Mahmoud Karimi - Muharram 1402 Shab 8 - 9.mp3
8.61M
درود بر پدرم کز همان طُفولیَتَم
برای روضه ات از من همیشه کار کشید
.
برای آن که منم عاقبت بخیر شوم
مرا به دست تو داد و خودش کنار کشید
حاج محمود کریمی
فوری!
من هم به ایشان اقتدا میکنم و ترجمهی خبر را نمینویسم گرچه همه از مضمون آن باخبریم !
چرا که هیچیک از ما اتفاقات کربلا را از عداد دیگر اخبار و در کنار آنها نمیدانیم بلکه برای آن منزلتی دیگر قائلیم که برایش مجلسی فراهم میکنیم و چراغها را خاموش میکنیم و روضه میخوانیم تا بتوانیم چیزی دیگر را پیش روی خود بیابیم و با آن نور و تاریکی را از هم تمیز دهیم ..
.
.
چرا نه در پی عزم دیار خود باشم
چرا نه خاک سر کوی یار خود باشم
غم غریبی و غربت چو بر نمیتابم
به شهر خود روم و شهریار خود باشم
ز محرمان سراپرده وصال شوم
ز بندگان خداوندگار خود باشم
چو کار عمر نه پیداست باری آن اولی
که روز واقعه پیش نگار خود باشم
ز دست بخت گران خواب و کار بیسامان
گرم بود گلهای رازدار خود باشم
همیشه پیشه من عاشقی و رندی بود
دگر بکوشم و مشغول کار خود باشم
بود که لطف ازل رهنمون شود حافظ
وگرنه تا به ابد شرمسار خود باشم
خواجه🥀
.
إِنَّ إِلَىٰ رَبِّكَ ٱلرُّجۡعَىٰٓ
کلامالله
برخیز تا به عزم تَفَرّج برون رویم
زین تنگنای خانه به صحرای لالهزار
#خواجوی_کرمانی
صدا کن مرا
صدای تو خوب است
صدای تو سبزینهی آن گیاه عجیبی است
که در انتهای صمیمیت حزن میروید
#سهراب_سپهری
6.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رجز خوانی شهید محسن حسین نیا در پایگاه دریابانی چابهار.... وی شب گذشته در چابهار به شهادت رسید.... روحش شاد
@SyrianKhabar
.
.
ما باید زبانی بگشاییم که با آن زبان بتوانیم نقصهایمان را (که ما را آزرده و پریشان و ناراضی از خودمان میکنند و سعی میکنیم پنهانشان کنیم یا تغییرشان دهیم) بعهده بگیریم و پذیرا باشیم و از آنِ خود بدانیمشان!
شاید در تمنای چنین زبانی است که ما ناگاه خود را با زبان دعا مانوس و آشنا مییابیم!
زبانی که نه در انکار نقصها بلکه در پذیرش آنهاست و ما را به عذرخواهی در نزد پادشاه میآورد
پادشاهان، مدعیان کمال را از در میرانند!
گفت: الهی جَلِّلنی بِسِترک (خدایا مرا زیز چتر خودت بگیر)
آنانکه زیر چتر الهی هستند همراهان او بشمار میآیند و بخاطر سپرده میشوند!
آنانکه مقیمان درگاهند فهمیدهاند که فقط بودن با پادشاه آنان را از نقصها میرهاند و بزرگ میدارد و امید به کرم او بستهاند تا بالاخره به بارگاه راهشان دهند.
و مدعیان با ادعاهایشان مشغولند و از رهیابی به بارگاه میمانند و صبح تا شام مجبورند در نفی خود و انکار نقصهایشان عذاب بکشند!
مدعیان کینتوزند و با خود و خلق خدا سر جنگ دارند چرا که نمیتوانند با نقص خود و دیگران شاد باشند و بخندند و خلق خدا را پیش آنها بقدر یک کنج هم جایی نیست !
راستی ما چند شبی است همگام و همزبان امامانمان دعا میخوانیم و در ابتدا اقرار به گناهان میکنیم و پس از آن از ربالعالمین و جبار اسمانها و زمین میخواهیم ما را که مدعی نیستیم بلکه مقِریم به ناتوانی و عجز خویش و کمال او ببخشد و دستگیرد و اینگونه قدر ما و قدر او هر دو با هم آشکار میشود
بقول خواجه:
آنجا که برق عصمت بر آدم صفی زد
ما را چگونه زیبد دعوی بیگناهی!؟
آیا ما هم میتوانیم در نسبتی با خود قرار بگیریم و این خود را (گرچه بقول خواجه گر اندکی نه بوفق رضاست خرده مگیریم) و هرچه هست را بپذیریم تا بتوانیم بجای دهان به عیب و ایراد و داد و بیداد باز کردن، از بند ادعای خوب بودن و یا کلافه از بد بودن رها و وارسته شویم و با خود صفا کنیم و دعا بخوانیم و نقصهای خود و این و آن را دوست داشته باشیم ؟ تا نقصها مثل بچهها، و زمین خوردنها و پخش و پلا کردنهایشان برایمان شیرین و حتی خواستنی باشد؟
نمیدانم چرا مدام میخواهیم آدمهای بهتری باشیم؟ شاید اگر قدر و منزلت آنچه هستیم را بیابیم دست از این نخوت و لجاجت برداریم و راستی مگر کسی هست که بتواند بگوید قدر و منزلت خود را دریافته تا خواهان بیشتر از آن باشد؟
در اینجاست که خودخواهی از جان ما رخت میبندد و ما خواهان آن میشویم تا انسانها مجال بیشتری برای بروز و ظهور خود بیابند و انسان میتواند دیگران را هم دوست داشته باشد و دعایشان کند!