eitaa logo
منتظران مضطر
265 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
3.3هزار ویدیو
138 فایل
🌺اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیکَ الفَرَج...🌺 🌺مَتی تَرانا و نَراک؟🌺 🌼کپی = با ذکر صلوات🌼 ⚘اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم⚘ کانال تبادلاتمون⚘↙️ @tabadolat_Jazzaaabbb
مشاهده در ایتا
دانلود
  ‌ 🕊 ✔️آرامش یعنی: خجالت نکشیدن از عکس توی خیابان ✔️آرامش یعنی: شبیه ترین حالت به ریحانه خدا، حضرت زهرا شدن ✔️آرامش یعنی:لایق لبخند مولا شدن و همه اینها را به خاطر دارم💗 🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷@Jazzaaabbb
❤️❤️ #هیچ کدام را نمیخواهم! نه آغوش های باز خیابانی... و نه #خنده هایی که مفت میبرد ارزشم را...😄 تازه تو را پیدا کرده ام! در هیاهوی این شهر #شلوغ هستند مردهای پرادعا... دوست های به ظاهر خیر خواه...😏 و #دشمنان همیشه حاضر در صحنه! من از تمام این خوشی های پر زرق و برق ، تنها سیاهی #چادرم را دوست دارم ☺️ اللهم عجل لولیک الفرج @Jazzaaabbb
🥀💐🕊🌸🕊💐🥀 یکی از دوران ، از میان همه ی تصویر های آن روزها ، یکی را که از همه ی آن ها در ذهنش پر رنگ تر است، اینچنین روایت می کند : یادم می آید یک روز که در بودیم، شدیدی صورت گرفته بود. به طوری که از صحرایی هم زیادی را به ما منتقل می کردند. اوضاع به شدت وخیم بود. در بین همه آنها، وضع یکیشان خیلی بدتر از بقیه بود. رگهایش پاره پاره شده بود و با این که سعی کرده بودند زخم هایش را ببندند، ولی شدیدی داشت. را یکی یکی به اتاق عمل می بردیم و منتظر می ماندیم تا عمل تمام شود و بعدی را داخل ببریم. وقتی که دکتر اتاق عمل این را دید، به من گفت که بیاورمش داخل اتاق عمل و برای آماده اش کنم. من آن زمان به سر داشتم . دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم را جابه جا کنم . همان موقع که داشتم از کنار او رد می شدم تا بروم توی اتاق و را دربیاورم ، که چند دقیقه ای بود به هوش آمده بود به سختی گوشه را گرفت و بریده بریده و سخت گفت: من دارم می روم که تو را در نیاوری. ما برای این داریم می رویم... در مشتش بود که شد. از آن به بعد در بدترین و سخت ترین شرایط هم را کنار نگذاشتم. 🥀💐🕊@Jazzaaabbb🕊💐🥀 🥀💐🕊🌸🕊💐🥀