May 11
سلام عزیزان دلم!
امیدوارم حالتون خوب باشه
واقعا متاسفم بابت اتفاقی که برای کانالمون افتاد و عضو هایی که از دست دادیم .
اومدم بگم که اگر ما رو بالای صد بار هم گزارش و هک کنن ولی ما باز هم کانالمونو میزنیمو از صفر شروع میکنیم دوستون دارم بمونید برام❤️☺️
https://harfeto.timefriend.net/16615910043495
ناشناس جدیدمون دوستان
اونجا حیلی خیلی شلوغ شده
جیرانخاتون🌚
اگر واقعا خانم ایزدیار هستید که برای من افتخار خیلی بزرگی هستش که میتونم با شما صحبت کنم بابت خبرتون
شما پی وی من میاید ؟
کارتون دارم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باشه گردنت اسمم🎀😊
با تو شیرینه حسم🌹✨
#جیران
#ناصر
#مهد علیا
#زنان شاه
ساخت خودمونه😊
کپی ممنوع❌☘
https://eitaa.com/Jeyrane
#رمان_جیران
#پارت_43
هرچه سعی کردم درب را باز کنم نشد
داد و بیداد قبله عالم تا آسمان میرفت
شوکه بودم نکند تاجی جان داده و...
وقت حرف زدن با خود نداشتم
ناگهان درب با شـــدت باز شد
نزدیک بود همراه طفلم زمین بخورم که دستی تنومند مرا گرفت
_قبله عالم
قبله عالم چیزی نگفت نگاهی مشکوکی کرد و بعد با آرامش خارج شد
پنهانی از لای دب دیدم که زن ها دور پیکر بی جان تاجی جمع شده و حرف میزنند
_خاتون
_عزیزآقا ...تاجی؟
عزیزآقا با تأسف سری تکان داد نگاهم روی تاجی ثابت ماند
چند ثانیه گذشت که خواجه باشی و معین را نزد من آوردند
_سلام بر جیران خاتون...به حکم قبله عالم،معین الدین میرزا پیش شما بماند
_ن..نه
خواجه باشی بی اهمیت راهش را کج کرد و رفت
به ناچار قبول کردم که برای این طفل بی مادر،مادری کنم
سعی کردم اورا نزدیک محمد نبرم مبادأ پسرکم به بیماری مبتلا شود
هنوز علت مرگ تاج الدوله مشخص نشده بود
قراول هایی که اورا شکنجه میکردند ادعا میکنند که دوام نیاورده از دنیا رفت چه کسی باور میکند تاجی که هفت جان دارد،حالا آش و لاش فوت شده!
#رمان_جیران
#پارت_44
معین زار میزد تحمل گریه کردنش را نداشتم
_معین جان بس است مادرت ازرده خاطر میشود
_م..من مادرم را میخواهم مـــــــادرم
قصد داشتم اورا روی پایم بگذارم که از قضا عصبانی شد و ناخواسته با دست لگدی به شکمم زد که آخ بلندی گفتم
ناگاه قبله عالم وارد شد
_جیران
نفسم را حبس کرده و بیرون داده
_قبله عالم...معین الدین بی تاب است
قبله عالم اورا اغوش گرفته و نگاهی به محمد انداخت و رو به معین لب زد
_معین جان با پسرم بازی کن،نگاه کن چه ناز است!
معین با دستان کوچکش اشکش را پاک کرد
بیم بیماری مرا بـــــــدجور ترسانده بود
_قبله عالم محمد خسته است اجازه دهید کمی شیر بنوشد سپس با معین بازی کند
قبله عالم سری تکان داد و با لبخند خارج شد