فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در خیال این بودم فرزندم روزی شاه خواهد شد
مملکت شاه دلسوزی دارد اما نشد ...💔
کودکم عمرش به دنیا نبود ...💔
#جیران
#گلین
#ارسالی
کپی ممنوع❌
ساخت خودشون 😁
@Jeyran_khaton
5.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همه گویند شاه لاف زن است
من گویم شاه داغ فرزند در جگر دارد
کمی طول خواهد کشید دردش خوب شود ....💔
#جیران
#شاه
کپی ممنوع❌
ساخت خودمونه😊
@Jeyran_khaton
#رمان_جیران
فصل ۲
پارت ۴۶
#جیران
برام مهم نبود کی
در آغوشم گرفته
الان
فقطُ و فقط ناصر مهم
بود
سرم را روی
سینه ی آن فرد گذاشتم
بدون اینکه چشمانم
را باز کنم
اشک ریختم
که دستی نوازش وار
روی سرم کشیده
شد
-گریه نکن جیران
با تعجب سرم را بالا
آوردم و
ناصر را دیدم
پس در آغوش ناصر بودم
و ناصر به من
آب رساند ؟
سریع بلند شدم
و ایستادم و تعظیمی
کردم
لبخندی زد
و راه افتاد و
من هم پشت سرش
راه افتادم
که به کالسکه رسیدیم
#ناصر
رفته بودم
چیزی را که جا گذاشته
بودم از
اندرونی ام بردار
که صدای
سرفه های شخصی
را شنیدم و
به کمک جیران رفتم
و الان هم توی کالسکه
نشسته ایم
و به تجریش
میرویم اما نمیدانم
چرا این دختر
انگار از من دلگیر
است
#رمان_جیران
فصل ۲
پارت ۴۷
#ناصر
به ناراحتی جیران
اهمیتی
ندادم و به از شیشه
کالسکه به اطراف
خیره شدم
وقتی رسیدیم
پیاده شدم و جیران
هم پشت سرم
پیاده شد
#جیران
از ناصر دلگیر بودم
اما الان وقت
قهر نبود
باید ناصر رو به سمت
درختی که اولین
بار همدیگر رو
دیدیم
ببرم و درخت عشق
رو دوباره نشانش
بدهم
او را پیش
درخت آورده
بودم
و از دور در حال دیدن آن
بودیم که
ناگهان دستش
را گرفتم
و دوییدم
به سمت درخت، او
هم همراهم دویید
و به سمت
درخت رفتیم
هدایت شده از [جــــیـࢪان]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#رمان_جیران
فصل ۲
پارت ۵۰
#جیران
از ترس داشتم
به خود میلرزیدم
از ترس خواستم
چشمانم را
ببندم
که سنگی توجه ام
را جلب کرد
سنگ تقریبا بزرگی بود
اما طوری بود بشه
بلندش کرد
و اگه توی
سر مار میزدم
مار میمرد
تمام زورم رو جمع
کردم و
ناصر را به طرفی
هل دادم
و سریع سنگ را
از جا بلند
کردم و به سمت
مار که نزدیکم
بود
پرت کردم
باورم نمیشد سنگ
به مار نخورد
یعنی آنقدر
نشونه گیری ام
بده؟
حالا ترسم بیشتر بود
با ی مار عصبانی
روبرو بودم
که فاصله ی
زیادی باهام نداشت