ سپه سالار
لشکر دشمن بوده و اولین فدایی راهِ امام
میشه .
سوید خثعمی دوبار برای امام خود شهید
میشه .
هفهاف ؛ دیر میرسه لحظه ی غارت خیمه ها
اما آنچنان میجنگه ... وبعد شهادت
ترماح شاعر برجسته ی علوی و جزء عشاق
امام حسین(ع) دعوت امام رو از زبان خودش
میشنوه اما میگه میرم یمن سری به خانواده
ام بزنم آذوقه برسونم بهشون و برمیگردم
خانواده اش رو بر امام خود ترجیح میده
وقتی برمیگرده ...
سری به نیره بلند است در برابر زینب (س)
وشمر جانباز جنگ صفین ؛ درجنگ صفین
از جان امام حسن وحسین علیه السلام دفاع
و حراست میکند تا جانباز میشود اما در کربلا
قاتل امام زمان خویش میشود !
عاشورا وسعتی به اندازه ی تاریخ بشریت است
و همه تیپ آدمی در آن بچشم میخورد .
به راستی ما در کجای تاریخ برای ِ امام زمان
خویش ایستاده ایم ؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهربانیهای امام سجاد علیهالسلام
استاد علی صفایی حائری | #عین_صاد
@jazirei_majnoon
475.9K
.
نسیمی جان فزا می آید . . ؛
سنگر ؛ نوایِ نوحه ؛ شب عملیات
صدای شهدای ِ راه حسین (ع)
دل ِ شکسته ی عاشق :)💔
@jazirei_majnoon
هدایت شده از آیین چراغ | روحالله شمسیکوشکی
💠 ما هر قدر خودمان را بکشیم، #إحیاء_شعائر_حسینی کرده ایم! ( پیادهروی اربعین، عزاداری، نذری دادن و....) که خدا میداند ارزشش فوق تصور است
اما
«خمینی» #إحیاء_انسان_حسینی کرد!
او بود که با ایده «تربیت در ذیل مبارزه»، اشبه الناس به شهدای کربلا را تربیت کرد و جلوی چشم انسان ها گذاشت!
انسان های تشنه انسانیت!
✍️روح الله شمسی کوشکی |
@rouhollah_shamsi_koushki
امام موسی صدر :حسینیه را حسینیه نمیدانم مگر آنکه دلاورانی را برای نبرد با دشمن اسرائیلی فارغ التحصیل کند .
بیچاره حسینیه ای که به نفع یزید ؛ سینه میزند
شعار میدهد و رسانه های اسرائیلی از آنها دفاع
میکند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک جریان خاص فکری که خارج از عدالت ودرنهایت تندروی کلام در زبان میچرخانند..
ومعمولا انقلابی ها را متهم به تندروی میکنند!
شروع بهفعالیت هایی در آستانه ی به قول خودشان سالگرد امینی و اغتشاشات ؛ کردند.
از کشف حجاب کارکنان طاقچه و ازکی و... تا توییت ها و چاپ مطلبدربرخی خبرگزاری ها .
جالب اینکه شبکه های فارسی زبان اسرائیل و آنور آب هم از آنها دفاعمیکنند و پوشش خبری میدهند.
چقدر ؛ کلمه به کلمه این کلیپ حرف
دارد ...
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ #گزارش_مردمی
※ جواب به یک سؤال شاید بیربط،
جای ما رو در واقعهٔ کربلا مشخص میکنه!
در ویدئوی بالا، یه سؤال مطرح میشه که مثل یه ماشین زمان عمل میکنه و ما رو میبره به
سال ۶۱ هجری قمری.
✘ و معلوم میشه اگر اون موقع بودیم، کجا بودیم! کنار امام یا روبروی امام.
🌐 آپارات | یوتیوب
@ostad_shojae
هدایت شده از عصر زنان
#بازنشر
✍ملیحه سادات مهدوی
▪️ من آقای مداح نیستم!
ولی اگر بودم، تمام این ده شب روضهی عمه میخواندم!
• اینطور رسم است که روضهخوانها هر شبِ محرم، روضهی یکی از شهدا را بخوانند.
من هم میخواندم، اما به سَبکِ خودم!
مثلا شبِ اول که روضهی مسلم، باب است، از آنجایی میخواندم که خبرِ مسلم را آوردند، خبر آنقدر وهمآور بود که همانجا یک عده از کاروان حسین جدا شدند، زینب صورت برگرداند دید دارند میروند!
هِی نگاهِ حسینش کرد، هِی نگاهِ این ترسیدهها که به همین راحتی حسین را رها میکنند...
هر چه که باشد، خب خانم است دیگر! حتما تَهِ دلش خالی شد، اما دوید خودش را رساند به حسین: دورت بگردم عزیز خواهر، همهشان هم که بروند، خودم هستم...
