#روایت_مردمی پویش🇵🇸 هرخانه و مسجد یک خیمه مقاومت✊ تقریبا چند روزی میشه با رفقای مشهدی چندتا تیم میشم و میریم سراغ مساجد و موضوع پویش رو طرح و بحث می کنیم. امروز(یکشنبه) من و داداشم نیم ساعت قبل نماز شروع کردیم، مسجد سوم بود رفتم داخل سراغ امام جماعت و مسئول مسجد رو گرفتم، پرچم دستم بود معلوم بود برای کاری اومدم. یکی از نمازگزاران صف اول گفت بفرمایید! گفتم پویش هر مسجد یک خیمه مقاوت هستش و اومدیم اگه امام جماعت مسجد صلاح می دونن به این پویش بپیوندند. نمازگزار مسجد گفت چقدر عالی این که صلاح دونستن نمی خواد #بسم_الله بیاین باهم بریم پرچم رو نصب کنیم و خودم اجازه رو میگیرم و امام جماعت هماهنگه و الان نیست. اومدیم دم درب مسجد به حاج‌آقا گفتم کجا بزاریم؟ گفت: اینجوری فایده ای نداره چرا کار درست حسابی نمی کنید؟ (توی دلم گفتم از این حاج آقا هایی هست که قراره بهمون گیر بده و یک عالمه سوال پیچمون کنه و بعد نصیحت) گفت:این پرچما یک باد بخوره در میاد! گفتم: ببخشید حاج‌آقا چون عجله داشتیم سریع رفتیم چوب پرچم خریدیم و اومدیم برا نصب، نشده بهتر از این فراهم کنیم... گفت: وسیله دارید؟ گفتم: آره، به داداشم اشاره کردم که سوار موتور بود گفتم: وسیله ما اینه! هم وسیلس و هم به جای نردبون استفاده می کنیم و بعضی وقتا که از رفت آمد خسته میشیم و نصب پرچما تموم میشه به عنوان تخت سرمون رو میزاریم روش می خوابیم 😁 حاج‌آقا با چهره خوش رو که نشان میداد به شدت از این حرکت خوشش اومده! گفت: میشه با پرچماتون بیاین دم خونمون؟؟؟ گفتم: چشم؛ با اکراه بود، چون زمان نداشتیم و مساجد بعد نماز میبستن و ما دستمون از رسیدن به امام جماعت ها کوتاه می موند بلاخره گفتم: باشه و رفتیم دم خونه حاج‌آقا که با عکس حاج قاسم نصب شده به روی درخت دم درب خونه روبه رو شدم و با پرچم فلسطینی که با سیمی عرض خیابان رو گرفته بود. پرچم فلسطینی که به خاطر نور خورشید رنگش اندکی رفته بود نشون دهنده مدت نصبش بود.رسیدیم دم درب خونه گفت: وایستین الان میام! بعد حدودا یکی دو دقیقه ای با ظرف میوه اومد بیرون و گفت بخورید مهمان ما هستید!!! ما که تعجب کرده بودیم از حرکت حاج‌آقا با یک عالمه تعارف و اندکی خجالت هیچ رحمی به میوه ها نکردیم و تقریبا از چهارتا سه تاش رو خوردیم اون یکی رو هم گذاشتیم که حاج‌آقا نگه چقدر گشنه بودن😜 حاج‌آقا نخ و سوزن رو آوردن شروع کرد به سوراخ کردن پایین پرچم و رد کردن نخ و گره زدن پرچما به میله پرچما که یک وقت با باد بیرون نیان. فک کردیم حاجی قصدش یک دونه هست و اونم پرچم مسجد خودشون گفتیم سریع تموم بشه بریم. دیدم حاجی با عشق داره همه رو یکی یکی درست می کنه با لبخندی که مشخص بود از خوش حالی توفیق کار برای جریان پویشش هست شروع کرد گفت و گو با ما خونتون کجاست؟ چه رشته ای می خوندی این پرچما از کجاست؟ و.... از خودش که معلم راهنمایی بوده و از پیگیری اخبار روز در موضوع فلسطین گفت و از اربعین که چقدر خوب می شود این حرکت در پیاده روی اربعین انجام شود و مردم در پیاده روی همه یک پرچم فلسطین با خودشون همراه کنن.... جالب بود این کار رو حاجی جلوی درب خونشون می‌کرد، جوری که مردم ببینند!!! ظاهرا حاجی از افراد سرناش محله بود افراد مختلفی میومدن و باحاجی گفت و‌گو می کردند. بعد اتمام کار حاجی آدرس چندتا مغازه بهم داد که صاحب مغازه در مسجد رفت و آمد دارد و اگه پرچم به دستشان برسد قطعا در این پویش شرکت می کنن و چندتا مسجد که گفت این مساجد پای کار هستن قطعا برید سوار شدم که بریم؛ حاجی گفت: بسیجی!!! اون دنیا ما رو شفاعت کن این کارا می مونه و ما رو نجات میده این جمله مثل آبی بود روی آتش خستگی چند روزه مون😊 حاجی آخرین میوه مونده در سبد میوه رو داد دستم و ما رو راهی کرد... ✍ حسین صادقی _ مشهد @hossein_s7 کانال پویش هرخانه و مسجد یک خیمه مقاومت https://eitaa.com/joinchat/4255449204C3cfc4da5b4 شما هم اگر شخص یا گروهی و مجموعه‌ای را می شناسید که در حوزه فلسطین فعالیت دارند به ما معرفی نمایید... @hadi_khajavifard 09387124832 کانال باشگاه فلسطین https://eitaa.com/bashgah_palestine 🔷 جبهه فرهنگی اجتماعی انقلاب اسلامی استان قم 🆔 @jebhe_qom .