تو زنگ کلاس، وقتی که حیاط خلوت بود و هوا خیلی قشنگگ بود و بوی بارون و خنکی میومد، نشسته بودیم وسط حیاط و با هر چرت‌پرتمون، بلندد بلنددد می‌خندیدیم و احمق‌بازی درمیاوردیم و ملتی که تک و توک اونجا بودن فکر می‌کردن احمقی‌محمقی، اوسکل‌موسکولی، روانی‌موانی‌ای، چیزی هستیم ولی ما اهمیت نمی‌دادیممم. در همون حین یه حاج‌خانومی اومد از کنارمون رد شد و گفت بیاید براتون سبزی آوردمم پاک کنینن😔😂 یه نی‌نی کوچولو هم که اونجا ها داشت پرسه می‌زد رو گروگان گرفتیم و بهش خوراکی دادییمم حتی با احمقیت تمام دسته شدیم و تصمیم گرفتیم کل سه طبقه رو با حالت اسلوموشن بریم بالاا و کسایی که بهمون برمی‌خوردن برامون سر تاسفف تکون می‌دادنن... ایناا باعث می‌شنن حسس زندگیی بهمم دستت بدهه

دلم میخواد مرده رو بزنم اومده پیوی من اینجوریه که به فلان برنامه کاملا مسلطی میگم هنوز نه بعد انگار داره دل میسوزونه میگه آخه اگه مسلط بودی جزو فلان تیمی که تازه دارم تشکیل میدم میشدییییی. خب من الانننننن چیکا میتونم بکنم واقعا تو بیا برا نهایی و درد و .... بخون من بشینم دوره ام رو تموم کنم /:

امروز از اون روزاس که حس درس خوندن ندارم :_

امروز اینطوری بود که دو نفر نفرت انگیز که رو مخ همه هستن حتی میناها از چند فرسخی صدای کوکب و شنیدن و جوابی دل انگیز دادن و من بد بخت تا وقتی سرویسمون بیاد استرس داشتم برگردن 🥲😂😂

باورتون نمیشه من سر کلاس با یلدا و صدف حرف میزنم باید صد بار حرفمو تکرار کنم تا بشنون بعد امروز یارو ها از صدفرسخی شنیدن 🤣😞

دم خونه هم که کوکب رو داشتیم که از زیبایی فضا استفاده کرد دوباره آنشرلی بار دوید 🥲😂😂

کوکب وقتی آنشرلی‌ای می‌دوعه، قشنگ شبیه ببعی بازیگوش می‌شه😭😂🤏

امروز تا ملت میخواستن یه خورده از کارم تعریف کنن : _ عهه این درخته چقد قشنگه _ خانوم کشیده _عههه این خونهه خوشگل شده _خانوم کشیدههه. و اینجوری بودنننننن که کدوموووو خودتتتتت کشیدییی😂😞.