بعد هم دوید سمتِ خیامِ بیبیها، آرامشان کرد، دلداریشان داد، نگذاشت یک وقت بترسند...
باز دوید سمت حسین، باز برگشت سمت زنها و بچهها...
هی دوید این سمت باز برگشت آن سو، که نگذارد یک وقت دلهره به جان طفل یا زنی بیفتد ...
• یا مثلا شبِ چهارم که روضهی جناب حر را میخوانند، از آنجایی میخواندم که حر راه را بست، میگفتم زینب پردهی کجاوهها را انداخت تا یک وقت این زنها و بچهها چشمشان به قد و قامت حر نیفتد و قالب تهی کنند! بچهها را مشغول بازی کرد، زنها را گرمِ تسبیح...
همان روز، بینِ خیمهها آنقدر دوید و آنقدر به دانهدانهشان سر زد و به تکتکشان رسید که تا شب خودش از پا افتاده بود اما نگذاشت یک وقت کسی از اهل حرم، آب توی دلش تکان بخورد...
• یا مثلا وقتی قرار بود روضهی هر کدام از شهدا را بخوانم، میگفتم هر کس از شهدا که به زمین افتاد زینب تا وسط میدان هروله کرد، بالای سر هر شهیدی رفت خودش همانجا شهید شد، اما نگذاشت حسین کنار شهید، جان بدهد!
برای همه شهدا دوید، به عدد تمام شهدا به دادِ حسینش رسید، از کنار تمام مقتلها حسین را بلند کرد و به خیمهگاه رساند...
• اما نوبت به دو آقازادی خودش که رسید، دوید توی پستوی خیمهگاه خودش را پنهان کرد، یک جایی که یک وقت با حسین چشم به چشم نشود و خدای نکرده حسین یک لحظه از رویَش خجالت بکشد، حتی پیکرها را هم که آوردند از خیمهگاه بیرون نیامد، میخواست بگوید حسین جان اصلا حرفش را هم نزن، اصلا قابلت را نداشت، کاش جای دو پسر دوهزار پسر داشتم که فدایت شوند....
• در تمام روضه ها، محور را زینب قرار میدادم و اول و آخرِ همهی روضهها را به زینب گره میزدم...
• آنقدر از زینب میخواندم و از زینب میگفتم تا دلها را برای شام غریبان آماده کنم...
بعد تازه آن وقت روضهی اصلی را رو میکردم...
• حالا این زینبی که از روز اول دویده، از روز اول به داد همه رسیده، از روز اول نگذاشته آب توی دلی کسی تکان بخورد...
حالا تازه دویدنهایش شروع شده...
اول باید یک دور همهی بچهها و زنها را فرار بدهد...
یک دور دنبال یک یکشان بدود، یک وقت آتش به دامنشان نگرفته باشد...
یک دور تمامشان را بغل کند یک وقت از ترس قالب تهی نکرده باشند...
در تمام این دویدنها دنبال این هشتاد و چند زن و بچه، هِی تا یک مسیری بدود و باز برگردد یک وقت آتش به خیمه زین العابدین نیفتاده باشد...
• بعدِ غارتِ خیمهگاه، باز دویدنهای بعدش شروع شود، حالا بدود تا بچهها را پیدا کند...
• بچهها را بشمارد و هی توی شماردنها کم بیاورد و در هر بار کم آمدنِ عددِ بچهها، خودش فروپاشد و قلبش از جا بیرون شود و باز با سرعت بیشتر بدود تا گم شدهها را پیدا کند...
• بعد باز دور بعدیِ دویدنهایش شروع شود، هِی تا لب فرات بدود قدری آب بردارد، خودش لب به آب نزند، آب را به زنها و بچهها بنوشاند و دوباره بدود تا قدری دیگر آب بیاورد....
• تازه اینها هنوز حتی یک خرده از دویدنهای زینب نبود...
از فردای عاشورا که کاروان را راه انداختند، تازه دویدنهای زینب شروع شد!
زینب هِی پِی این شترهای بی جحاز دوید تا یک وقت بچهای از آن بالا پایین نیفتد...
تا یک وقت، سری از بالای نیزهها فرونیفتد...
• من آقای مداح نیستم
ولی اگر بودم
تمام این ده شب، روضهی دویدنهای زینب را میخواندم...
• آن وقت شب یازدهم که مجلسم تمام میشد و بساط روضهها از همه جا جمع میشد، دیگر خیالم راحت بود، اینها که روضههای زینب را شنیدند، تا خودِ اربعین خواهند سوخت، حتی اگر دیگر جایی خبر از روضه نباشد...
@sharaboabrisham
🔻 پایگاه تحلیلی تخصصی #عصر_زنان
🌐|@asrezanan_ir|