#آوینی نصوح انقلاب ماست...
احتیاج به یک بارقهی #نور و #نفس مسیحایی داشت تا راه بشناسد، شناخت و در مسیر، پیشتاز شد به سمت #آرمان شهر.
همه ما ادعای درستی پیمایش #مسیر را در غبغب خود داریم و زور میزنیم مسیر خود را تلقین کنیم بر اطرافیان، که من بر طریق اعلی هستم، شاید بخاطر این #تلاش میکنیم اشتباه بودن مسیر را نپذیریم، چون از راهی که آمدهایم و #سختیای که کشیدهایم میترسیم که بیهوده بوده باشد.
اما #آوینی آنگاه که دم #مسیحایی و اتمسفر #خون و #خاک را دید و صوت ربنای #آزادی را به چشم دید و به گوش شنید، بی ترس از راه آمده و قهرمانانه مسیر درست را پذیرفت تا از آن به بعد #محکم و #استوار #قدم بردارد. تا نه دلش لرزان باشد نه گام هایش.
رسید به دیدگاهی که گفت شاید امام زمانم از سیگار کشیدنم راضی نباشد. مچاله کرد #سیگار و تعلقش را، و پرتاب...
شد صوت شناخت ما از بوی باروت و خون و خاک و #آتش.
و نگاشت آنچه را که در مکاشفههای ذهنش #حس کرد.
به مناسبت شهادت #شهید_سید_مرتضی_آوینی
تاریخ تولد: ۲۱ شهریور ۱۳۲۶ شهرری تهران
تاریخ شهادت: ۲۰ فروردین ۷۲ فکه خوزستان
#سالروز_شهادت
@jihadmughniyeh_ir
2.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ببینید | برخورد #شهید_بهشتی با بی حجابی در جامعه و نظرات مختلف درباره آن:
🔶 .... لااکراه فی الدین...؛ ما وقتی که اسلام را به عنوان دین قبول کردیم، دیگر بعد از آن نسبت به یک یک آوردههای اسلام با تمام وجودم عشق میورزیم، اما این طور نیست که آقا من هم اسلام را قبول دارم ولی اگر بشود که آدم اسلام را قبول داشته باشد نمازهای صبح را نخواند و ماه رمضان در تابستان روزه نگیرد،... چرا نمیگذارند فیلمهای سکسی تباه کننده ببینیم. خب آزاد است؛ داشتن استخرهای شنای مختلط برای زن و مرد چیز خوبی است!!؛ خب اگر کسی مسلمان است نرود. زنها و مردها با شیوهها و لباسهای نامطلوب در جامعه بیایند در عمل و کار، عیبی ندارد. خب یک زن خودش نرود، یک جوان متدین چشمش را زیر بیندازد.🔹🔷 نه!! ما این طــور آزادی را نفــی میکنــیم 🔷🔹
#بهشتی_را_بشناسیم
#گشت_ارشاد
#حجاب
#آزادی
🔴 منبع: سخنرانی ریشه و آثار #لیبرالیسم
📽 #ببینید | آیا افراطیگری به اسم معنویت مورد تأیید جمهوری اسلامی است؟
♨️ مقابله با #آزادی به اسم #معنویت!
__________
🔹 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی نویسنده کتاب #صعود_چهل_ساله
💠 اندیشکده راهبردی #سعداء
🆔 @soada_ir
🌹🕊 بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۱۰
لبم لرزید و اشکم تا روی زمین چکید. سعد زیر لب به ولید ناسزا میگفت و من نمیدانستم چرا در ایام نوروز آواره اینجا شده ایم..
که سرم را بالا گرفتم و با گریه اعتراض کردم
_این ولید کیه که تو #به_امیدش اومدی اینجا؟ چرا منو نمیبری خونه خودتون؟
این چرا از من بدش اومد؟
صورت سفید سعد در آفتاب بعد از ظهر گل انداخته و بیشتر از عصبانیت سرخ شده بود
و انگار او هم مرا #مقصر میدانست که به جای دلداری با صدایی خفه توبیخم کرد
_چون ولید بهش گفته بود زن من #ایرانیه، فهمید #شیعه هستی! اینام 🔥وهابی🔥هستن و شیعه رو کافر میدونن!
از روز نخست میدانستم..
سعد سُنی است، او هم از تشیّع من باخبر بود و برای هیچکدام این تفاوت مطرح نبود که اصلاً پابند مذهبمان نبودیم..
و تنها برای #آزادی و #انسانیت مبارزه میکردیم.
حالا باور نمیکردم وقتی برای #آزادی سوریه به این کشور آمده ام به
جرم #مذهبی که خودم هم قبولش #ندارم، تحریم شوم
که حیرتزده پرسیدم
_تو چرا با همچین آدمهای احمقی کار
میکنی؟
و جواب سوالم در آستینش بود که باپوزخندی سادگی ام را به تمسخر گرفت
_ما با اینا #همکاری نمی کنیم! ما فقط از این احمقها #استفاده میکنیم!
همهمه جمعیت از خیابان اصلی به گوشم میرسید..
و همین هیاهو شاهد ادعای سعد بود که باز مستانه خندید و گفت
_همین احمقها چند روز پیش کاخ دادگستری و کلی ماشین دولتی رو آتیش زدن تا استاندار عوض بشه!
سپس به چشمانم دقیق شد و با همان رنگ نیرنگی که در نگاهش پیدا بود، خبر داد...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir