eitaa logo
جامعة الحفظ بیت الزهرا (سلام الله علیها)
2.8هزار دنبال‌کننده
922 عکس
441 ویدیو
23 فایل
برگزار کننده دوره های شبانه روزی یکساله ، تابستانه و حفظ تلفنی قرآن کریم به صورت کاملا * رایگان* دارای ۱۰ سال سابقه در زمینه حفظ قرآن کریم برای اطلاعات بیشتر به مدیریت کانال پیام دهید. 👇👇👇👇 @abdeaabeghe
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸پندانه 💠کفر یا شکر! فردی که در زمانی آدم ثروتمندی بود بر اثر مشکلات زندگی به فقر و تهیدستی رسیده بود. به این خاطر مجبور شد تنها یادگار اجدادش که کوزه ای عتیقه بود و صدها سال در خاندانش از نسلی به نسل دیگر ارث رسیده بود را به فروش برساند. این امر خیلی برایش سنگین آمد لذا پیش یکی از علمای شهر رفت و از وضعیت زندگیش گله کرد. بالاخص از اینکه مجبور شده بود یادگار اجدادی اش را به اجبار بفروش برساند و از دست خدا که این وضعیت را برایش پیش آورده بود، شکایت می کرد. عالم روحانی پس از گوش کردن به درد و دل‌های مرد لبخندی زد و گفت چرا از زاویه‌ای دیگر به قضیه نگاه نمی‌کند تا بجای ناراحتی باعث خوشحالی اش شود. او گفت آیا این را در نظر نگرفتی که خدا از صدها سال پیش کوزه کم قیمتی را نسل به نسل سالم به دست تو رسانده تا الآن که نیاز شدید مالی داری آن را بفروش برسانی و با پول آن مشکلات زندگیت را حل کنی؟ نگاه مثبت به زندگی و نعمتهای الهی، چشم نعمت بین تو را از کفر به شکر میرساند. 🍀🌸🍀🌸🍀🌸 @qurankashpiri
🔸 پندانه "نقاش مشهوری" در حال اتمام نقاشی اش بود. آن نقاشی بطور باورنکردنی "زیبا" بود و میبایست در مراسم "ازدواج شاهزاده" خانمی نمایش داده میشد. نقاش آنچنان غرق هیجان ناشی از نقاشی اش بود که ناخودآگاه در حالیکه آن نقاشی را تحسین میکرد، چند قدم به طرف "عقب رفت" نقاش هنگام عقب رفتن "پشتش" را نگاه نکرد که یک قدم به "لبه پرتگاه" ساختمان بلندش فاصله دارد. شخصی متوجه شد که نقاش چه میکند میخواست "فریاد" بزند، اما ممکن بود نقاش بر حسب ترس "غافلگیر شود" و یک قدم به عقب برود و نابود شود، مرد به سرعت "قلمویی" را برداشت و روی آن نقاشی زیبا را "خط خطی" کرد نقاش که این صحنه را دید با "سرعت و عصبانیت" تمام جلو آمد تا آن مرد را بزند اما آن مرد تمام جریان را که شاهدش بود را برایش تعریف کرد که چگونه "در حال سقوط" بود. براستی گاهی آینده مان را بسیار زیبا ترسیم میکنیم، اما گویا "خالق هستی" میبیند چه "خطری در مقابل ماست" و "نقاشی زیبای ما" را خراب میکند. 🍀🌸🍀🌸🍀🌸 @qurankashpiri
🔆 نماز خواندن دزد و کرامت خداوند حاکمی هر شب در تخت خود به آینده دخترش می‌اندیشید که دخترش را به چه کسی بدهد تا مناسب او باشد‌. در یکی از شب‌ها وزیرش را صدا زد و از او خواست که شبانه به مسجد برود تا جوانی را مناسب دخترش پیدا کند که مناجات و نماز شب را بر خواب ترجیح دهد. از قضا آن شب یک دزد قصد دزدی در آن مسجد را کرده بود تا هرچه گیرش بیاید از آن مسجد بدزدد. پس قبل از وزیر و سربازانش به آنجا رسید. در را بسته یافت و از دیوار مسجد بالا رفت و داخل مسجد شد. هنگامی که به دنبال اشیای مناسب می‌گشت وزیر و سربازانش داخل شدند و دزد صدای در را شنید که باز شد بنابراین راهی برای خود نیافت الا اینکه خود را به نماز خواندن مشغول کند. سربازان داخل شدند و او را در حال نماز دیدند، وزیر گفت: سبحان الله! چه شوقی دارد این جوان برای نماز ... و دزد از شدت ترس هر نمازی که تمام می‌کرد نماز دیگری را شروع می‌کرد. تا اینکه وزیر دستور داد که سربازان مراقب باشند از نماز که تمام شد نگذارند نماز دیگری را شروع کند و او را بیاورند و اینگونه شد که وزیر جوان را نزد حاکم بردند. وقتی حاکم تعریف دعاها و نمازهای جوان را از وزیر شنید، به او گفت: تو همان کسی هستی که مدت‌هاست دنبالش بودم و می‌خواستم دامادم باشد، اکنون دخترم را به ازدواج تو در می‌آورم و تو امیر این مملکت خواهی بود ... جوان که این را شنید بهت‌زده شد و آنچه دیده و شنیده بود را باور نمی‌کرد، سرش را از خجالت پایین آورد و با خود گفت: خدایا مرا امیر گرداندی و دختر حاکم را به ازدواجم در آوردی فقط با نماز شبی که از ترس آن را خواندم! اگر این نماز از سر صداقت و خوف تو بود، چه به من می‌دادی و اگر با ایمان و اخلاص می‌خواندم، هدیه‌ات چه بود . 🆔️@qurankashpiri
🪴ماشین جلویی خیلی آهسته پیش می‌رفت و با اینکه مدام بوق می‌زدم، به من راه نمی‌داد.... داشتم خونسردیم را از دست می‌دادم که ناگهان چشمم به‌‌ نوشته کوچکی روی شیشه‌ عقبش افتاد: 🪴راننده ناشنواست، لطفا صبور باشید... مشاهده این نوشته همه چیز را تغییر داد... بلافاصله آرام گرفتم، سرعتم را کم کرده و چند دقیقه با تأخیر به خانه رسیدم اما مشکلی نبود.... 🪴ناگهان با خودم زمزمه کردم: آیا اگر آن نوشته پشت شیشه نبود، من صبوری به خرج می‌دادم؟ راستی چرا برای بردباری در برابر مردم به یک نوشته نیاز داریم!؟ 🪴اگر مردم، نوشته‌هایی به پیشانی خود بچسبانند، با آنها صبورتر و مهربان خواهیم بود؟ نوشته‌هایی همچون: "کارم را از دست داده‌ام" "در حال مبارزه با سرطان هستم" "در مراحل طلاق، گیر افتاده‌ام" "عزیزی را از دست داده‌ام" "احساس بی ارزشی و حقارت می‌کنم" "در شرایط بد مالی و ورشکستگی قرار دارم" “بعد از سال‌ها درس خواندن، هنوز بیکارم” “مریضی در خانه دارم” و صدها نوشته دیگر شبیه اینها.....💔 همه درگیر مشکلاتی هستند که ما از آن چیزی نمی‌دانیم.... 🪴بیائیم نوشته‌های نامرئی همدیگر را خوب درک کرده و با مهربانی به یکدیگر احترام بگذاریم چون همه چیز را نمی‌شود فریاد زد ... ☑️ داستانک 📚 @qurankashpiri