eitaa logo
جذاب باش
52 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
22 فایل
بهترین ها بهترین را برمی گزینند اندکی تفکرخوب، همان مسیر زیبای خوشبختی ست🥰 تفکر درست جوهره ی وجود خانم های خاصی است که با ما همراهند. با ما در ارتباط باشیدبا این ایدی👇 @fazlolahi_rr نظرات وپیشنهادات شما برای ما کارساز خواهد بود
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨قاتل واقعی امام حسین علیه السلام⁉️ 🔵 اونیڪـه باخبــر شد ڪه حضــرت فرمــودنـد: "هل من ناصر ینصرنی؟" اون شخـص اگــر هنــوز به کارهای خـودش میـرسـه یعنـی من تڪلیــف مــدار نیستــم❗️ 💎مرکز تخصصی آموزش و احیای واجب فراموش شده... ‌╔═💎💫═══╗ @aamerin_ir ╚═══💫💎═╝ به کانال آمرین بپیوندید👆
🗓هفته اول محرم هفته امر به معروف و نهی از منکر نامگذاری شده 🔴آیا امسال هم میخوایم به سینه زنی و اشک و روضه بسنده کنیم⁉️ و نسبت به هل من ناصر ینصرنی امام مون باشیم⁉️
🔺‏مسئول بود، استعفا داد و رفت برای دفاع از حرم اهل بیت، داعشیان سرش را مثل اربابش از تن جدا کردن، ▪️امروز پیکر سردار شهید عبدالله اسکندری بعد سال ها شناسایی شد؛شادی روحش صلوات... ❇️به کانال صدای بصیرت بپیوندید https://eitaa.com/joinchat/340459628C36a9f82c75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما قــرآن خوانــدن رو انتخــاب میڪنیم چون راحتــه، در حالیڪــه قرآن ناطــــق، علیہ السـلام هست❗️ 💎مرکز تخصصی آموزش و احیای واجب فراموش شده... ‌╔═💎💫═══╗ @aamerin_ir ╚═══💫💎═╝ به کانال آمرین بپیوندید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️ استدلال اسکاتی و جدل احسن حسن در پاسخ مخالفین گشت ارشاد پرانتز باز: ما بین مخالف و ؛فرق قائلیم ╭━----━⊰🌼⭐️🌼⊱━----━╮ https://eitaa.com/jazzabbash ╰━----━⊰🌼⭐️🌼⊱━----━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❗🖤💚❗*مجاهد فی سبیل الله؛ شهیدمدافع حرم؛ سرباز ولایت؛ سردار رحیم کابلی(شهید تازه تفحص شده از خان طومان سوریه) وصایایش را به دقت بشنویم و‌مؤمنانه و مردانه به آن عمل کنیم! روح مطهرش شاد وباشهدای مظلوم کربلای معلی محشورباد شادی روحش صلوات.* ╭━----━⊰🌼⭐️🌼⊱━----━╮ https://eitaa.com/jazzabbash ╰━----━⊰🌼⭐️🌼⊱━----━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | وصیت تکان دهنده تازه شده ♨️ نخبه‌ای که از بورسیه آلمان به سوریه رسید!! _______________ 🔹 برشی از سخنرانی به بهانه تشییع پیکر شهدای مدافع حرم ╭━----━⊰🌼⭐️🌼⊱━----━╮ https://eitaa.com/jazzabbash ╰━----━⊰🌼⭐️🌼⊱━----━╯
💢خاطره ای زیبا از دکتر زرین کوب در مورد عاشورا 🔹روز عاشورا بود و در مراسمی بهمین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم ، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و عکسم را روی آن زده بودن انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم. 🔹دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی ام می گشتم .. موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند ، برای همین نمی خواستم، فعلا کسی متوجه حضورم بشود، هرچه بیشتر فکر می کردم ، کمتر به نتیجه می رسیدم ، ذهنم واقعا مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته افکارم را پاره کرد : 🔹ببخشید شما استاد زرین کوب هستید ؟ 🔹گفتم : استاد که چه عرض کنم، ولی زرین کوب هستم 🔹خوشحال شد، شروع کرد به شرح این که چقدر دوست داشته، بنده را از نزدیک ببیند، همین طور که صحبت میکرد، دقیق نگاهش می کردم، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد ؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد ؟ 🔹پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته، متین و سنگین، اما باوقار 🔹می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده و در اوقات بیکاری یا قرآن میخواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه و چه زیبا غزل حافظ را میخواند 🔹پرسیدم : حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید ؟ 🔹گفت : سؤالی داشتم و سپس پرسید : شما به فال حافظ اعتقاد دارید ؟ 🔹گفتم : خب بله ، صددرصد ... گفت : ولی من اعتقاد ندارم ! 🔹پرسیدم : من چه کاری میتونم انجام بدم ؟ از من چه خدمتی بر میاد ؟ 💥( عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم ) 🔹گفت : خیلی دوست دارم معتقد شوم، یک زحمتی برای من می کشید ؟ 🔹گفتم : اگر از دستم بر بیاد، حتما ، چرا که نه 🔹گفت : یک فال برام بگیر 🔹گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم نیست 🔹بلافاصله دیوانی کوچک از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت : بفرما 🔹مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم، نیت کنید 🔹فاتحه ای زیر لب خواند و گفت : برای خودم نمیخوام، میخوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز عاشورا ) چی می گه ؟؟ 🔹برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال 🔹حافظ ...عاشورا ، اگه جواب نداد چی ؟ عشق و علاقه این مرد به حافظ چی ؟ 🔹با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوعات پرداخته باشد 🔹متوجه تردیدم شد، گفت : چی شد استاد ؟ گفتم : هیچی، الان 🔹چشمان را بستم و فاتحه ای قرائت و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم : 💥زان یار دلنوازم شکریست با شکایت 💥گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت 💥بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم 💥یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت 💥رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس 💥گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت 💥در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا 💥سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت 💥چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی 💥جانا روا نباشد خونریز را حمایت 💥در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود 💥از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت 💥از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود 💥زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت 💥ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم 💥یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت 💥این راه را نهایت صورت کجا توان بست 💥کش صد هزار منزل بیش است در بدایت 💥هر چند بردی آبم روی از درت نتابم 💥جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت 💥عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ 💥قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت 🔹خدای من این غزل موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نیست، پس چیست ؟ سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل، از این زاویه نگاه نکرده بودم، این غزل ویژه برا همین مناسبت سروده شده ! 🔹بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی و گریه میکرد، طوری که تمام بدنش میلرزید انگار روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود . 🔹متوجه شدم عده ای دارند مارا تماشا میکنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فرا خواند و عذرخواه که متوجه حضورم نشده ، حالا دیگر میدانستم سخنان خود را چگونه آغاز کنم . 🔹بلند شدم، دستم را گرفت و می خواست ببوسد که مانع شدم، خم شدم، دستش را به نشانه ادب بوسیدم . 🔹گفت معتقد شدم، معتقد بووودم، ایمان پیدا کردم استاد، گریه امانش نمی داد ! 🔹آن روز من روضه خوان امام شهید شدم و کسانی پای روضه من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند . 🔹پیشنهاد میکنم هر وقت حال خوشی داشتید، این غزل را بخوانید. ╭━----━⊰🌼⭐️🌼⊱━----━╮ https://eitaa.com/jazzabbash ╰━----━⊰🌼⭐️🌼⊱━----━╯
*😭😭😭توبه رضا* *يه خونه مجردي با رفيقامون درست کرده بوديم، اونجا شده بود خونه گناه و معصيت...دیگه توضیحش باخودتون....* *شب عاشورا بودهرچي زنگ زدم به رفيقام، هيچکدوم در دسترس نبودند* *نه نماز، نه هیئت، نه پیراهن مشکی هيچي* *ميگفتم اينارو همش آخوندا درآوردند، دو تا عرب با هم دعواشون شده به ما چه* *ماشينو برداشتم برم يه سرکي،* *چي بهش ميگن؟ گشتي بزنم* *تو راه که ميرفتم يه خانمي را* *ديدم، خانم چادري وسنگینی بود* *کنارخیابون منتظرتاکسی بود* *خلاصه اومدم جلو و سوار ماشينش کردم یه دفعه یه فکری مثل برق توذهنم جرقه زد بله شیطان خوب بلده کجاواردبشه ازچندتاخیابون عبورکردم ورسیدم به میدون ورفتم سمت خونه مجردیمون خانمه که دید مسیری که اون گفته بودنمیرم گفت نگهدارومنم* *سرعتوبیشترکردموهرچی جیغ ودادمیزدتوجه نمیکردم شانس آوردم درهای ماشین قفل مرکزی داشت وگرنه خودشومینداخت پایین بردمش توي اون خانه ي مجردي* *اينم مثل بيد ميلرزيد و گريه ميکرد و ميگفت بابا مگه تو غيرت نداري؟ آخه شب عاشوراست!!!! بيا به خاطر امام حسين حيا کن* *گفتم برو بابا امام حسين کيه؟* *اينارو آخوندا درآوردند، اين عربها با هم دعواشون شده به ما ربطي نداره* *خانومه که دیگه امیدی به نجات* *نداشت با گريه گفتش که: خجالت بکش من اولاد زهرام، به خاطر مادرم فاطمه حيا کن!!! من اين کاره نيستم،* *من داشتم ميرفتم مجلس عزای سیداشهداعزیز فاطمه* *گفتم من فاطمه زهرا هم نميشناسم، من فقط يه چيز ميشناسم: جواني، جواني کردن* *اينارو هم هيچ حاليم نيست من اینقدرغرق تواین کاراشدم مطمئنم جهنم ميرم پس دیگه آب که ازسرگذشت چه یک وجب چه صدوجب خانمه که ازترس صداش میلرزید باهمون صدای لرزان گفت:* *تو ازخداوعذاب جهنم نمیترسی درسته ولی لات که هستي، غيرت لاتي داري يا نه؟من شنیدم لاتهااهل لوتی گری ومردونگی هستن* _ *خودت داري ميگي من زمين تا* *آسمون پر گناهم ، اين همه گناه کردي، بيا امشب رو مردونگي کن به حرمت مادرم زهرای مظلومه گناه نکن، اگه دستتو مادرم زهرا نگرفت برو هرکاري دلت ميخواد بکن* *آقامن که شهوت جلوچشاموگرفته بود هیچی حالیم نمیشداماباشنیدن کلمه زهرای مظلومه که باصدای لرزان وهمراه باگریه اون زن همراه بود تنم لرزید آقایه لحظه بدنم یخ کرد غيرتي شدم* *لباسامو پوشيدم و گفتم: يالا چادرو سرت کن ببينم، امشب ميخوام تو عمرم براي اولين بار به حضرت زهرا اعتماد کنم ببينم اين حضرت زهرا ميخواد چيکار کنه مارو... يالا* *سوار ماشينش کردم و اومدم نزديک حسينيه اي که ميخواست بره پياده اش کردم* *از ماشين که پياده شد داشت گريه ميکرد* *همينجور که گريه ميکرد و درو زد به هم، ورفت* *اومدم تو خونه و حالا ضد حال خورديم و حالم خوب نبودداشتم حرفهای خانومه روکه مثل پتک* *توسرم میخوردتوذهنم مرورمیکردم* *تو راه که داشتم ميبردمش تا دم* *حسينيه، هي گريه ميکرد و با* *خودش حرف ميزد، منم ميشنيدم* چي ميگه* *اما داشت به من ميگفت* *ميگفت: اين گناه که ميکني سيلي به صورت مهدي ميزني، آخه چرا اينقدر حضرت مهدي رو کتک ميزني، مگه نميدوني ما شيعه ايم، امام زمان دلش ازدست ما ميگيره، اينارو ميگفت* *منم رانندگي ميکردم.... واردخونه شدم* *ديدم مادرم، پدرم، خواهرام، داداشام اينا همه رفتند هیئت* *تو خانواده مون فقط لات من بودم* *تلويزيونو که روشن کردم ديدم به صورت آنلاين کربلا را نشون ميده* *صفحه ي تلويزيون دو تکه شده، تکه ي راستش خود بين الحرمين و گاهي ضريحو نشون ميده، تکه دومش، قسمت دوم صفحه ي تلويزيون يه تعزيه و شبيه خوني نشون ميداد، يه مشت عرب با لباس عربي، خشن، با چفیه هاي قرمز، يه مشت بچه ها با لباس عربي سبز، اينارو با تازيانه ميزدند و رو خاکها ميکشوندند* *من که تو عمرم گريه نکرده بودم، ياد حرف اين دختره افتادم گفتم وااااااي يه عمره دارم تازيانه به مهدي ميزنم* *پاي تلويزيون دلم شکست، گفتم* *یازهرای مظلومه دست منو بگير* *یازهرا يه عمره دارم گناه ميکنم،* *دست منو بگير* *من ميتونستم گناه کنم، اما به تو اعتماد کردم.* *کسي تو خونه نبود، ديگه هرچي دوست داشتم گريه کردم* *توسروصورت خودم میزدم* *گريه هاي چند ساله که بغض شده بود، گريه ميکردم، داد ميزدم، عربده ميکشيدم، خجالت که نميکشيدم چون کسي نبودیه حس عجیبی بهم دست داده بودکه توی همه عمرم تجربه نکرده بودم احساس میکردم سبک شدم احساس میکردم تازه متولدشدم....* *نیمه شب بود، باصدای بازشدن قفل در ازخواب بیدارشدم همون پای تلویزیون خوابم برده بودپدر و مادرم از حسينيه آمدند* *تا مادرم درو باز کرد، وارد شد تو خونه، تا نگاه به من کرد (اسمم رضاست)، يه نگاه به من کرد گفت:* *رضا جان حالت خوبه؟چراچشمات قرمزه چراصورتت قرمزشده گفتم چیزی نیست گفت صدات چراگرفته همه نگران بودن دورموگرفته بودن* *گفتم چیزی نیست امشب براامام حسین عزاداری کردم همه ازتعجب مات مونده بودن مادرم گریه میکرد* *وخداروشکرمیکردمیگفت ممنونم* *خداکه
دعاهای منومستجاب کردی و.....* *افتادم به پای پدر و مادرم، گريه.... تورو به حق اين شب عاشورا منو ببخشید* *من اشتباه کردم* *😭بابام گريه میکردمادرم گريه میکرد خواهروبرادرام....* *صبح عاشورا، زنجيرو برداشتم و پيرهن مشکي رو پوشيدم و رفتم سمت حسینیه محلمون.* *تو حسينيه که رفتم، ميشناختند، ميدونستند من هيچوقت اينجاها نميومدم* *همه یه جوری نگام میکردن* *سرپرست هيئت آدم مسنیه* *آمد و پيشونيمو بوسيد و بغلم کرد و گفت رضاجان خوش آمدي، منت سر ما گذاشتي منم خجالت میکشیدم آخه یه عمرباعث اذیت وآزارمردم اون محله بودم...رفتم تودسته و* *هي زنجير ميزدم وبه ياد اون سيلي هايي که به مهدي زده بودم گريه ميکردم* *هي زنجير ميزدم به ياد کتکايي که با گناهانم به امام زمان زدم گريه ميکردم* *جلسه که تمام شد، نهارو که خورديم، سرپرست هيئت منو صدا زد* *گفت: رضاجان میای کربلا؟ گفتم: کربلا؟!! من؟!!! من پول ندارم!!!* *گفت نوکرتم، پول یعنی چی؟ خودم میبرمت* *هنوز ماه صفر تموم نشده بود دیدم بین الحرمینم زدم تو صورتم گفتم حسین جان میخوای با دل من چکار کنی؟* *زهراجان من یه شب تو عمرم به تو اعتماد کردم، کربلاییم کردی؟ بی بی جان من یه عمرزیربارگناه مرده بودم توزنده ام کردی؟* *اومدم ضریح آقا رو گرفتم، ضریح امام حسینو، گریه کردم. داد میزدم، حسین جان، حسین جان، دستمو بگیر حسین جان، پسر فاطمه دستمو بگیر، نگذار برگردم دوباره نذاردوباره راهموگم کنم.....* *سرپرست هیئت کاروان زیارتی داره داره، مکه مدینه میبره. یه* *روزتومسجدمنودیدصدام زدرضاجان میای به عنوان خدمه بریم مدینه، گفت همه کاراش با من، من یکی از خدمه هام مریض شده* *خلاصه آقا چندروزه ویزای مارو گرفت، یه وقت دیدیم ای بابا سال تمام نشده تو قبرستان بقیع، پای برهنه، دنبال قبر گمشده ی زهرا دارم میگردم* *گریه کردم: زهرا جان، بی بی جان، با دل من میخوای چکار کنی؟ من یه شب به تو اعتماد کردم هم کربلاییم کردی هم حاجی!!!* *خلاصه دیگه شغل پیداکردمو اهل کاروزحمت شده بودم رفیقای اون چنینی را گذاشته بودم کنار و آبرو پیدا کردم* *یه مدتی، دو سالی گذشت* *همه ماجرا یه طرف، این یه قصه که میخوام بگم یه طرف* *مادر ما گفت: رضاجان حالا که کار داری، زندگی داری، حاجی هم شدی، مکه هم رفتی، کربلایی هم شدی، نوکر امام حسین هم شدی، آبرو پیدا کردی، اجازه میدی بریم برات خواستگاری؟* *گفتم هرچی نظرشماست مادر،من روحرف شماحرف نمیزنم* *رفتند گفتند یه دختری پیدا کردیم خیلی دختر مومنه و خوبیه خلاصه رفتیم خواستگاری* *پدر دختر تحقیقاتشو کرده بود.* *منو برد توی یه اتاق و درو بست و گفت: ببین پسر من میدونم کی هستی. اما دو سه ساله نوکر ابی عبدالله شدی. میدونم چه کارها و چه جنایات و .... همه ی اینارو میدونم، ولی من یه خواهش دارم، چون با حسین آشتی کردی دخترمو بهت میدم نوکرتم هستم. فقط جان ابی عبدالله از حسین جدا نشو.* *همین طوری بمون. من کاری با گذشته هات ندارم. من حالاتو میخرم. من حالا نوکرتم.* *منم بغلش کردم پدر عروس خانم را، گفتم دعا کنید ما نوکر بمونیم.* *گفت از طرف من هیچ مانعی نداره، دیگه عروس خانم باید بپسنده و خودتون میدونید* *گفتند عروس خانم چای بیارند. ما هم نشسته بودیم. پدرمون، خواهرمون، مادرمون، اینها همه، مادرش، خاله اش، عمه اش، مهمونی خواستگاری بود دیگه* *🌹عروس خانم وقتی باسینی چای وارد شدیه نگاه به من کرد، یه وقت گفت:* یا زهرا!!!!!* *سینی از دستش ول شد و گریه و از سالن نرفته خورد روی زمین...* *مادرش، خاله اش، مادر من، خواهر ما رفتند زیر بغلشو گرفتند و بردنش توی اتاق* *من دیدم فقط صدای شیون از اتاق بلنده* *همه فقط یک کلمه میگن: یا زهرا!!!* *منم دلم مثل سیر و سرکه* *میجوشید، چه خبره! مادرمو صدا زدم، گفتم مادر چیه؟* *گفت مادر میدونی این عروس خانم چی میگه؟* *گفتم چی میگه؟* *گفت: مادر میگه که....* *دیشب خواب دیدم حضرت زهرا اومده به خواب من، عکس این پسر شمارو نشونم داده، گفته این تازگیا* *با حسین من رفیق شده....* *ه خاطر من ردش نکن* *مادر دیشب حضرت زهرا سفارشتو کرده....* *به خدا جوونا اگر رفاقت کنید، اعتماد کنید، اهل بیت آبروتون میده، دنیاتون میده، آخرتتون میده* *ای آبرودار آبرویم را بخر٬ جان زهرا از گناهم درگذر... یازهرا...* 🌀🌀🌀🌀🌀 ╭━----━⊰🌼⭐️🌼⊱━----━╮ https://eitaa.com/jazzabbash ╰━----━⊰🌼⭐️🌼⊱━----━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبتهایی که باید به گوش همه برسه بگوش باشیم ╭━----━⊰🌼⭐️🌼⊱━----━╮ https://eitaa.com/jazzabbash ╰━----━⊰🌼⭐️🌼⊱━----━╯
با عرض سلام این متن تبلیغ منطقی قانون قرآنی عفاف و حجاب است می‌توانیم برای دوستانمان ارسال کنیم تا انتشار بیشتری در سطح عموم داشته باشد . 📖📖📖📖📖 ❗️ لباس های زبان دار❗️ با دقت بخوانید: ❓آیا تا به حال چیزی راجع به لباس های زبان دار شنیدی؟ لباس هایی که با ما حرف می زنند و طرز تفکر ، نیت ها و اعتقادات کسی که اونها رو پوشیده، برای ما روشن می کنند. مثلا وقتی میری عروسی، کی عروس رو به تو معرفی میکنه؟ خوب معلومه ! لباس عروس از دور داد میزنه کی عروسه.👰 🤔 یا فرض کن سرزده رفتی خونه دوستت و دوستت لباس مرتبی پوشیده، اولین چیزی که به دوستت میگی اینه که :میخواستی بری جایی؟🤔 پس لباس دوستت با تو حرف زده.👌 مردی رو می‌بینی که محاسن بلندی داره و سرتاپا سیاه پوشیده، اولین چیزی که به ذهنت میرسه اینه که اون مرد ، عزیزی از دست داده؛ وضع ظاهرش اینها رو میگه. 👌 پس قبل از اینکه با کسی حرف بزنیم، وضع ظاهری ما حرف میزنه. ❗️بعضی رنگ ها و مدل ها میگن لطفا به من نگاه نکن، ولی بعضی خانمها و آقایون با مدل مو و آرایش سر و صورت و رنگ لباسشون توجه هر رهگذری رو جلب میکنن و با زبان بی زبانی میگن: خواهش میکنم به من نگاه کنید.😩🤩 🙃حالا شاید نیت کسی که اون رو پوشیده، جلب توجه هم نباشه ها ‼️ ↩️ ولی وضع ظاهرش داره با ما صحبت میکنه نه زبونش ! 👈 و اون نمیتونه به همه توضیح بده که قصد من جلب توجه نیست، قصد من مثلا مد روز بود ؛ نه...... 👌 پس باید خیلی مواظب نوع پوشش و وضع ظاهرمون باشیم. ☝️ به خاطر همین است که خدا در قرآن (آیه33سوره احزاب) به زنان میفرماید: خودنمایی نکنید ⛔️ 👌 یعنی در اجتماع طوری ظاهر نشوید که همه نگاه ها متوجه تون بشه ⚠️ 👌و در آیه 32 همین سوره می فرماید: موقع حرف زدن هم مواظب باش با ناز و کرشمه حرف نزنی، چون بیماردلان راجع به تو فکر بد میکنن!! ⚠️ راستی چقدر خدا به فکر شخصیت خانمهاست که میخواد کسی راجع به اونا حتی فکر بد هم نکنه! 😍❤️ 🤔 حالا فکر کن آرایش صورتت و موهات و رنگ لباسهات به بینندگان چی میگه؟ از طرف دیگه همه انسان ها از نظر زیبایی ظاهری یکجور خلق نشدن که 😐😕 🙄 فرض کن بانویی مثل خیلی از زنها و دخترای امروزی با پوشیدن یک مانتوی تنگ و به نمایش گذاشتن اندامش و با آرایش صورتش و موهای خوش رنگش و حتی رنگ لباسش که توجه هر رهگذری رو جلب میکنه، تو جامعه ظاهر بشه، 🙄 فکر میکنی مردی که همسری داره که بهره کمی از زیبایی داره یا اندام خیلی زیبایی نداره یا حتی مرد جوانی که همسر نداره، با دیدن اون زن چه حالی میشه؟؟؟ ⚠️⚠️🔥 🙄 شاید کمترینش این باشه که تو دلش آرزو کنه کاش همسری مثل اون زن داشته باشه و این کمترینشه و این آرزوها مقدمه بسیاری از مفاسد دیگر‌ه.⚠️🔥 ☝️اگه سری به دادگاههای خانواده زده باشی متوجه میشی که علت بیشتر طلاقها از بین رفتن محبت بین زن و شوهر بخاطر همین بانوان به اصطلاح امروزیه ، و در حقیقت این افراد به همجنسان خود خیانت میکنند و باعث میشوند که اونا از چشم همسرشون بیفتند.⚠️🔥 ❓شاید بگی گناه زن چیه که بخاطر این مردهای بی جنبه باید خود رو محدود کنن و اون طوری که دلشون میخواد نباشن؟ ✅ اول اینکه اگه دلخواهی است پس هرکه هرکاری کرد را نباید سرزنش کرد، چون دلش میخواسته مثلا اگه کسی آومد کیف شما رو زد، حق اعتراض نداری چون دلش میخواسته !! ❓حالا از بین رفتن پول کجا و ازبین رفتن سلامت اخلاقی و روانی مردها در اثر فشارهای جنسی کجا !!! 👈 دوم اینکه غریزه جنسی هم مثل غریزه گرسنگی و تشنگیه، آیا شخص گرسنه ای که بوی کباب به مشامش خورده و هوس کباب کرده بی جنبه است و قابل سرزنش؟❓ 🙄 شاید بگی فرق انسان و حیوان همینه و انسان اگه دلش خواست باید بتونه خودش رو کنترل کنه مثل انسان روزه دار. بله درسته؛ ولی روزه دار هم بالاخره افطار میکنه، تشنه اگه آب بهش نرسه بعد از مدتی میمیره! 👌 خودداری هم اندازه داره! و این فشارها در بسیاری از مردها بالاخره یا باعث بیماری روانی میشه یا مرض اخلاقی و در نهایت ممکنه به فکرهای بدی بیفته (امارهای کشورهای غربی اینو اثبات کرده) 👈 سوم اینکه ما مسلمانیم و معتقدیم که تمام احکام دینی بر اساس حکمت خداست و برای سلامت فرد و جامعه و آرامش زندگی دنیا و آخرت است. 👌 پس بانوی مسلمانی که با ظاهر غیر اسلامی وارد جامعه میشه، در واقع به احکام دینش دهن کجی میکنه و با زبان بی زبانی میگه: 😳 من از خدا بیشتر می‌فهمم که چطور بگردم !!! یا من خیلی شجاعم و از عذاب خدا نمی‌ترسم ( پناه بر خدا) !!😳 ↩️ شاید بخاطر همین، خدا در آیه 31 سوره نور به خانمها فرموده: زینت های خود را آشکار نکنید و از طرف دیگر به مرد و زن دستور داده که مواظب نگاه‌های خود باشند.❗️ 🤔 ولی انصافا مردها نمیتوانند چشم بسته راه بروند که !! و قرآن هم فقط برای مردها نازل نشده که !!! پس زنان هم باید مواظب نوع پوشش خود باشند. هر روز نکته ای از معارف قرآنی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️چطو بتو گیر بدم...🤔 قسمت سوم بهترین و تاثیر گذارترین روشهای گیردادن 😁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از دبیری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با تکثیر این نوحه، مبارزه در فضای مجازی را علیه صهیونیست‌ها به واقعیت تبدیل کنید. با روشهای ذیل: 🔻نوحه خوانان و مداحان 🔻 گروههای سرود 🔻آهنگ گوشی های تلفن همراه 🔻 پخش در ایستگاه‌های صلواتی و موکب ها اثر این رجزخوانی برای صهیونیست ها به گونه‌ای قوی بود که صفحه او را در اینستاگرام برای بار دوم بستند ✅‌‌ بصیرت ╭━----━⊰🌼⭐️🌼⊱━----━╮ https://eitaa.com/jazzabbash ╰━----━⊰🌼⭐️🌼⊱━----━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا