eitaa logo
پژوهشگاه فقه نظام
1.5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
221 ویدیو
25 فایل
ارتباط با ما: @f_nezzam شماره تماس‌: 02537730184
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 با همکاری مؤسسه پژوهشی فقه نظام و پژوهشکده مطالعات اسلامی در علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد 🔹 برگزاری اولین جلسه از سلسله نشست‌های بیست‌ و سومین دوره ضیافت اندیشه، ویژه اعضای هیأت علمی دانشگاه فردوسی مشهد، با موضوع: 🔹اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی ایران با تاکید بر اقتصاد مقاومتی با محوریت: نظام اقتصادی اسلام، اصول کلان و الگوهای عملياتی 🏢مکان: پژوهشکده مطالعات اسلامی در علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد 🗓زمان: ۲۱ مرداد ماه ۱۴۰۳ مشاهده در وب‌گاه فقه نظام 🔳 پژوهشگاه فقه نظام 🆔@jiiss_ir
اربعین، چهل شهر عشق
▪️حسین (ع)، به عشق، شهر عشق را بنیان گذارد؛ شهری با باروهای سر به آسمان‌سوده و استوار، با باروبانانی تیزنگر، هشیار و همه‌گاه رصدگر. ▪️شهر، در دل تاریکی و در گاه غریوها و توفیدن‌های سخت و هراس‌انگیز کینه‌مندان و تاریک‌روزگارانی که روشنایی را برنمی‌تابیدند و پرتوافشانی وحی را پایان زندگی نکبت‌بار خود می‌دیدند، به‌دست مردمان قبیلهٔ قبله، پاگرفت،‌ ساخته شد، سامان یافت، دامن گستراند و قاف تا قاف را روشن کرد. ▪️شهر، شهر دین بود، شهر توحید، پاک و پیراسته از دَنَس‌ها، کینه‌توزی‌ها، آیین‌های خانمان‌سوز جاهلی و رویّه‌هایی که مذاب شرک را به «جان»‌ها و سینه‌ها، سریان می‌داد. ▪️مردمان و باشندگان این وادی مقدس که امامت حسین (َع) را به جان پذیرفته بودند و سخنان راه‌گشا،‌ غبارزدا، شادی‌افزا، جلادهندهٔ روح و جان او را، منزل به منزل،‌ وادی به وادی، در فراخناها و تنگناها،‌ به جان می‌نیوشیدند، همه، بزرگ و کوچک،‌ زن و مرد، در کار دیده‌بانی و رصدگری بودند که مباد،‌ شهر نوبنیاد توحیدی به شرک بیالاید و بادهای سموم و زهرناکِ دوگانه‌پرستی، سینه‌های خود و همگنان و همراهان را درنوردد و تبه سازد. ▪️توحیدیان، پای‌بندان به سیره و سنّت پاک و انسان‌ساز نبوی، به ادامه جامعه‌سازی نبوی، برای در امان‌ماندن از گزندها، ناراستی‌ها و زشتی‌ها، ستم‌ها و نابرابری‌ها، به امامت برگزیدهٔ خدا و رسول او، از عمق جان، باور داشتند و جامعه‌سازی دینی را بدون راهبری، حکمرانی و نقش‌آفرینی آن‌به‌آن او،‌ در همه عرصه‌های اجتماعی،‌ سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و اعتقادی، ناممکن و بی‌راهه‌روی می‌دانستند؛ به امامت امام زمان خود، قامت افراشتند،‌ تا چهرهٔ حقیقی دین و حقیقت محمّدیه را فراروی مردم بنمایانند و از فروافتادن آنان در درّه تباهی و تباهی‌گستری شرک، که زندگی نکبت‌باری برای آنان رقم می‌زد، جلوگیری کنند. ▪️این وجودهای پاک و مقدّس و عصارهٔ‌ همهٔ پاکی‌ها و زیبایی‌ها،‌ گرچه در نبردی نابرابر و ناجوانمردانه، به خاک افتادند و اِرباً اِربا شدند، و بدن نازنین امام‌شان، «فقطعوه بسیوفهم» شد، اما راهِ روشنی را که به سوی «قبله» قهرمانانه گشودند، ماند و ذرّه ذرّهٔ خاک و غبار آن، از آغاز تاکنون، توتیای چشم اهل قبله شد. ▪️این راه روشن و سپیده‌گشا، از صبحی که چشم گشود، رهروان راه حق را، فوج‌فوج، به سوی خود کشاند؛ زیرا در گذر زمان به این درک و اندریافت رسیدند که ماندگاری در صراط حق و احیای دین و ارزش‌های متعالی، و گشودن درهای جهنم،‌ به سوی ستم‌بارگان و رهایی ستمدیدگان از چنگ درنده‌خویان، بسته به رهروی در این راه است و حرکت به سوی قله‌های مجدی که حسین (ع) و یاران آن عزیز، در چکاد آن‌ها، مشعل توحید و عزّت و سربلندی مسلمانان را افروختند. ▪️گام‌زدن باورمندانه، مهربانانه، برادرانه، عاشقانه، روشن‌گرانه، حماسی و خردمندانه، در منزل به منزل این چهل شهر عشق، که به تدبیر و جان‌فشانی حسین (ع) و یاران، ارکان آن، افراشته شد، توانایی‌ها و همبستگی‌های شگفتی در امّت اسلامی در پی دارد، بویژه در روزگاری که اصحاب اُخدود، به فرماندهی شیطان بزرگ، توحیدیان و الله‌الله‌گویان را در سرزمین قرآنیان، غزّهٔ‌ مظلوم، به گودال‌های آتش، می‌افکنند. درود بر اربعینیانِ همیشه‌بیدار و ستم‌ستیز ◼️پژوهشگاه فقه نظام 🆔@jiiss_ir
آیین‌محمدی و نهضت حسنی جاودان بادا
▪️محمّد (ص) در دل صخره‌های مکّه و در میان مردمان صخره‌گون‌دل، به‌پا خاست،‌ بانگ زد، پیام وحی را که خداوند به «جان» او سریان داده بود، به گوش «جان»ها نیوشاند. ▪️در برابر این فراخیزی و نهضت دگرگون‌ساز الهی ـ انسانی، توحیدی و شرک‌برانداز، سران شرک و آلودگان به این آیین، به سختی به رویارویی برخاستند که در گنداب زندگی جاهلی، این جویبار زلال وحی را برنمی‌تابیدند. ▪️نهضت مقدس نبوی، با همهٔ دردها، رنج‌ها و آزارها، در مکه، سیزده سال به درازا کشید، تا این‌‌‌که باب هجرت گشوده شد و نسیم دلاویز آن، به کوی «جان»ها وزید. یثرب، ‌با سینه‌های لبالب از عشق توحیدیان، و گام‌ها و اراده‌های استوار آنان،‌ مدینة النبی شد و نهضت به نظام مقدس توحیدی دگر گردید. ▪️پایه‌های نظام توحیدی با پای‌مردی و جان‌فشانی باورمندان و فرودآمدگان به برکه‌ٔ توحید و رهبری بخردانه، تدبیرگرانه و وحی‌مدارانه رسول اعظم، به زیبایی و شکوه، افراشته شد و جامعه نبوی پاگرفت و روز به روز،‌ بر گستره و قدرت آن افزوده می‌شد و هر گروه جنگاوری از جبهه کفر که به باروی باشکوه آن نزدیک می‌شد تا گزندی به آن وارد آورد، ‌به خاک مذلت درافکنده می‌شد. ▪️در اوج اقتدار نظام توحیدی و رخشان‌شدن سینه‌ها به آیه‌های همه‌گاه پرتوافشان قرآن، آنی ابری سیاه،‌ آسمان سینه‌ها را فراگرفت و درد و غمی بزرگ،‌ باریدن گرفت و چشمهٔ نور، چشم فروبست و به بارگاه ربوبی،‌ باریافت. ▪️از پس این غروب غمبار، انتظار می‌رفت برابر بنیانی که آن راحل عزیز گذارده بود، ‌خورشیدی تابنده از مشرق «جان»ها بردمد و تیرگی و تاری، هیچ‌گاه سینه‌ها و سیماها و آستان بلند جامعه وحیانی را، فرونگیرد که فسوسا این‌سان نشد. تیرگی و تاری، رو به گسترش گذاشت، نقطه بود و نقطه‌ها شد و نقطه‌ها،‌ به هم پیوستند و ابر تیره‌ای پدید آوردند و کار را بر هشیارمردان، مصلحان و روشنایی‌شناسان و تاریکی‌زدایانی همچون علی (ع) سخت‌دشوار ساخت. ▪️تا این‌که مردم، از هر سوی، آسیمه‌سر، فرا آمدند و او را با همه پرهیزها و کناره‌گیری‌ها واداشتند که بر اریکهٔ حکمرانی فرا رود و با ید بیضای تدبیرگری خود، در پرتو آموزه‌های وحیانی و سنت نبوی و قرآنی که در سینه دارد، به احیای راه رسول خدا بپردازد و مشعل‌های فرومرده را برافروزد،‌ تا راه، به روشنی نمایانده شود و رهروان، در کژراهه‌ها گرفتار نیایند و طعمهٔ کرکس‌ها گردند. علی (ع) به دشواری‌های راه، آگاه بود، ‌ویرانی‌ها، ‌گسل‌ها و گسست‌ها، باتلاق‌های هوا و هوس و دنیای پر زرق و برق که بسیار کسان، ‌حتی خواص، در آن گرفتار آمده بودند، می‌شناخت و می‌دانست گذر از این گردنه‌های سخت و راه‌های پرسنگلاخ و بیابان‌های قفر و کران‌ناپیدا و کُنام‌های دَدان و سُفیانی‌های زخم‌خورده و به شمشیر آختهٔ او، کسان و عزیزان‌شان، به خاک افتاده، کاری است کارستان، رنج‌ها باید کشید،‌ بلاها باید دید، عزیزانی باید از دست داد و حتی ساجدان، ‌نیایش‌گران و شب‌زنده‌داران،‌ نمازگزاران و تلاوت‌‌گرانی را باید گردن زد و به خاک افکند. فتنه‌ها در راه است و سیاهی‌ها و تاریکی‌ها فراروی. ▪️پیش‌بینی‌ها،‌ دغدغه‌ها،‌دشواری‌های راه، ‌کژاندیشی‌های خواص، ‌سنگ‌اندازی‌ها،‌ رویارویی‌ها و ‌سربازکردن زخم‌های چرکینِ سینه‌های کینه‌مند، به حقیقت پیوست و ناکثین و مارقین و قاسطین علیه علی ع به صف شدند و خنجر از نیام کشیدند تا علی ع را از احیای سنت نبوی و جاری‌سازی قانون‌های قرآنی در لایه‌لایهٔ جامعه بازدارند. علی ع از پای ننشست، سینه‌های کینه‌مند را شکافت، تا سیاهی نپراکنند و جامعه را به لجن نیالایند و از دیگرسوی به درمان‌گری برخاست و بیماردلان را با پندها و اندرزها و طبابت‌های دقیق، درمان کرد. ▪️در کار سینه‌شکافی و درمان‌گری و ساختن جامعه نبوی بود و براندازی به‌قدرت‌رسیدگان تبه‌کار سفیانی، به سرکردگی معاویة بن ابی سفیان، که با دسیسهٔ این تبه‌پیشه، به دست یکی از خوارج نابخرد و کوردل، فرق نازنین‌اش شکافته شد و فرزند او امام حسن مجتبی، به خواست مردم، زمام امور را به دست گرفت و رایت توحیدی پدر را برافراشت و با سفیانی‌های مشرک به رویارویی برخاست؛ اما معاویه با پیرامونیان خود، به دسیسه‌چینی پرداختند، شماری از خواص را خریدند، علیه جبههٔ حق تبلیغ کردند،‌ جاسوس‌ها و نفوذی‌های معاویه، کار را برای کارزار با جبههٔ سفیانی، دشوار ساختند.
▪️امام آن‌گاه که اردوگاه خود را ضعیف دید و اردوگاه دشمن را توان‌مند، و شماری را به ظاهر با خود و در نهان، با امویان، تدبیرگرانه و هوش‌مندانه، برای جلوگیری از فروپاشی جبههٔ حق و کشته‌شدن خود، برادران و قلع و قمع خاندان نبوت و یاران خالص و عاشق راه و رسم نبوی، با پیشنهاد صلح معاویه از در موافقت درآمد و قهرمانانه این درد جانکاه را به جان پذیرفت و با شرایطی که به سود جبهه حق بود از خلافت کناره‌گیری کرد و زمام امور را به معاویه سپرد و دیری نپایید نقاب از چهرهٔ معاویه و گروه سفیانی افتاد و مکر و حیله آنان بر همگان روشن شد. ▪️و امام، هوشیارانه و بخردانه، از این مجال بهره گرفت و پایه‌های نهضت اسلامی ـ شیعی را برافراشت و نهضت حسنی،‌ شکوه‌مندانه دامن گستراند. ▪️گروه سفیانی، ‌به سرکردگی معاویه، آن‌گاه به راز حرکت حضرت ‌پی بردند و به کشتار یاران او دست آلودند که کار از کار گذشته بود و نهضت، به جویبار سینه‌ها و کوی‌ها و کومه‌ها، جاری شده بود و قرآن و سنت و نام بلند احمد، که آنان بنای هدم آن‌ها را داشتند،‌ در رواق‌رواق زندگی‌ها و در آستان بلند سینه‌ها،‌ آن‌به‌آن، می‌رخشیدند و پرتو می‌افشاندند. ▪️سفیانی‌ها، نابخردانه، چارهٔ کار را در این پنداشتند که خورشید را از نورافشانی و رَخشندگی باز دارند، زهی خیال باطل، ‌خورشید، ‌خورشیدها شد و فروزندگی آن‌ها، جاودان. آیین‌محمدی و نهضت حسنی جاودان بادا ◼️پژوهشگاه فقه نظام 🆔@jiiss_ir
بلند بادا نام رضا در دفتر روزگاران
▪️علویان، پرتوگیران از کانون عصمت، کار را بر خلیفگان ستمبارهٔ اموی، مروانی و سپس ها عباسی، دشوار کرده بود. این افروزه‌ها و شهاب‌ها، گاه‌گاه، با شتابِ حیرت‌انگیز و دور از دسترس‌ِ اورنگ‌بانان شب،‌ دل شب را می‌شکافتند و از سویی به سویی حرکت می‌کردند و پیام روشنایی را به سینه‌ها می‌تاباندند و حکومت‌گران ناباورمند به راه روشن وحی را، در باتلاق بی‌پایان هراس فرو می‌بردند. این ستاره‌های دنباله‌دار، با هستهٔ مرکزی بسیار روشن، امید به فردا و فرداهای روشن را به مردمان گرفتار در شب، آن‌به‌آن، نوید می‌دادند و با پرتوهای پیاپیوسته، نمی‌گذاشتند، سیاهی و تاریکی، آسمان دل‌ها را فرابگیرد و در دل تاریک ناامیدی، از پای دربیایند. ▪️نهضت علویان، که از فردای صلح خردمندانه و آینده‌نگرانهٔ امام حسن مجتبی ع به‌دست توانای آن بزرگ‌مرد، بنیان گذارده شد و همه‌گاه بر مدار وحی و الهام‌گیری از آستان بلند امامت، در حرکت بود و در قیام سپیده‌آفرین حسینی، به اوج خود رسید، در برابر تاریکی‌‌آفرینی‌ها، تحریف‌ها،‌ وارونه‌سازی آموزه‌های حیاتی وحیانی و سنتِ‌ راستین نبوی،‌ قهرمانانه و هشیارانه ایستاد و روشن‌گری کرد و نگذاشت اندیشه‌ها و دست‌های آلوده، از جاری‌شدن آبشار بلند وحی، به جویبار زندگی‌ها و سینه‌ها، جلوگیری کنند و یا به گِلِ هوس‌ها، دنیاپرستی‌ها و دنائت‌ها و آیین های فطرت‌سوز جاهلی، آن‌را بیالایند. ▪️رایت مقدس نهضت علوی، به‌دست توان‌مندِ پاک‌سیرتان ازجان‌گذشته، در نقطه‌نقطهٔ سرزمین‌های اسلامی افراشته شد و دشنه‌های شحنه‌های شب، کاری از پیش نبردند و سیاه‌چال‌ها نیز، نتوانستند، فریادهای از نایِ جان برآمدهٔ به جانانِ‌پیوستگان را خاموش کنند. دمادم این نهضتِ بزرگ و رستاخیزآفرین، می‌توفید و عرصه‌ها را در‌می‌نوردید، تا این‌که مأمون،‌ خلیفهٔ عباسی،‌ هشیارانه و سیاست‌ورزانه، به چاره‌اندیشی پرداخت؛ چاره و نقشه‌ای که پیرامونیان،‌ ویژگان او، و حتی فضل بن سهل،‌ از چرایی و این‌که انگیزهٔ او چیست و در ذهن و مخیّلهٔ او چه می‌گذرد، بی‌خبر بودند و یارای راه‌یابی به دالانِ تو در تو، و پیچاپیچ ذهن او را نداشتند. ▪️چاره اندیشی و نقشهٔ او در برابر نهضت علویان، شگفتی‌ساز بود و همگان را شگفت‌زده کرد. او، پس از آن‌که برادرش «مأمون» را از پا درآورد و یکّه‌تاز میدان شد، امام رضا ع، کانون همیشه‌فروزان علویان را به مَرو فراخواند تا به جایگاه ولایت‌عهدی خود، فرابرد. مأمون، با این برنامه‌ریزی و سیاست‌ورزی هوش‌مندانه بر آن بود، تا از بُرّایی نهضت علویان بکاهد و آنان را از کوه‌ها، لابه‌لای صخره‌ها،‌ مخفی‌گاه‌ها و کمین‌گاه‌ها به زیر آورد و بیرون بکشد، تا از سویی قبلهٔ آمال جوانان پرشور و پرانگیزه برای رویارویی با دستگاه خلافت نباشند و از دیگرسوی، در کنف حکومت، به سیاست‌ورزانی آرام و انتقادگرانی بی‌خطر، دگر شوند. ▪️و دودیگر، از مقام علمی، جایگاه والا، معنوی و پرنفوذ امام برای استوارسازی پایگاه لرزان و سست‌بنیان خود، بهره بگیرد. و سه‌دیگر، مغناطیس زهد امام را کم‌اثر، یا بی‌اثر سازد و بنمایاند زهد علی بن موسی، با نزدیک‌شدن به شعاع قدرت و ثروت، به خطّ پایان رسیده است. و چهاردیگر، بر آن بود، با این مقامی که به امام عطا می‌کند،‌هم به خود و هم به دیگر خلیفگان پیشین مشروعیت ببخشید و به مردم، بفهماند اگر او و دیگر خلیفگان غاصب بودند و شایستهٔ حکمرانی بر مسلمانان نبودند، علی بن موسی، ولایت عهدی او را نمی‌پذیرفت. و... ▪️در برابر این نقشهٔ مکرآلود و سیاست خدعه و نیرنگ مأمون، امام نقشهٔ راه ِ دقیق و همه‌‌سویه‌ای را رسم کرد و گام به گام،‌ پیش برد و دستاورد بزرگی را برای نهضت وحیانی امامت، رقم زد. آن امام همام، و ملهَم از الهام‌های الهی، از مدینه، کار دقیق و برنامهٔ روشن‌گرانهٔ خود را آغاز کرد. به خویشان، مؤمنان و یاران نزدیک و علویان سلحشور، زمان‌شناس، دارای درک‌ها و فهم‌های بالا، نقطه‌نقطهٔ نقشهٔ مأمون را، رسم کرد و از ناخرسندی خود، برای این مقام پرده برداشت و به همگان اعلام کرد، سفر او، سفر بی‌بازگشت است. در بین راه، منزل به منزل، به روشن‌گری پرداخت و از جایگاه و منزلت رسول خدا و خاندان نبوت، به‌روشنی و به‌گونهٔ رسا و انگیزاننده و شور و نشورآفرین سخن گفت. با این‌که برنامه سفر امام، به‌گونه‌ای ریخته شده بود که از شهرهای شیعه‌نشین،‌ مانند کوفه و قم، کاروان امام، گذر داده نشود؛ اما در شهرهایی مانند اهواز و نیشابور، با سخنرانی بیدارگرانهٔ خود شور انگیخت. ▪️سفر امام، انقلاب وحیانی، الهی و نبوی را، از سرچشمهٔ زلال و ناب آن، همانا امامتِ معصوم، به جویبار «جان»ها جاری ساخت و پایه‌های تمدن نوین الهی – اهل بیتی را در ایرانِ آماده برای خیزش و فراخیزی بزرگِ خردورزانه، علمی و تمدنی، برافراشت.
▪️امام، پیروزمندانه و با خنثی‌سازی نقشه‌ٔ دقیق و برنامه‌ریزی‌شدهٔ مأمون، گام در مرو گذاشت،‌ به میان مردم رفت، با مردم سخن گفت، بارقه‌های الهی را به قلب و دل آنان تاباند. مأموران، نتوانستند با این جایگاه رسمی و حکومتی، امام را از مردم جدا کنند. و در این خان هم، از ده‌ها خانی که مأمون برای امام ساخته و پرداخته بود، شکست خورد و امام با تدبیر دقیق و الهام‌های الهی، سرفرازانه، بر قلّهٔ فیروزی، فرا رفت. امام، در «خان» بسیار هراس‌انگیز و رعب‌آور ولایت‌عهدی هم، چیره‌دستانه، زمام را در دست گرفت و سبوی ناب خردورزی و هوشیاری را لاجرعه سرکشید. هوشیارانه به مأمون گفت: ولایت عهدی را به شرطی می‌پذیرد که در هیچ کار حکومتی،‌نقش‌آفرینی نکند، نه کسی را برگمارد و نه کسی را برکنار کند! ▪️مأمون، در کلافی سردرگم، گرفتار آمد. به این درک و اندریافت رسید که او در برابر هشیاری‌ها، تدبیرگری‌ها، سیاست‌ورزی‌ها و نقشه‌خوانی‌ها و راه‌بلدی‌های امام‌، ابلهی بیش نیست. شوکت، مقام و عزت امام در قلمرو گسترده حکومت مأمونی، سبب شد جایگاه اهل بیت در سرزمین‌های اسلامی،‌ به روشنی و همه‌سویه، از سوی علویان و آشنایان به خاندان نبوت، به مردم شناسانده شود و مردم دریابند در چه خواب سنگین و زندگی غفلت‌باری به سر می‌برده‌اند. ▪️مأمون، هنگامی که خود را در برابر انقلاب بزرگ اهل بیتی دید و دید با دست خود گور خود و خاندان عباسی را کنده است، مانند پیشینیان خود، به درفش و دشنه پناه برد و ناگزیر، به خاطر جایگاه و نفوذ گسترده او، حتی در پیرامونیان و در بین درباریان، خود دست به کار شد و شرنگ مرگ را به آن عزیز دل‌ها چشاند. بلند بادا نام رضا در دفتر روزگاران ◼️پژوهشگاه فقه نظام 🆔@jiiss_ir
🔰 راه انبیا، راه فطرت‌هاست. برابر سنّت الهی، در هر دوره‌ای، برگزیدگانی بهره‌یاب از نابِ وَحی، فرامی‌خیزند، راه پرشکوه انبیایی را، به آیینهٔ فطرت‌ها،‌ بازمی‌تابانند. ▪️این راه‌یافتگان، برای برافراشتن پایه‌های این انقلاب بزرگ، راه‌های دشوارگذری را فراروی دارند. صیقل‌گری،‌ زنگارزدایی و رَخشان‌سازی آیینه فطرت‌ها، که در درازای زمان، زنگار گرفته و تاریکی بر آن‌ها چیره شده، کاری بس‌دشوار و توان‌فرساست. ▪️شناخت لایه‌لایهٔ زندگی آنان که در این راه گام زده و در تاریکی‌ها و شب‌های دَیجور، قهرمانانه، در قلّه‌ها و گذرگاه‌ها، مشعل افروخته‌اند، شناخت دگرگون‌آفرین، زندگی‌ساز و افق‌گشاست. ▪️باورمندان، به این شناخت بنیادین، شب‌زدا، سپیده‌آفرین و گسترانندهٔ روز در همه آنات زندگی و فراز و فرودها، فرمان یافته‌اند. این فرمان‌یافتگی، چون از آبشار بلند وَحی، ‌کتاب و سنّت، سرچشمه گرفته است، درهای سعادت و بهروزی را به روی انسان می‌گشاید و به زندگی انسانِ فرمان‌بر، معنی می‌بخشد و هماره، دستگیر اوست و از فروافتادن او به وادی‌های بی‌معنایی که بنیان‌سوزند و تباه‌کننده، باز می‌دارد. ▪️این شناخت دقیق، همه‌سویه و معنی‌بخش، در دوره ۹۰ ساله امامت امام جواد، امام هادی و امام حسن عسکری، علیهم السلام، به اوج خود رسید. حیات شیعه، به این شناخت گره خورده بود. ▪️شیعه، در پرتو این شناخت خردورزانه و ژرف، ادامه حیات داد و کانون امامت را، که حکومت‌گران بَدسِگال عبّاسی، در کار خاموش‌کردن آن بودند، فروزان و همه‌گاه شعله‌افروز نگه داشت و در مسیر حرکت توحیدی از آن پرتو می‌گرفت و پرتو می‌داد و سینه‌ها را از ظلام شب به در می‌آورد و به آستان بلند سپیده، بار می‌داد. ▪️در دورهٔ امام حسن عسکری، رویارویی سپیده‌آفرینان و شب‌گستران، به اوج رسید، به‌سانی که حکومت‌گران عباسی را، در نگرانی و آسیمه‌سری فرو برده بود. بازتاب‌های حرکت امام را، در دل‌ها و سینه‌ها و سرتاسر قلمرو اسلامی می‌دیدند اما اثری و ردّی، از بازتاب‌آفرینان هشیار، نمی‌دیدند و یارای آن‌را نداشتند که این شبکه بزرگ، به هم پیوسته و تودرتو را بشناسند و از کارایی بیاندازند؛ ناگزیر، ‌دست خود را، به خون آن عبد صالح و رایَت‌افراز حرکت نبوی، آلودند به این پندار که از شعاع‌گستری آن خورشید همیشه‌فروزان، جلوگیری کنند، امّا خداوندِ جهان، ‌اراده کرد تا از مشرق «جان»ها، از «جانِ» محمّد (ص)، «جان»ی را بردَمانَد که «جان»ها را در همیشهٔ روزگاران، از تاریکی و از قفس تن به درآورد و به کوی جانان برساند. جان‌ها و جهان‌ها از این نور، همیشه تابنده بادا ◼️پژوهشگاه فقه نظام 🆔@jiiss_ir
جاودان باد نام مقدس محمد
🔰روزگار تاریکی بود، سینه‌ها دوداندود، قلب‌ها واژگون و نابخردی میان‌دار. جهل، مهار گسیخته بود و به تک، از این سینه به آن سینه و از این کوی به آن کوی می‌تاخت و غبار می‌انگیخت. زمام در دست سفیهان بود؛ سفیهانه حکم می‌راندند ، سَفَه می‌پروریدند و خِرد می‌میراندند؛ رایَت سَفَه می‌افراشتند و رایَت خِرَد را پایین می‌کشیدند و برمی‌چیدند. 🔸مردم را به مُرداب حکم‌ها و دستورهای ناسرشتاری و ناسازوار با روح و روان انسانی و درشت‌ناک می‌کشاندند، وادی‌های پرسنگلاخ و دشواری که خِردها در آن گم می‌شدند و گردبادهای هراس‌انگیز جهل، زوزه‌کشان، برج و باروهای خِرد را در هم می‌کوفتند. 🔸در این مرگامرگ خردها و ارزش‌ها و حیات انسانی، در چَکادِ زندگی توحیدی مردی از تبار انبیای الهی، فانوسی روشن بود. روشن‌ضمیران و دل‌روشنان، چشم به این فانوس داشتند، به این امید که شعاع بگستراند و به این زندگی تاریک و نکبت‌بار، که همگان در آن گرفتار آمده بودند، پایان بدهد. 🔸آن مرد مقدّس‌تبار، که در بلندای زندگی توحیدی‌اش، فانوسی افروخته بود، تا گم‌گشته‌راهان را در پرتو راه خود بگیرد، حضرت عبدالمطلب بود. عبدالمطلب، سرور مکّیان بود. دست پُردَهشی داشت. در قحطی‌ها و گرسنگی‌ها پناه مردم بود. از پرستش بت‌ها برکنار بود و خدا را به یگانگی می‌شناخت، به نذر وفا می‌کرد. سنّت‌هایی نهاد که بیش‌تر آن‌ها در قرآن ، نازل گردید و در سنّت رسول خدا پذیرفته آمد. 🔸در یورش ابرهه به مکّه، به آهنگ ویران‌سازی آن، عبدالمطلب، با تدبیر و هوشمندی الهی، مکّیان را به خارج شدن از مکّه فرمان داد و خود در مکّه ماند و در کنار کعبه به رازونیاز با خدا پرداخت و جبهه بر خاک آن آستان بلند سایید و به زاری از خداوند خواست کعبه را از این قوم جرّار در امان بدارد، که لشکر ابابیل فرود آمد، چتر گستراند، فیل‌ها و فیل‌بانان را به هلاکت افکند و دمار از روزگارشان درآورد. 🔸پس از این رویداد بزرگ، عبدالمطّلب، بیش از پیش، در قلب‌ها، جای باز کرد و در چشم‌ها بزرگ جلوه‌گر شد و در میان مردم هیبت و شکوه الهی یافت. کار او کار پیامبرانه بود. جایگاه پیامبران را داشت. مردمان ناامید و به تنگ آمده از تنگنای شب، چشم به چشمان او داشتند که افق را بگشایند و سپیده را بردمانند. آینده روشن را در سیمای روشن و پیامبرانه او می‌جستند، ‌تا شکافنندهٔ صبح‌ها از دل صبحی روشن، آفتابی را برتاباند عالم‌تاب، روشن‌گر دل‌ها و ضمیرها و زداینده سیاهی‌ها از سینه‌ها. 🔸عبدالله، فرزند عبدالمطلب، پدر محمّد ص، پیش از چشم‌گشایی محمّد، چشم از جهان فرو بسته بود؛ مادر در غمِ شوی و چشم‌انتظار چشم‌گشایی فرزند. دل‌خوشی آمنه پس از مرگِ شوی، که زیبایی و شکوه زندگی‌اش بود و در توحیدباوری و گام زدن در راه روشن انبیا و جوان‌مردی شهره، به فرزندی بود که در شکم داشت. با او نجوا می‌کرد ، از غم‌ها و شادی‌‌ها می‌گفت. امید داشت هر چه زودتر جگرگوشه‌اش چشم به جهان بگشاید و زندگی او را لب‌ریز از شادی‌ها و خنده‌های کودکانه کند. دیری نپایید شادی، خانهٔ ساکت آمنه را فراگرفت و او را که چشم به راهش بود، چشم گشود و چشم و دل آمنه را روشن کرد. 🔸آمنه، نزد جدّش عبدالمطلب پیام فرستاد برای تو پسری تولّد یافته است؛ بیا و او را ببین. عبدالمطلب آمد و فرزندش را دید. آمنه لب به سخن گشود و گفت: «در دوران بارداری به من گفته شد، تو به سرور این امّت باردار شده‌ای؛ هرگاه به دنیا آمد بگو: اعیذوه بالواحد من شرّ کلّ حاسد. سپس او را محمّد بنام» عبدالمطلب نوزاد را گرفت و به درون کعبه برد و برای وی دست به دعا برداشت و خداوند را بر موهبتی که به او ارزانی داشته سپاس گفت. جاودان باد نام مقدّس محمّد ▫️پژوهشگاه فقه نظام 🆔@jiiss_ir
1023_50374391126314.mp3
6.89M
📻 برنامه 🔻برنامه صدمین سالگرد تاسیس حوزه علمیه قم 🔺موضوع: تأثیر حوزه علمیه قم در نظام حقوقی ایران (جلسه اول) 🔸با حضور کارشناسان محترم: دکتر محمود حکمت نیا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی حجت‌الاسلام دکتر نصیراله حسنلو، عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی فقه نظام ▫️پژوهشگاه فقه نظام 🆔@jiiss_ir
764_50895917017324.mp3
6.8M
📻 برنامه 🔻برنامه صدمین سالگرد تاسیس حوزه علمیه قم 🔺موضوع: تأثیر حوزه علمیه قم در نظام حقوقی ایران (جلسه دوم) 🔸با حضور کارشناسان محترم: دکتر محمود حکمت نیا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی حجت‌الاسلام دکتر نصیراله حسنلو، عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی فقه نظام ▫️پژوهشگاه فقه نظام 🆔@jiiss_ir
بلند بادا نام احمد و سرمدی بادا چشمهٔ جوشان جعفر بن محمد
🔰خداوند، انسان را آفرید و او را برگزید که زندگی خود را گزینش‌گرانه، نه به فرمان غریزه، که به فرمان خِرد، استوار سازد و پیش ببرد. آفریدگار جهان و جهانیان، انسان را برگزید که برگزیند، راه را و راهبر را. فراروی انسان، در درازای زندگی،‌ راه‌های گوناگونی چهره می‌گشایند و بسیار کَسان که خود را راه‌بلد می‌نمایانند. 🔸در حقیقت، نه همهٔ راه‌های فراخوانندهٔ به‌خود، راه انسان‌اند و رسانندهٔ او به کمال و سعادت و نه همهٔ آنان که سنگِ راه‌بلدی به سینه می‌زنند، مرد این میدان؛ بَسا راه‌زن‌اند. 🔸بسیار از این راه‌بلدنمایان، رهزنِ فکر و عقیده‌اند، کژراهه‌آفرین و زمینه‌ساز غارت‌گری و در این میان، آفرینندهٔ انسان، با شناختی که از آفریده خود دارد و به توانایی‌ها و ناتوانایی‌های او آگاه است و میزان و میدان کارآیی و گذردهندگی خرد و سرشت او را، از گذرگاه‌ها و کُنام‌ها می‌داند، نشان‌ها، مشعل‌ها و فانوس‌هایی فراراه او برمی‌افرازد و می‌افروزد تا انسان، آفریدهٔ برگزیده، در گاهِ رویارویی با فراز و فرودهای شکننده، پیچ و خم‌های سرگردان‌کننده و حیرت‌افزا، تاریکی‌های بصیرت‌زدا، طوفان‌های تغییردهندهٔ جهت‌ها و سمت‌وسوها، زمستان‌های استخوان‌سوز و آوردگاه‌های سخت و دهشت‌انگیز حق و باطل، جهت درست و دقیق را بیابد و سرگردان نماند و به درّهٔ هلاکت فرونیفتد. 🔸این نیرو، همان پیامبرِ برون است که قد می‌افرازد و روشنایی می‌افروزد و عقل را بیدار می‌کند، تاریکی را از چهرهٔ فطرت می‌زداید و شگفتی می‌آفریند و انسان را در جادهٔ سعادت رهنمون می‌شود و انقلاب الهی -انسانی درونی و بیرونی را پدید می‌آورد. 🔸قال موسی بن جعفر (ع) «...إِنَّ لِلَّهِ عَلَى اَلنَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا اَلظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ اَلْأَنْبِيَاءُ وَ اَلْأَئِمَّةُ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ وَ أَمَّا اَلْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ...» 🔸امام کاظم ع به هشام بن حکم فرمود: خداوند را بر مردم، دو حجّت است: حجّتی آشکار و حجّتی پنهان و درونی. امّا حجّت آشکار، رسولان، پیامبران و امامان‌اند و امّا حجّت باطنی، عقل‌هاست. 🔸مانند چنین روز خجسته و مبارکی، آفریدگار جان و جهان، جان انسان را با نسیم دل‌انگیز محمّد (ص) شکوفاند و زمینه را برای بهره‌یابی او از این رایحهٔ سَرمَدی و حجّت ظاهری آماده ساخت، تا با فرودآیی پیاپیوسته به این کانونِ همه‌گاه شعله‌ور، نیروهای باطنی خود را از فرورفتن در تاریکی رهایی بخشد و با عقلِ بیدار و سرشتِ بازشناسانندهٔ حق از باطل، خود را بسازد و از ناپاکی‌ها پاک، و پایه‌های جامعهٔ الهی- انسانی را برافرازد. 🔸 این سلسلهٔ زیبا و زنجیرهٔ به‌هم‌پیوستهٔ انبیایی، به محمّد (ص)، رسول اعظم، ختم شد و مُهر پایان بر این سلسله زده شد، و آن‌گاه به فرمان آفریدگار هستی سلسله و زنجیرهٔ اولیایی بنیاد گذارده شد تا راه روشن انبیایی و محمّدی را، تاری و تاریکی فرانگیرد، و در غبار زمانه گم نشود. 🔸در این حلقهٔ به‌هم‌پیوستهٔ مقدّس، بِسان چنین روزی، جعفر بن محمد (ع) پا به عرصهٔ وجود گذارد، تا این زنجیرهٔ فراخیزانندهٔ خردها و روشنایی‌بخش سرشت‌ها، ادامه بیابد و بشر، راه گریزی برای حرکت بر غیر مَدار پیامبر درون و پیامبر برون، نداشته باشد و بداند و درک کند فرارفتن به جایگاه والای انسانی، با بهره‌مندی دَمادَم، از این آبشار بلند است که از عرش الهی سرچشمه می‌گیرد. بلند بادا نام احمد و سرمدی بادا چشمه جوشان جعفر بن محمد ▫️پژوهشگاه فقه نظام 🆔@jiiss_ir