کارگاه خویشتن داری 31.mp3
12.66M
#کارگاه_خویشتن_داری ۳۱
✨نور خدا، نفخهی خدا، در درون همهی ما،
شبیه مرواریدی بینهایت ارزشمند در میان یک صندقچه است!
افکار و رفتار و انتخابات و ارتباطات ما میتوانند؛
۱ـ این #نور را تقویت کنند!
۲ـ این نور را خاموش کرده، و با #نار (آتش) جایگزینش کنند!
" |خویشتن داری یعنی ؛ مراقبت از این نور، در لابلای جریانات زندگی!| "
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باب المجاهدون⚘⚘⚘
°•°•°
#سلام_امام_زمانم ✋💓
☀ خورشید با اجازه ی رویت طلوع کرد
❤ قلبم سلام گفت و تپیدن شروع کرد
💐 آقای مهربان غزل های من سلام
🌹 باید که در برابر اسمت رکوع کرد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج✨🕊
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو چشـمآ اشڪ حسࢪتھ🥀(:
...
#شهیدجهادعمادمغنیه✨
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بار ما را بخر تو امشب ورنه
رمضان،آبروی ما رفته...!
💐⃟🌙#امام_حسین
💐⃟🌙#ماه_رمضان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۹ توصیه از آیت الله کشمیری برای ماه مبارک رمضان🌸
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۴۱
با دست دیگرش دستم روی روبنده قرار داد و #بی_توجه_به_التماسم نجوا کرد
_اینو روش محکم نگه دار!
و باز به راه افتاد..
و این جنازه را دوباره دنبال خودش میکشید..
تا به در فلزی قهوه ای رنگی رسیدیم...
او در زد..
و قلب من در قفسه سینه
میلرزید..
که مرد مُسنی در خانه را باز کرد...
با چشمان
ریزش به صورت خیس و خونی ام #خیره ماند..
و سعد
میخواست پای فرارم را پنهان کند که با لحنی #به_ظاهرمضطرب توضیح داد
_تو کوچه خورد زمین سرش
شکست!
صورت بزرگ مرد زیر حجم انبوهی از ریش و سبیل خاکستری در هم رفت..
و به گریه هایم #شک کرده بود که با تندی حساب کشید
_چرا گریه میکنی؟.. ترسیدی؟
#خشونت خوابیده در صدا و صورت این زندان بان جدید جانم را به لبم رسانده بود...
و حتی نگاهم از ترس میتپید..
که 🔥سعد مرا به سمت خانه هل داد و دوباره بهانه چید
_نه🔥 ابوجعده! چون من میخوام برم، نگرانه!
بدنم به قدری میلرزید..
که از زیر چادر هم پیدا بود و 🔥دروغ سعد باورش شده بود که با لحنی بی روح ارشادم کرد
_شوهرت داره عازم #جهاد میشه، تو باید افتخار کنی!
سپس از مقابل در کنار رفت تا داخل شوم..
و این خانه برایم #بوی_مرگ میداد..
که به سمت سعد چرخیدم و با لب هایی که از ترس میلرزید، #بیصداالتماسش کردم
_توروخدا منو
با خودت ببر، من دارم سکته میکنم!
دستم سُست شده و دیگر نمیتوانستم روی زخمم را بگیرم..
که روبنده را رها کردم و دوباره خون از گوشه صورتم جاری شد...
نفس هایش به تپش افتاده..
و در سکوتی ساده نگاهم میکرد، #خیال_کردم دلش به رحم آمده
که هر دو دستش را...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
کارگاه خویشتن داری 32.mp3
12.8M
#کارگاه_خویشتن_داری ۳۲
🌟 خورشید؛ هم میتواند گوشهای را روشن کند،
و هم گوشهای را، سایه ...
قرار گرفتن در کنار انسانهای قدرتمند بهشتی
در کنار حرمها
درکنار مساجد
و... در کنارِ ... تمام شعائر الهی؛
هم میتوانند انسان را نورانی کنند ...
و هم تاریک!
√← خویشتنداری یعنی ؛
مراقب باشم ؛ دیوارهای بلندی که در درونم هست، از این نورها، سایهای درست نکنند و قلبم را تاریک و جهنمی نکنند.
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲مناجات عرفانی امام خمینی(ره)
💔خدا یا ما هیچیم؛ هرچه هست تویی
💐⃟🌙#ماه_رمضان
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی
این بنده چه داند
که چه می باید جست؟
📷 هلال ماه مبارک رمضان در حرم قمر منیر بنی هاشم علیه السلام
هر کس مزار امام حسین علیه السلام را در شب اول ماه مبارک رمضان زیارت کند، گناهانش ریخته و ثواب حاجیان و اهل عمره آن سال را دریابد.
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله
#حلول_ماه_مبارک_رمضان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 مولای من مهدے جان
قربان لبـان روزه دارت آقـا
بے یار غریبانہ کجا مےگردے؟
ߊَܠܠّܣُــܩَّ ࡃَܥܼـِّـܠܙ ܠِࡐَܠࡅِّ࡙ــܭَ ߊܠܦَ̇ــــܝَܥܼܢ🌤
💐⃟🌙#رمضان
💐⃟🌙#ماه_رمضان
💐⃟🌤#امام_زمان
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•♥️🖇•
.
پسرم!..
"گـرچـہایـنشھـرشلـوغاسـتولۍبـٰاورڪن
آنچنـٰانجـا؎تـوخـٰالیسـتڪہصدامۍپیچـد.."
#روزتون_شہدایۍ🥀✨
#شهیدجھادعمادمغنیه🌿(:
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
حضرت محمد صلی الله علیه و آله:
(رمضان) ماهی است كه ابتدايش رحمت است و ميانه اش مغفرت و پايانش اجابت(دعا) و آزادى از آتش جهنم
الكافی جلد4 صفحه67
🍃🌸 حلول ماه مبارک #رمضان، بهار قرآن، ماه عبادتها و بندگی خالصانه را خدمت همه شما تبریک عرض می کنیم 🌸
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
سلام علیکم. رمضانتون مبارک🌿
ادمین جدید هستم .
با نگاه ویژه شهید عزیزمون انشاالله تو کانال فعالیت میکنم. امیدوارم شفیع روز محشر همهامون باشند .🙏🏻💛
دلتنگے . .
یادگارزیبایۍست
ازدوستداشتنعزیزے
آنزمانکہیادشهستے
ولۍخودشنیست . . !💔"
#شهیدجھادعمادمغنیه
@jihadmughniyeh_ir
enc_16814085462759853372158.mp3
4.73M
دوباره هر شب ذکر لبم شده ابوحمزه و مجیر...🤲🏻
#رمضان_الکریم
@jihadmughniyeh_ir
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۴۲
هر دو دستش را گرفتم و در گلویم ضجه زدم...
_بذار برم،.. من از این خونه میترسم...
و هنوز نفسم به آخر نرسیده،..
صدای نکره ابوجعده از پشت سرم بلند شد
_اینطوری گریه میکنی، اگه پای شوهرت برای #جهاد بلنگه، گناهش پای تو نوشته میشه!
نمیدانست سعد #به_بوی_غنیمت به ترکیه میرود..
و دل سعد هم #سختترازسنگ شده بود..
که به چشمانم خیره ماند و نجوا کرد
_بذارم بری که منو تحویل نیروهای امنیتی بدی؟
شیشه چشمانم از گریه پر شده و
به سختی صورتش را میدیدم، باانگشتان سردم به دستش چنگ زدم..
#تارهایم_نکند...
و با هق هق گریه قسم خوردم
_بخدا به هیچکس هیچی نمیگم، فقط بذار برم! اصلا هر جا تو بگی باهات میام، فقط منو از اینجا ببر!
روی نگاهش را پرده ای از اشک پوشانده و شاید دلش ذرهای نرم شده بود که دستی چادرم را از پشت سر کشید
و من از ترس جیغ زدم...
به سرعت به سمت در چرخیدم..
و دیدم زن جوانی در پاشنه درِ خانه، چادرم را گرفته و با اخم توبیخم کرد
_از خدا و رسولش خجالت نمیکشی انقدر بیتابی میکنی؟
سعد دستانش را از دستانم بیرون کشید
تا مرا تحویل دهد..
و به جای اون زن دستم را گرفت..
و با یک تکان به داخل خانه کشید. راهرویی تاریک و بلند که
در انتهایش چراغی روشن بود و هوای گرفته خانه در همان اولین قدم نفسم را خفه کرد...
وحشت زده صورتم را به سمت در چرخاندم،
سعد با غصه نگاهم میکرد..
و دیگر فرصتی برای التماس نبود..
که مقابل چشمانم ابوجعده در را به هم کوبید...
باورم نمیشد..
سعد #به_همین_راحتی رهایم کرده و تنها در این خانه گرفتار شدم که...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir