eitaa logo
جبهه مشترک فرهنگی
90 دنبال‌کننده
37 عکس
32 ویدیو
2 فایل
🔴مرزهای سیاسی ساختگی است، جبهه فرهنگی را توسعه دهید. ✍️علی ناصری @Alinaseriprs ✍️احمد مدقق @Mudaqeq2
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مجله کاغذپران
9.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خوش‌خبری 😊👏 چیزی به چاپ و انتشار پیش‌شماره اول مجله کاغذپران نمانده. کاغذپران برای رسیدن به دست‌های تو بی‌تاب است. چون مطمئن است آن را به بالاترین جای آسمان پروازش می‌دهی. هنرمندان و نویسندگان زیادی در این شماره به کاغذپران کمک کردند. نام‌شان را اینجا بخوانید: ☘همزبانان ایرانی: تقی متقی، زهرا عبدی، پرستو علی‌عسگرنجاد، زینب ایمان‌طلب. ☘️وطنداران: حسن طباف نوروزی، فیروزه مرادی، یاسمین حسنات، فاطمه راشدی بامیکان، فاطمه علی‌مددی. ☘️نوجوانان وطندار: یگانه محقق، زهرا سجادی، مینا رفیعی، هانیه مظفری، مهدیه حسینی. ☘️عکاسان: فاطمه احمدی و فاطمه صداقتیار. @kaghazparan || کاغذپران ماهنامه کودکان و نوجوانان افغانستان
🔷 🔷 هزاران زن چون ام‌البنین 🔷 «خاتون و قوماندان» از این جهت که از جنگ و جهاد روایتی زنانه می‌کند، مهم است. روایتِ مردان مجاهد افغانستانی در ادبیات و هنر یا وجود ندارند یا به قصد شماتت و ملامتی یک طرفه، موضوعِ آثار قرار گرفته‌اند. بنابراین در فضای مردسالارانه افغانستان، طبیعی است که روایت زنانه از جهاد وضعیت بهتری نداشته باشد. اگر طالبان زنان را حذف فیزیکی کرده‌اند، هنرمندان و رسانه‌ها هم زنان افغانستان را با روایتی کاریکاتوری حذف کرده‌اند. گویی که زنان در افغانستان یا تجاوزدیده و کتک‌خورده هستند یا اگر موفقند به خاطر بریدن از سنت و ارزش‌های جامعه است. 🔷 کتاب خاتون و قوماندان و روایت‌هایی از این دست نقطه امیدی است که هزاران زن چون ام‌البنین هم روایت شوند. زن‌هایی که در تاریخ معاصر افغانستان بایکوت شدند و کسی نخواست قصه‌شان را تعریف کند. چون روایت زن‌ها به زندگی نزدیک‌تر است و گویی قرار نیست برای جهان از زندگی در افغانستان گفته شود. در پست بعد، یادداشت کوتاهی درباره این کتاب بخوانید ___ ✔️ به جبهه مشترک فرهنگی بیایید:👇 @JEBHE_MOSHTARAK|جبهه مشترک
🔷🔷 هزاران زن چون ام‌البنین (یادداشتی کوتاه بر خاتون و قوماندان) 🔷 کتاب خاتون و قوماندان، روایت زندگیِ خانم ام‌البنین حسینی با تمرکز بر سال‌های زندگی با همسر شهیدش است. همسر او، علیرضا توسلی اولین فرمانده لشکر فاطمیون بود که در زمستان سال 93 به شهادت رسید. این کتاب روایتی جذاب و صمیمی دارد و نویسنده‌اش (مریم قربان‌زاده) به خوبی توانسته است حس و عاطفه‌ای قدرتمند در روایت جاری کند که متناسب با مضمون و وقایع کتاب باشد. خاتون و قوماندان، ذیل تاریخ شفاهی زنان قهرمان طبقه‌بندی شده است. راوی (ام‌البنین) در فصل اول از دوران کودکی خود شروع می‌کند. به روزهای خواستگاری می‌رسد، از روزهای غم و شادی مهاجرت می‌گوید، از تجربه تنهایی وقتی علیرضا توسلی با «سپاه محمد» به افغانستان و جنگ با طالبان می‌رفت، سفر خانوادگی به افغانستان در دهه هشتاد تا می‌رسد به فصل دوم و روزهای پرالتهابی که علیرضا برای جنگ به سوریه می‌رود. 🔷 روایت زندگیِ ام‌البنین در این کتاب با آمدن علیرضا توسلی اوج می‌گیرد و با شهادتش تمام می‌شود. هر قدر شورانگیز و لحظه‌پردازانه روزهای شنیدن خبر شهادت علیرضا روایت می‌شود روزها و ماه‌های بعد به بیان کلیات می‌گذرد. در واقع راوی معنای زندگی خودش را از همسر شهیدش می‌گیرد و خودش را نیز ذیل ایشان تعریف می‌کند. برای همین مجال زیادی برای پرداختن به خلوت و درونیات خودش که جدای از همسرش باشد باقی نمی‌ماند. مثلا در جایی می‌گوید: {بعد از شهادتش} هر جای برای همایش و یادواره دعوتم کردند، رفتم.... سفر پشت سفر. در ماه، سه چهار بار می‌رفتم به شهرهای دور و نزدیک. مهمان‌ها گروه گره می‌آمدند. از دولتی و مردمی و نظامی».. اما وارد جزئیات و حس و حال خودش در هیچ یک از این سفرها نمی‌شود با اینکه حتما در این سفرها در مرکز توجه‌ها بوده و حتما با چالش‌هایی هم مواجه شده است. به حساب تواضع و فروتنی راوی بگذاریم یا بزرگی روح شهید، نتیجه این شده است که شخصیت مستقل راوی را کمتر ببینیم. 🔷 «خاتون و قوماندان» از این جهت که از جنگ و جهاد روایتی زنانه می‌کند، مهم است. روایتِ مردان مجاهد افغانستانی در ادبیات و هنر یا وجود ندارند یا به قصد شماتت و ملامتی یک طرفه، موضوعِ آثار قرار گرفته‌اند. بنابراین در فضای مردسالارانه افغانستان، طبیعی است که روایت زنانه از جهاد وضعیت بهتری نداشته باشد. اگر طالبان زنان را حذف فیزیکی کرده‌اند، هنرمندان و رسانه‌ها هم زنان افغانستان را با روایتی کاریکاتوری حذف کرده‌اند. گویی که زنان در افغانستان یا تجاوزدیده و کتک‌خورده هستند یا اگر موفقند به خاطر بریدن از سنت و ارزش‌های جامعه است. کتاب خاتون و قوماندان و روایت‌هایی از این دست نقطه امیدی است که هزاران زن چون ام‌البنین هم روایت شوند. زن‌هایی که در تاریخ معاصر افغانستان بایکوت شدند و کسی نخواست قصه‌شان را تعریف کند. چون روایت زن‌ها به زندگی نزدیک‌تر است و گویی قرار نیست برای جهان از زندگی در افغانستان گفته شود. ________ ✔️ به جبهه مشترک فرهنگی بیایید:👇 @JEBHE_MOSHTARAK|جبهه مشترک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 🔷 کیست که پیغام ما سوی خراسان بَرَد.. 🔷 از رسم‌های رایج در تکیه‌خانه‌های افغانستان، منقبت‌خوانی است. این سنت کهن و ریشه‌دار علاوه بر شور و حالی که به حاضران می‌دهد نشان‌دهنده پیوندهای عاطفی و معنوی حاضران با اهل‌بیت به شکلی هنری است. به مناسبت میلاد امام هشتم، حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا تکه‌هایی از یک منقبت‌خوانی قدیمی بشنوید با صدای یکی از منقبت‌خوان‌های نام‌آشنای افغانستان، مرحوم شیرآقا فروغی کابلی ____ ✔️ به جبهه مشترک فرهنگی بیایید:👇 @JEBHE_MOSHTARAK|جبهه مشترک
🔷🔷 منقبت‌خوانی در تکیه‌خانه‌های افغانستان 🔷 از رسم‌های رایج در تکیه‌خانه‌های افغانستان، منقبت‌خوانی است. این سنت کهن و ریشه‌دار علاوه بر شور و حالی که به حاضران می‌دهد نشان‌دهنده پیوندهای عاطفی و معنوی حاضران با اهل‌بیت به شکلی هنری است. 🔷 منقبت‌خوان معمولا قصیده و چکامه می‌خواند که از دو بخش تغزل وگریز ساخته شده است. در بخش نخست وصف جهان آفرینش و پروردگار و حمد اوست و در بخش دوم گریز می‌زند به فضیلت و مقام ائمه و یا بزرگانی که مجلس به نام او برپا شده است. در سال‌های نه چندان دور، منقبت‌خوان شمشیر و تبرزینی نیز به دست می‌گرفت ولی در سال‌های کنونی معمولا یک چوب یا عصای منقبت‌خوانی به دست می‌گیرد. 🔷 جلسه منقبت‌خوانی با نام خدا و درود بر رسول الله و دودمان پاکش آغاز می‌گردد. چند آیه از قرآن تلاوت می‌شود و یکی از منقبت‌خوان‌های نوجوان با کسب اجازه از پیشکسوت مجلس عصا را می‌گیرد و در میانه مجلس قرار می‌گیرد. در همان حین که او به جایگاه می‌رود یکی از اعضای مجلس قطعه شعر کوتاهی را با آواز می‌خواند و از حاضران صلوات می‌گیرد که اصطلاحا چاووشی نام دارد. از فایده‌های این کار کم کردن سنگینی مجلس از روی منقبت‌خوان نوجوان است و لحظه‌ای کوتاه به او فرصت داده می‌شود تا به خودش مسلط شود. 🔷 منقبت را معمولا با این جمله آغاز می‌کند: کلید درگهٔ عرش است نام بسم الله بود به ورد زبان لا اله الاالله بیت‌های اول را همانطور که ثابت ایستاده می‌خواند. بعد با گام‌هایی استوار شروع به چرخش در مجلس می‌کند و همانطور که طول مجلس را طی می‌کند با شور و حالی دو چندان منقبت‌خوانی خود را ادامه داده و تحسین حاضران را پی در پی به خود جلب می‌کند. و معمولا با این بیت منقبت خود را به پایان می‌رساند: دریاب خستگان غمت روز حادثات ای دستگیر شاه و گدا یا علی مدد 🔷 پس از ختم اجرا، منقبت‌خوان عصا را مقابل پیش کسوت می‌گذارد و نوبت به بعدی می‌رسد. ترتیب اجرای منقبت‌خوان‌ها بر اساس سن و میزان تجربه است. نفر اول تازه‌کارترین و نفر آخر باتجربه‌ترین یا به اصطلاح پیشکسوت و خاتم مجلس. او با خواندن قصیده‌ای مجلس را ختم و دعا می‌کند. ______ ✔️ به جبهه مشترک فرهنگی بیایید:👇 @JEBHE_MOSHTARAK|جبهه مشترک
🔷🔷 داستانِ یاسمین حسنات، بانویی از قندهار 🔷 تصویر بالا، برگه اعلام محکومیت خانم یاسمین حسنات در سال ۱۳۶۴ توسط دولت کمونیستی افغانستان است. جرم او همکاری با مجاهدینی بود که علیه تجاوز شوروی دست به قیام زده بودند. حالا خانم حسنات در دهه ۵۰ زندگی خود یک موسسه فرهنگی، یک موسسه خیریه و چندین مرکز آموزشی فرهنگی در کارنامه خود دارد. 🔷 خانم حسنات ماجراها و خاطرات شخصی خودش در آن سال‌ها را نوشته است و خانم تینا محمدحسینی از نویسندگان برجسته افغانستانی تدوین و بازنویسی آن را به عهده داشته است. خبر خوب اینکه قرار است خاطرات خانم حسنات توسط انتشارات راه‌یار منتشر شود. در پست بعدی بخش کوتاهی از خاطرات او را بخوانید _______ ✔️ به جبهه مشترک فرهنگی بیایید:👇 @JEBHE_MOSHTARAK|جبهه مشترک
🔹🔹داستانِ یاسمین حسنات، بانویی از قندهار 🔹 .... در آن لحظه، مادر و خواهرهایم مشغول خوردن عصرانه بودند و پدرم مشغول جابه جا کردن گل‌های شب‌بو از گلدان به باغچه بود. شاید فردی که آمد دم در و من را به وحشت انداخت هنوز در خیابان بود که باز گروهی از مأمورهای خاد، بدون دادن فرصت وارد خانه و پشت‌بام شدند. ما فقط صدای در منزل را شنیدیم و شاهد هجوم سربازها به داخل خانه بودیم. در چشم‌به‌هم‌زدنی، منزل ما محاصره شد. ، کنار حوض آب وسط حیاط که پدرم سال‌ها پیش ساخته بود، باغچه ها ترتیب داده بود که در طول سال دارای گل های رنگانگ بود آب حوض با کمک دستگاهی به اسم واتر پمپ همیشه عوض می‌شد و به همین دلیل، شفاف بود و ماهی‌‌های قرمز در آن گردش می‌کردند. پدر در روی سکو و کنار باغچه ها سخت مشغول گل هایش بود سکوی بزرگی که برای نشست خانواده ومهمانان معماری شده بود من چون ذهنم مشغول بود و حال‌وهوای مطالعه و نوشتن نداشتم، کتاب‌هایم را در گوشه‌ای پنهان کرده بودم. 🔹 مأمورهای خاد و سربازهای دولتی به‌سرعت وارد اتاق‌ها شدند و شروع کردند به زیروروکردن اثاث ما. یک خانم هم در میان نیروهای خاد بود که همراه آن‌ها وارد اتاق‌‌ها می‌شد. او را از دوران مدرسه می‌شناختم. هرچند هم‌کلاسم نبود، می‌دانستم به سازمان‌‌های خلقی و سپس خاد پیوسته. تمام اتاق‌‌های منزل را بازرسی کردند. من و مادر و خواهرهایم را در گوشه‌ای از حیاط روی سکو در کنار پدرم نگه داشتند و می‌گفتند سروصدایی ایجاد نکنیم. امکان داشت من را ببرند؛ اما خیالم راحت بود که کاری نکرده‌ام تا سبب شود به دام آن‌ها بیفتم. چیزهای مربوط به من کتاب‌‌های دینی و مقالاتم بود که در مدح شهدا، زندگی پیامبر و اهل‌بیت، جهاد و دفاع از وطن نوشته بودم. به‌علاوه چند نامه با چند قطعه شعر به زبان پشتو نوشته بودم که قصد داشتم پاک‌نویسشان کنم. در آخرین روز ومرحله بازرسی بازهم چند مطلب دست نویس وکتاب از اتاق‌ها پیدا کردند 🔹 زنی که همراهشان بود، خانم‌های منزل ما را بازرسی بدنی کرد. بعد، یکی از سرکرده‌های آن‌ها به پدرم گفت با این‌همه گل و گیاه و خانۀ خوب چرا دست به کارهای دیگر می‌زند و در امور سیاسی مداخله می‌کند. پدرم خواست جوابش را به‌گونه‌ای بدهد که صحبت را عوض کرده باشد تا آن‌ها قضیه را ادامه ندهند؛ اما آن شخص با دستش به من اشاره کرد و گفت: «تو با ما بیا.» من بدون اینکه چیزی بگویم و خود را به نادانی بزنم یا اینکه خواهرهایم و مادرم چیزی بگویند، گفتم می‌روم و آماده رفتن شدم پدرم خیلی وحشت‌زده شده بود و باورش نمی‌شد آن‌ها دختران جوان را در این ولایت، از خانه همراه خود ببرند. گفت: «اجازه نمی‌دهم دخترم را ببرید. من را ببرید و دخترم را نبرید.» جواب آن‌ها منفی بود. می‌گفتند که فقط چند تا سؤال داریم و او را رأس ساعت پنج تا شش عصر برمی‌گردانیم به منزل. پدرم با استدلال‌آوردن در پی آن بود که آن‌ها را از این کار بازدارد؛ ولی اصرارهایش ثمری نداشت... ___ ✔️ به جبهه مشترک فرهنگی بیایید:👇 @JEBHE_MOSHTARAK|جبهه مشترک
نشيد_والينا_عليا_فرقة_أنصار_الله_1444هـ.mp3
5.65M
🔷 این پارچه موسیقی، تازه‌ترین اثر خواننده بزرگ یمن عبدالسلام محمد و با شعری از به مناسبت عید غدیر است. 🔷 نمک این کار هم دو بیت فارسی است از سیده تکتم حسینی، از شاعران بنام افغانستانی ساکن ایران که در خلال شعرها آمده: ای که حک شد بر لبت: من کنت مولاه می‌کنم با دل عجین عشق علی را دست حیدر رفته با دست تو بالا کار ما با عشق او افتاده حالا ✍️ خلق آثار هنری مشترک توسط هنرمندان ملت‌های مومن و انقلابی تأثیر عمیق و بلندمدتی بر هم‌دلی و شناخت متقابل دارد. ___________ @JEBHE_MOSHTARAK| جبهه مشترک فرهنگی
9.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نشيد | والينا عليا كلمات/ ضيف الله سلمان فارسي/سیده تکتم حسینی ترجمة/ علي ناصري ـ〰️〰️〰️〰️〰️〰️ يارسول اللهِ واليْنَا عليّا وبهِ نزدادُ بأساً حيدريا ای که حک شد بر لبت: من کنت مولاه می‌کنم با دل عجین عشق علی را في سبيلِ اللهِ جاهدْنَا الاعادي فهدانا اللهُ منهاجَاً سويّا نحن انصارُ النبيِّ المصطفى من سوى الانصارِ قد آآوَىٰ النّبِيّا في غدير الخُم خيرُ الانبياء بلّغَ الامّةَ أمراً جوهَريا دست حیدر رفته با دست تو بالا کار ما با عشق او افتاده حالا قائلاً ياأيُّهَا الناسُ اعْلمُوا أنّنِي مولىً لمن والىٰ عليّا وحملنا للورىٰ مشروعَهُ بِهُدىٰ القرآن نَطْوِي الارضَ طَيّا وعلى العهدِ مضتْ أجيالُنَا وتَوَارَثْنَا الولاءَ الاشتريّا یا من جری علی لسانک من کنت مولاه قبلنا ولایة علي و اختلطتناها فی قلوبنا ___________ @JEBHE_MOSHTARAK| جبهه مشترک فرهنگی
جبهه مشترک فرهنگی
🔷🔷 داستانِ یاسمین حسنات، بانویی از قندهار 🔷 تصویر بالا، برگه اعلام محکومیت خانم یاسمین حسنات در سال
🔹کتاب روزهای نزدیک؛ خاطرات بانویی از منتشر شد. این کتاب خاطرات خانم یاسمین حسنات از دهه ۶۰ خورشیدی و مجاهدت‌های فرهنگی اوست و نیز فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی‌اش بعد از پیروزی مجاهدان. ماجرای انتشار و مسیری که این کتاب برای چاپ شدن طی کند، خود قصه‌ای دیگر است. امروز با شنیدن و دیدن خبر انتشار این کتاب اشک ریختم. بیش از هر زمان دیگری جای خالی دوستم را حس می‌کنم. مطمئنم این کتاب بخشی از باقیات صالحات آن مجاهد و اهل فرهنگ است. بازنویسی عالی و فنی خانم تینا محمدحسینی، نویسنده توانای افغانستانی هم از نقاط قوت این کتاب است. این کتاب را بخوانید و چهره دیده ناشده زن افغانستانی را ببینید. زنی که در عین حفظ ارزش‌های دینی و ملی، نقشی فعال در جامعه داشت و دارد. _______ @JEBHE_MOSHTARAK| جبهه مشترک فرهنگی
هنرِ رجایی می‌خواستم بنویسم امروز سومین سالگرد رفتنِ محمدسرور است و سه سال است که او را نمی‌بینیم. اما دیدم مسیری که او باز کرده است همچنان تازگی خودش را دارد. رجایی با کلید واژه پیشرو و پیش‌قدم در مسیری شد که به شدت با ادبیات و گفتمان مقاومت متناسب بود و توانست زبان مشترکی بین سطح نخبگانی و توده‌های جامعه پیدا کند. این هنر رجایی بود. روحش شاد. ___ @JEBHE_MOSHTARAK| جبهه مشترک فرهنگی
.. دستی بده كه گرچه به دنیا امید نیست شاید پلی برای رسیدن درست شد   شاید كه باز یك نفر از بلخ و بامیان با كاروان حله بیاید به سیستان وقت وصال یار دبستانی آمده‌ست بویی عجیب می‌رسد از جوی مولیان سیمرغ سالخورده گشوده‌ست بال و پر بر گرد او به هر سر شاخی پرندگان ما شاخه‌های توام سیبیم و دور نیست باری دگر شكوفه بیاریم توامان.. «بخشی از یک شعر محمدکاظم کاظمی» ___ @JEBHE_MOSHTARAK| جبهه مشترک فرهنگی