از_عشق_همیشه_مست_1615749587.mp3
4.19M
.
🍃🌸
سیدنا یا ابوالفضل (ع)
#شنیدنی
#میلادآقامعباسه :)🌱
حسابِ عباس (ع) از عالم و آدم جداست
عباس(ع) دست پرورده ی ِ منحصر به فرد خداست :)
جَزیرِھِ_مَجنون
چه آب را برسانی چه تشنه برگردی
تو ، فتح میکنی آخر تمام دل ها را
جوادمحمدزمانی
مبتلا به بلای ولی شدن ..
اگر زندگی رنگ ولایت گرفت، آن وقت امام
درهمه سکنات تقدم دارد . انسان در همه
اوقات زندگی اش و در همه حرکات و سکناتش
متوجه این سوال است که"آیا امام می پسندد؟"
واین دریافت چقدر میتواند انسان ساز باشد.
رذیلت های اخلاقی ازوجود این انسان رخت
خواهدبست . دیگر نسبت به هرمشکل و
سختی اعتراض نخواهد کرد. این مَنِش ، انسان
را به مقام رضایت از زندگی خواهد رساند
وحضرت ابوالفضائل پرچم دار این فضایل
است ...
مقامِ "حلت بفنائک " اتفاق نمی افتد مگر
به ابتلای به مقام ولیّ خدا . کربلا هم
سراسر ابتلای حضرت حسین(ع) است.
کتابِ #رازعطشساقی
Haj Mahmood Karimi - Ye Ghalb Mobtala (320).mp3
15.48M
مبتلاییم به جنون عباس(علیه السلام)
راستش را بخواهید این صوت همیشه
برای من تازگی اولین بار گوش دادن را
دارد آنقدر روح را ازقفس تنگِ جان به
پرواز درمی آورد که هوای کاشانه به سر
نخواهم زد ..
#شنیدنی 🌱✨
به یادشهید هیئتِ رایت العباس
شهید سیاووشی .
این مداحی در روز ولادت شما آقاجان
پیشکش به قلبهای مبتلا ...
که ابتلاء سرآغازِ عشق است . . ؛
MonajateShabaniye_02.mp3
6.03M
چرا حضرت علیّ(ع) هر شب
مناجات شعبانیه را تکرار میکرد؟
#استاد_پناهیان
جَزیرِھِ_مَجنون
شباهت عجیبی به ابراهیم هادی ، داشت .
این راهمه به داوود می گفتند . به دنبال دیدار
او بود اما او را ندید . داوود مرام و مسلک ِ
ابراهیم را ادامه داد . با دوستان ابراهیم
رفیق بود و خاطرات او را پیگیری میکرد.
او ورزشکار، مداح و فرماندهی توانا بود .
داوودعابدی دو بار به شدت مجروح شد اما
هربار به عنایت امام عصر (عج) شفا یافت .
به امیرالمومنین(ع)بسیار ارادت داشت .
اولین هیئت رزمندگان را در سال ۱۳۶۱
در شلمچه راه انداخت . داوود افق دید
بسیار بالایی داشت . او ده روز قبل از
پرواز از نحوه شهادت خود خبر داشت
امام عصر(عج) او را خبر کرده بود .
پس از شهادت نیز این سرباز دلاور جبهه ها
در کنار دوستان رزمنده اش حضور داشته
و هیئت محبان المرتضی(ع) که یادگار
اوست را اداره میکند. او به دوستانش
گفت : در حرم سیدالشهدا(ع) بعنوان ِ
کاتب ، نام زائرین را ثبت مینماید .
کتابِ #قراریکشنبهها
#شهید_داوود_عابدی
داوود عابدی که یکی از یلان گردان میثم بود، با صدای رسا و قشنگی روضه می خواند و با لهجه اصیل تهرانی و بسیار تو دلی دعا می کرد. بچه ها به داوود می گفتن: «داوود غزلی»…
کم کم زمزمه عملیات پیچید و توجیه عملیاتی و شناسایی ها بیشتر شد. معلوم شد نام عملیات، بدر،
و خود عملیات، چیزی شبیه خیبر و ادامه آن است .
مرحله اول عملیات، نوزدهم اسفند شروع شد و خط شکسته شد. شب دوم عملیات، نوبت گردان میثم بود که به خط بزند. عصر روز دوم عملیات، یک مجلس عزا و روضه خوانی برای امام حسین دست داد و محمود ژولیده و داوود عابدی روضه خواندند. داوود، آخر شب، روضه حضرت ابوالفضل را خواند. تا زمان حرکت به طرف خط مقدم، همه مان بیدار بودیم. نصف شب سوار کامیون شدیم و نزدیک صبح رسیدیم لب آب. یکی یکی سوار قایق ها شدیم. انتقال نیروها به ساحل جنوبی جزیره مجنون تا نزدیک غروب طول کشید . .
وقتی قایق ما به لب ساحل رسید و از آن پیاده شدیم، گفتند: باید تا تاریکی کامل هوا صبر کنید.حدود ساعت 12 شب، بچه ها را جمع کردیم پشت خاکریز.
یکدفعه یک نفر آهسته صدایم زد: «آسید ابوالفضل، آسید ابوالفضل…»
برگشتم و دیدم داوود عابدی است. گفتم: «چیه داوود جان؟»
-داوود: دوست داری با چه ذکری بریم تو عراقی ها؟
- من: هر چی شما دوست داری.
- داوود: شما ساداتی. ما رو دست سادات نمی چرخیم.
- من: حالا یه چیزی شما بگو.
- داوود: من دلم می خواد بگم «حیدر».
- من: یا علی.
- داوود: بیا بشین پیش من؛ می خوام دم آخری روضه مادرت زهرا(س) رو بخونم.
داوود نرم نرمک شروع به خواندن کرد. یکی
یکی بچه ها آمدند و دورمان جمع شدند…
سید ابوالفضل شاکی شد. آمد طرف ما و گفت: «بابا، چه خبره؟ یواشتر. الان همه مون لو می ریم.»
آخرش داوود خواند:
اگر از کوی تو ای دوست برانند مرا
باز آیم به خدا گر چه نخواهند مرا
همهمان گریه کردیم. به دلم افتاد داوود رفتنی است.
واقعا آسمانی شده بود. از رخش پیدا بود.
نگاهش کردم. دیدم شانهاش رو از جیبش در آورد و محاسناش رو شونه کرد
گفتم: «داوود، انگار ملاقاتی داری.»
گفت: «امشب می خوام حقم رو بگیرم، سید!»
دور و بر ساعت 12، تو سکوت کامل و به ستون راه افتادیم.
کم کم پام درد گرفت و از ستون جا ماندم (آثار زخم عملیات رمضان). بچه ها آمدند و از من گذشتند.درد پایم آن قدر شدید شد که از گروهان سوم هم جا ماندم و رسیدم ته گردان.ستون داشت دور می شد و من به نفس نفس افتاده بودم. لنگ لنگان ادامه دادم. کمی جلوتر دیدم دو سه نفر دور هم جمع شدهاند. رفتم طرفشان و دیدم سعید طوقانی افتاده. تیر دوشکا به شکمش خورده بود و از پشت، زخمی به اندازه دو تا کف دست دهن وا کرده بود و شر شر
خون می ریخت.سعید درد می کشید و به سر و سینه اش چنگ میزد و میگفت:«یا حسین، یا حسین…»
نشستم، دستم را زیر سرش گذاشتم و گفتم :
«سعید جان، طوری نیست.الان بچه ها می برندت عقب.»
دستم را گرفت و گفت:«یا حسین، یا حسین،
دیدی ما نامرد نیستیم»
تو حال خودش نبود. داشت شهید می شد:)🌱
جلوتر رفتم و دیدم باز بچهها حلقه زدهاند دور یک نفر. رفتم پیششان و دیدم داوود است! تیر دوشکا خورده بود. چمباتمه زده بود و می لرزید.قبضه آرپی جی را ستون کرده بود زیر دستش و به آن تکیه داده بود. تمام لباسش را خون گرفته بود. بچه ها تا مرا دیدند، گفتند : داوود، داوود، ببین آسید ابوالفضل آمده.
سر داوود روی قبضه بود و نمی توانست بلندش کند. فقط گفت: «یا علی…آسید ابوالفضل، دیدی من مسافر شدم؟»
گفتم:«سلام منو به مادرم فاطمه برسون، داوود جان.»
جمله ای زیر لب زمزمه کرد.نشستم کنارش و دستم را روی شانه اش گذاشتم. سرم را بردم بیخ دهانش. گفت:«سید، آن جا منتظرت هستم.»
بغلش کردم و ماچش کردم. وقتی بلند شدم، یک و روی افتاد زمین و شهید شد :) 🌱
#شهید_داوود_عابدی در روز هفتم فروردین 1342 متولد شده ، و در اسفند ماه سال 1363، در عملیات «بدر» به شهادت رسید . ایشان در بهشت زهرا (س)، قطعه 27 ـ ردیف 117 ـ شماره 9 ، منتظرِ دیدارِ ما است :)
هدایت شده از جَزیرِھِ_مَجنون
378.5K
.
صدای گریه ، نوای نوحه، سنگر ..
به یاد شهدایی که شوق پرواز
تمام وجودشان را تسخیر کرده
بود :) 💔
نوایِ خوش . . ؛
#قناسه
ازصبح مراسم خاکسپاری بودم ،
به دنیایی که بسیار جدی گرفته ایم
و آنی که باید برویم و رفتن را شوخی
گرفته ایم مدام فکر میکنم ...
همهمه و هیاهوی دنیا ، در قبرستان دفن
میشود و ابدیتی که پیش روی ماست با
این حجم از تهی دستی ..
هدایت شده از 『عارف شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍این هم خبر خوب،💌
⬅️ برای کسانیکه عکس شهدا را به در و دیوار میزنند،
قبر شهدا را میشویند،
قاب عکس کهنه شهدا را با قاب عکس جدید عوض میکنند،
یادواره شهدا میگیرند،
به خانواده های شهدا سرکشی میکنند، شهدا را یاد میکنند و راهشان را ادامه میدهند و ...
اللهم اجعلنی من المستشهدین بین یدیه .
خدایا قرار ده مرا از شهیدان پیش روی
(حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه) .
(وحضرت سیدالشهدا علیه السلام
التماس دعای فرج🤲🏻
حتما ببینید🙏
#شب_جمعه#هوایت _نکنم_ می میرم
#یا اباعبدالله الحسین علیه السلام
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
⚘به کانال شهید عارف محمدحسین یوسف الهے خوش آمدید:↙️
@shahid_aref_64