eitaa logo
شهید جهاد مغنیه🇮🇷
88 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
960 ویدیو
15 فایل
آقازاده های مقاومت رابشناسیم☺ به واجبی بپردازیم که فراموشش کردیم.💐🌸🏵 نشر مطالب با ✨سه صلوات براے ظهـور آقا✨ به هر نحوے مجـ☺ـاز است. @ansarion 👈 ڪانال دیگر ما ارتباط باخادم کانال jihadmughnieh
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید جهاد مغنیه🇮🇷
#یک_شب_کنار_سکینه(س) ✨ #داستان_واقعی 🌿 #صحبت_با_آقا_درتنهایی وسط راه ایستادیم. مامان_گوشی کو‌
(س) ...🌿🙃 یاد زنداداشم وهمسایش افتادم که باما اومده بودن اما تقریبا ده تا عمود جلو تر بودن باخودم گفتم‌کاش لااقل میتونستم خودم رو به اونها برسونم اما الان باید کنار این عمودمنتظر باشم... جمعیت انبوه رو نگاه میکردم...افرادی که شوق رسیدن به براشون خستگی نذاشته بود 😃 اما دخترانه ام نمیذاشت به چهره ی نگاه کنم پس یک نگاه اجمالی داشتم اونم به کسایی که رد شده بودند وجلوتر از من بودند. نمیدونم چند دقیقه گذشته بود...توی دلم‌ یاد حضرت سکینه و رقیه افتادم و دلم شور برداشت... آه دختر ارباب هم یک شب توی بیابون تنها بود😭 اما تنهایی او کجا وتنهایی من کجا... به پشت سرم نگاه کردم و سعی کردم اون بیابون بزرگ رو بدون چراغ و جمعیت تصور کنم...عین کربلا...توی اون شب سرد که رقیه(س) گم شده بود... خیلی دلم شکست💔 مخاطب بعدیم دو تا دسته گل ارباب بودند...سکینه(س)و رقیه بهشون خیلی ارادت داشتم...😇 زمزمه کردم: بله...الان میفهمم که چی کشیدید...اصلا مگه میشه آدم بیاد کربلا وسختی نکشه؟؟به ولله نمیشه...کرب و بلا یعنی گریه وبلا... از وقتی شما اهل بیت اینجا سختی کشیدین...این معنی برای دوستانتون هم محقق شده💞 اینها آرومم میکرد...اما از غریبی اهل بیت اشک تو چشمام جمع شد... پاهام کم کم خسته شد😪 ساعت نداشتم اما فکر میکردم که خیلی از رفتن مادرم گذشته ...حداقل نیم ساعت... چمدون رو دنبال خودم کشیدم تا حداقل یک چیزی پیدا کنم که روش بشینم... هول و اضطراب نذاشته بود که مادرم یکجای خوب برای نشستن من در نظر بگیرن...ناچار یک تیکه کارتن پیداکردم و روش نشستم و به چمدون تکیه دادم... کم کم فکر و خیال سراغم اومد... موبایل که احتمالش خیلی کمه پیداشه🤔 اما... مامانم چی شدن؟ چرا انقدر دیر کردن؟ مگه چقدر راه بود؟ اگه گم شده باشن چی؟😱اگه اتفاقی افتاده باشه؟😰 تو دلم گفتم... ... @jihadmughnieh
شهید جهاد مغنیه🇮🇷
#یک_شب_کنار_سکینه(س) #حیا...🌿🙃 یاد زنداداشم وهمسایش افتادم که باما اومده بودن اما تقریبا ده تا عم
(س) ✨ تو دلم گفتم... کاش داداشم مهدی هم بود...اگه اون بود مطمئناکمک دست مون میشد... یادکربلای اولمون افتادم که باهم رفتیم... یاد وقتی که اون هم بود و چقدر روم میشد ونمیذاشت کسی نگاه چپ بهم بکنه... این فکر دوباره بهم ریخت منو اشکم بیشتر شد و گفتم سکینه جان💞 اگه من تو بیابون الان تنها موندم😞مطمئنم الان حالشون خوبه...مطمئنم که سالم و زنده اند اما شما😭... تو اضطرابتون باز مردی نداشتید که دلتون بهش خوش باشه...😔💔 اشکم که ریخت و بالای پوشیه ام خیس شد...ولی احساس صمیمیت فوق العاده ای با دختر حس میکردم☺ اینا رو داشتم با خودم تکرار میکردم که... یکهو چند تا پسر نوجوون عرب از جلوم رد شدن... از همون جایی که چشمم کار میکرد میدیدم دارن شوخی میکنن ومیخندن اما... به من که رسیدن... دستشونو دراز کردن سمتم من رو به هم نشون دادن و باحالت چند کلمه بلند بلند گفتن و قهقهه زدن💔 اینجا بود که تنهاییم تجدید شد😰 عصبانیت هم اضافه شد😡😡 دیگه نمیتونستم جلوی اشکامو بگیرم 😭😭😭😭 سکینه جان...😭 یادم رفته بود... تو بازار هم بهتون خندیدن نه؟!...😔 یادم رفته بود تو شام هم خندیدن نه؟! توکوفه!!!!!!!!!😣😓 پوشیه ام مثل یک دستمال خیس به صورتم چسبیده بود... بلند شدم ایستادم بیقرار و شده بودم...اطراف عمود پرسه میزدم که دیدم آقایی درحالیکه بچه یکی دوسالش بغلش خوابه داره از کنار جاده میاد... تاکنارم رسید گفتم: آقا میتونید گوشیتون رو بدید به مادرم زنگ بزنم؟من نمدونم چرا انقدر دیر کردن... بامهربونی پرسید:مادرت کجاست دخترم؟😊 _اونجایی که داشتن روضه میخوندن گوشیشون افتاد رفتند تا پیداش کنند... _اوووووووو توی این جمعیت شلوغ اربعین؟خیلی بعیده پیداشه...😲😳 _شما گوشی دارید تا به مادرم زنگ بزنید؟ببینم گوشی رو پیدا کردن یانه؟ _بله دخترم؛ولی اونقدر شارژ ندارم تا تماس وصل شه...باید برگردیم ایران تابتونم گوشیمو شارژ کنم ولی بزارامتحان کنم...🤔 @jihadmughnieh
🙃 امشب شب جمعه است... درجریانید که؟........ به‌توازدورسلام💔✋ به‌سلیمان‌جهان‌ازطرف مور سلام💔😭✋ (ع) قلب‌پریشان‌خریدارید؟🙂💔 @jihadmughnieh
مادری دست بـہ پهلو بہ حرمـ مےآید💔 شب جمعہ است... سلامـ آقا✋🏻 کہ الان روبہ رو تونمـ 🖼 من اینجامو💔 زیارت نامہ مےخونمـ 📜 حسین جانمـ 😭 @jihadmughnieh
مرا راهنمایی کن برای وقتهایی که دلم تنگ توست و فقط"والفجر"میخوانم تا آرام‌شوم! آرام جانم:)💔
8.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من دلتنگم... برا نیمه شبای حرم. دم ایوون... بازبیتابم... ❤️ @jihadmughnieh
9.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو که حال منو میدونی... چی میشه یه شب جمعه، منو به حرمت برسونی؟!❤️ #ارباب @jihadmughnieh