شاید حسن تعلق خاطر آنجاست که هیچچیزی جز جستجوگری و حیرانی نیست واگرنه بمحض یافتنش تمام میشد
حافظ صبور باش که در راه عاشقی
آنکس که جان نداد به جانان نمیرسد!
میگویند به افق نگاه کن! و اگر چشم افقبین نداشته باشیم به پیش پایمان خیره میمانیم یا آنکه پس از چند بار چرخ زدن و خیزبرداشتن کلافه میشویم ! و پیش خود میگوییم این بود همهی آنچیزی که باید بخاطرش هفتاد سال عمر کنیم؟
عجیب نیست که مردم ما بدنبال کسی میگردند که مانعشان نباشد! این امت، امت خمینی است فقط چندباری از تماشای افق بازداشته شدهاند! اما افق را بندِ هر کلمهی دیگری نمیتوان کرد. افق، افق جهاد است! و هرکس توانست در درنگِ روی زمین گشتن، نگاهش را به بالا بیاندازد میتواند زمین را در نوردد و گام بلند بردارد! و فقط کسانی اهل جهادند یعنی پیوسته میدوند و از پا نمیافتند و عیش مدام دارند که بتوانند از پیچیدگیهای راه چشم بدوزند و سادگی و سبکی افق را دریابند! هیچکس از کار در اداره و اسنپ و مغازه و علافی و اعتیاد و ... و ... راضی نیست ! و چه بسا که با استعدادترین افراد ما به چنین چیزهایی ابتلا یابند! جهاد در روزگار ما جهاد اقتصاد و جهاد تبیین است! و ما در غفلت از نشان دادنِ بیانتهای این دو در بدبینی بسر میبریم و فکر میکنیم که مردممان خستهاند و هرچه زودتر باید پستانکها را بدستشان داد و با جقجقه سرگرمشان کرد!
اعتماد و باور به جوانان حرف خوشبینانهی یک سید خوب نیست! کشف تاریخی است که با تفکر و وارستگی بدست آمده است! و حقیقتش را در جبههها و جهاد سازندگی نشان داده است!
73.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ مگر میشود وقتی مردم در صحنه حاضرند، از این میدان فرار کنم؟
#سعید_جلیلی
#انتخابات
#جلیلی
✅@Jalili_saeed
✌️🏻به نام خدایی که بزرگتر از اتاقهای جنگ روانیست...
با اطمینان به «دکتر جلیلی» رأی خواهیم داد!
@aqaye_president
.
فتح جان
دلا بسوز که سوزِ تو کارها بِکُنَد
نیازِ نیمْشبی دفعِ صد بلا بِکُنَد
عِتابِ یارِ پریچهره عاشقانه بکَش
که یک کرشمه تلافیِّ صد جفا بکُند
ز مُلک تا ملکوتش حجاب بردارند
هر آن که خدمتِ جامِ جهاننما بکُند
طبیبِ عشق مسیحادَم است و مُشفِق، لیک
چو دَرد در تو نبیند که را دوا بکُند؟
تو با خدایِ خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مُدَّعی خدا بکُند
ز بختِ خفته ملولم، بُوَد که بیداری
به وقتِ فاتحهٔ صبح، یک دعا بکُند؟
بسوخت حافظ و بویی به زلفِ یار نَبُرد
مگر دِلالتِ این دولتش صبا بکُند
خواجه
جیم
.
همه داد میزنند و داد خود میخواهند و بیداد میکنند ولی عاشق بیچاره چهکند که سپر انداخته است؟
بیهوده نیست در زمانی که عهدی وجود ندارد هرکس زبان به بیراهه میگشاید! چرا نگشاید؟
ولی خواجه دل در گرو شکست دارد و امید بدعاینیمشب بسته و کار با خدای خود انداخته و دل خوش دارد که اگر مدعی رحم ندارد خدا اهل دیار رحمت است!
خواجه میداند و خوب میداند که یک کرشمه نه تنها تلافی جفای گذشته بلکه تلافی قبل و بعد را میکند !
راستی طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک ما عاشق نیستیم و تا غم میآید تا بنیانمان را برکند سریع گلیم خود را از آب میکشیم بیرون و میگوییم اگر این نشد آن یکی! یا لیاقت مرا نداشت و یا چه و چه!
ما دم از عشق میزنیم ولی وای اگر یک روز و یا یک ساعت دیر سر قرار بیاییم آنوقت است که بجای آنکه دلواپس همسفرمان شویم دلواپس خود میشویم و به همراهمان بدبین میشویم و چه بسا آرزوی مرگش را میکنیم!
معشوق اگر چنین بکند ایرادی ندارد ولی راستی باز میپرسم عاشق بیپناه چهکند؟
جانها را چگونه میتوان فتح کرد وقتی خود را در گرداب بلا نمیاندازیم و پیوسته از آن میگریزیم؟
امروزه دو طرف همدیگر را میزنیم و هیچکس دلواپس بعد نیست!
میگویند مغولها وقتی از نیشابور گذشتند حتی یک گیاه زنده پشت سرشان وجود نداشت! و شاید همه از شکست مغول ناامید و ترسیده بودند! ولی همینها در پای فکر و فرهنگ راست و استوار شکست میخورند!
داعش را هم حاجقاسم و حججی شکست دادند! اگر داعش را چند جوان خام فریبخورده ندانیم بلکه حاصل پوچی دوران بخوانیم!
مردمانی که در متن زندگی جز پوچی نمیبینند و امید به بهشت نسیهای بستهاند و برای رسیدن به آن سر میبرند!
مقابله با چنین ارادهای چگونه میسر است!
وقتی عهد و دلی سوخته در میان نیست و نهایتا دهانها به دلسوزی باز میشوند و اگر داعش و داعشی مسلک را ببینند از ترس سکته میکنند و برای فرار از چنین ملاقاتی از بلا میگریزند و آن را بد و شوم و بدیمن میخوانند!
همان دم حاجقاسم در بیابانها بدنبال قاتل خود میگشت! چگونه؟ کلمات برای پاسخ زیاد است ولی باز ساکت بمانیم!
ما کجای این قصهایم؟