eitaa logo
کانال پشتیبان پژوهشگاه فقه نظام
5 دنبال‌کننده
2 عکس
2 ویدیو
9 فایل
در این کانال، منابع و محتوای پشتیبان کانال اصلی پژوهشگاه فقه نظام بارگزاری می شود.
مشاهده در ایتا
دانلود
بررسی سندی: این روایت به ترتیب تاریخی در کتابهای زیر آمده است: • تحف العقول )ابن شعبه حرانی، 1363 :255 ) • من ال یحضره الفقیه )ابن بابویه، 1413 :2 ،618 ) • األمالی) للصدوق( / )ابن بابویه، 1376 :368 ) • الخصال )ابن بابویه، 1362 :2 ،564) باقی کتب معتبره ی شیعه این روایت را از یکی از این 4 مصدر آورده اند
در بین این چهار مصدر، روایت در کتاب تحف العقول، بدون ذکر سند است؛ اما در سه مصدر دیگر نیز، در من لا یحضر الفقیه، شیخ صدوق دو طریق به اسماعیل بن فضل دارد: طریق عام و طریق خاص؛ که طریق عام بدلیل وجود جعفر بن محمد بن مسرور و الفضل بن إسماعیل بن الفضل که هردو مجهول هستند، ضعیف می باشد. طریق خاص نیز بدلیل وجود علی بن احمد و عبدالله بن احمد که هر دو مجهول هستند، ضعیف است. طریق شیخ صدوق در امالی همان طریق خاص شیخ در من لا یحضر الفقیه است که علت ضعفش گذشت. و اما سند شیخ صدوق در الخصال نیز مخدوش می باشد، بدلیل مجهول بودن علی بن احمد ، خیران بن داهر، احمد بن علی، علی بن سلیمان الجبلی و ضعف جعفر بن محمد بن مالک الفزاری )خویی، 1390 :4 ،118 )و محمد بن فضیل )خویی، 1390 :18 ،151 .
البته هرچند روایت رسالة الحقوق تا اینجای بحث، از جهت سندی دچار ضعف است، ولی این روایت قابل اخذ است، از باب اینکه این روایت را شیخ صدوق در کتاب من الیحضر الفقیه آورده است که کتاب فقهی شیخ صدوق می باشد، و ایشان قطعاً در باب نظر دادن فقهی از آنجا که می خواهد تمسک به حجّت نماید، لذا حتماً اطمینان به صدور روایت داشته است. در نتیجه روایات کتاب من الیحضر الفقیه، در مواردی که راوی در سند روایت مجهول باشد، حجت است )مامقانی، بی تا: 2 ،7 .)بله! در جایی که در سند روایت شخصی باشد که معلوم الضعف باشد، به این روایت اخذ نمی گردد ولو اینکه مرحوم صدوق به آن اخذ کرده باشد؛ ولی در طریق عامّ شیخ در من الیحضر الفقیه، شخص ضعیف یافت نشد و فقط اشخاصی مجهول بودند که با توجه به قاعده ی فوق، می توان حکم به ثقه بودن این اشخاص و اطمینان به صدور روایت داد. این در صورتی است که مبنای در حجیّت خبر واحد، وثوق مخبری باشد. و اما اگر مبنای در حجیّت خبر واحد، وثوق خبری یا همان وثوق صدوری باشد، در اینصورت عالوه بر قرینه ی فوق می شود به قراین دیگری مانند علوّ مضامین روایت نیز تمسّک نمود )مامقانی، 1431 :6 ،386
بعض فقها، جهت تصحیح سند روایت، به سندی که مرحوم نجاشی از رسالة الحقوق ذکر کرده است و همه ی افراد در این سند ثقه می باشند، تمسک نموده اند )اعرافی، 1395 :211 .) تنها اشکالی که به راه اخیر ممکن است مطرح شود این است که نجاشی تنها به سند رسالة الحقوق اشاره کرده است ولی به متن آن اشاره ای نکرده است، و معلوم نیست که متن رسالة الحقوق در کتاب تحف العقول یا من لا یحضر الفقیه یا کتاب خصال، همان متن روایتی باشد که در دست نجاشی بوده است. در نتیجه هرچند سند نجاشی به رسالة الحقوق صحیح است، ولی تطبیق مؤدای روایت با روایت مذکور در هریک از سه کتاب، محل اشکال است. در جواب گوییم در این گونه موارد که حدیث در این سطح از شهرت بالایی قرار دارد اگر در نقل ها، اختلاف شدید وجود داشت، حتماً نجاشی به آن اشاره می نمود )نوری، 1408 :11 ،169 . ) پس اینکه نجاشی تنها به ذکر سندی از رسالة الحقوق اشاره کرده است و دیگر به متن آن اشاره نکرده است،حاکی از این است که متن روایت در دسترس ایشان، مشابه با متنی بوده است که در کتب روایی دیگر است، مخصوصاً این احتمال آنجایی به اطمینان منجر می شود که بخش مورد استشهاد در ما نحن فیه )و أنّك مسؤولٌ عمّا ولّیتَه من حسن األدب و الداللة علي ربّه...( در هر سه نقل تحف العقول و من الیحضر الفقیه و خصال موجود است. نتیجه آنکه رسالة الحقوق امام سجاد علیه السالم، از سند معتبر برخوردار می باشد.
بررسی دلالی رسالة الحقوق: تمسک به این قطعه از روایت برای اثبات وجوب تربیت ایمانی فرزندان بر والدین به قرار زیر است: الف. تعیین حکم: هرچند واژه ی "حقّ"، در این روایت، برای برخی از حقوق مستحب نیز ذکر شده است، ولی با این حال در این فراز از روایت واژه ی حق به دو قرینه بر وجوب و تکلیف دلالت دارد: 1 .واژه ی "مسؤول" در "انّك مسؤول" که ظهور در وظیفه ی وجوبی بر والدین است؛ زیرا همواره از چیزی سؤال می شود که شخص نسبت به آن وظیفه ی لزومی داشته باشد. ب. واژه ی "معاقب " در "معاقب علي االسائة إلیه" که می گوید اگر والدین وظایف تربیتی خود را نسبت به تربیت ایمانی فرزند انجام ندهند، عقاب خواهند شد، که این ظهور در وجوب وظیفه ی تربیتی در ساحتهای این فقره از روایت دارد (شیرازی، 1429 :3 ،308 .)
ب. تعیین موضوع حکم )مکلّف( : هرچند که مخاطب این روایت مرد است ولی اقتضای اطالق کالم این است که این روایت شامل مادر نیز می شود و اگر چنین اطالقی هم پذیرفته نشود، از پدر الغای خصوصیت می شود )موسوی، 1392 :63 . )
ج. تعیین متعلّق حکم )تکلیف(: وجه تعیین متعلّق حکم و اثبات وجوب تربیت ایمانی، عبارت "الداللة علي ربّه" است که در ضمن سه نکته بررسی می گردد: نکته اول: معنای مراد از "الدلاله"واژه ی "الدلاله" به نوعی آگاهی بخشی داللت دارد؛ اما به تناسب حکم و موضوع، معنای این عبارت تنها آموزش خدا و صفات، و به عبارت جامع، تنها آموزش دین نیست بلکه باورسازی، ایجاد التزام و پای بندی درونی را هم در بر می گیرد و بر واژه ی "تربیت ایمانی" با گستره ای که برای آن بیان شد، تطبیق دارد )موسوی، .)63 :1392 نکته دوم: شمول معنایی "الدلاله علي ربّه عزّوجلّ"عبارت "الدلاله علي ربّه"، تنها معارف توحیدی را در بر نمی گیرد و اگر هم محدود به این حوزه باشد، با الغای خصوصیت یا تنقیح مناط، دیگر حوزه های عقایدی به ویژه اصول عقاید مانند معاد و نبوت را نیز شامل می شود .)40 :1395 ،اعرافی) نکته سوم: تعیین جامعه ی هدف هرچند که واژه ی "ولد" در این روایت، مطلق است و شامل تمام سنین می شود، ولی قید "الدلاله علي ربّه"، باعث می شود که شمول این روایت را شامل فرزندانی بدانیم که به لحاظ سنّی و توان شناختی، به حدی باشند که راهنمایی و خدانمایی را درک کنند. برای همین جامعه ی هدف این روایت شامل کودکانی می شود که به سنّ تمییز رسیده باشند )موسوی، 1392 :58 .) در نقد نکته ی سوم اینکه همانطور که ذکر شد دلالت مطلق آگاهی بخشی است بطوریکه باورسازی، ایجاد التزام و پای بندی درونی را هم در بر می گیرد، در اینصورت این گونه داللتی، به طرق مختلفی می تواند صورت پذیرد و منحصر در امور شناختی نمی باشد؛ عالوه بر اینکه امور شناختی نیز درجات مختلفی داشته و همه ی آنها مربوط به کودکان ممیّز نمی باشد، بلکه بعضی از سطوح شناختی هستند که کودکان غیرممیّز قادر به درک آن هستند و در مباحث روانشناسی رشد از آن بحث شده است. جمع بندی: با نکاتی که بیان گردید، مشخص می شود که این قطعه از رساله ی حقوق، بر وجوب تربیت ایمانی فرزندان بر والدین دلالت دارد.
روایات ترسیخ حبّ نبی و اهل بیت علیهم السالم در نفس طفل بنا بر شهادت مرحوم مجلسی اول ، در کتب اهل سنت اخبار بسیاری در باب تأدیب فرزندان بر مدار حبّ پیامبر و اهل بیت علیهم السالم ذکر شده است )مجلسی، 1406 :8 ،644 ، )بطور مثال: روی عن طریق أهل السنّة عن النبیّ صلى اهلل علیه و آله أنّه قال: »أدّبوا أوالدكم علي ثالث خصال: حبّ نبیّكم، و حبّ أهل بیته، و قراءة القرآن«)متقي، 1419 :16 ،456)؛ عالوه بر اینکه اهل سنّت، فراز »يا معشر األنصار، أدبوا أوالدكم على حب علي علیه السالم« را به هفت طریق از عایشه نقل کرده اند )مجلسی، 1406 :8 ،644
در بررسی داللی این دسته از روایات: تعیین حکم: در این روایات، امر به ادب فرزندان به حب ائمه ی معصومین علیهم السالم شده است ؛ و ظهور امر نیز در وجوب است. تعیین مخاطب حکم: با توجه به اینکه امر به تأدیب فرزندان شده است، پس مخاطب حکم والدین می باشند.
تعیین متعلّق حکم )مکلّف به( : در این روایات امر به تأدیب فرزندان به ایجاد حبّ ائمه ی طاهرین علیهم السالم در قلب فرزندان شده است که قسمی از تربیت ایمانی است که بر اساس الغای خصوصیت، حکم این روایات شامل تمام ساحت تربیت ایمانی فرزندان می شود.
البته در مناقشه به تمسک به این دسته از روایات می توان گفت که اوائلً آن روایاتی که از قول رسول الله صلی الله علیه و آله ذکر شده است از منابع اهل سنّت است که معتبر نمی باشند عالوه بر اینکه مشخص نیست که مراد از اهل بیت علیه السالم در این مصادر روایی چه است، ثانیاً آن روایتی نیز که از منابع شیعی ذکر شد از آنجا که قول جابر بن عبداهلل انصاری است، حجیّت آور نیست؛ مگر اینکه بگوییم آن دسته از روایات نبوی منقول از مصادر اهل سنّت که در بین جامعه ی شیعی به خصوص جامعه ی فقهی شیعی رواج دارد و مورد اعراض فقهای شیعه قرار نگرفته است، حجت هستند و این روایات نیز از همین نوع است.
روایات تعلیم احادیث اهل بیت علیهم السالم به فرزندان بعضی از فقها از روایات وارد شده در باب تعلیم احادیث ائمه معصومین علیهم السالم بر فرزندان، استفاده وجوب تربیت ایمانی فرزندان بر والدین کرده اند )شیرازی، 1429 :3 ،444
حدیث اول: روایت جمیل بن درّاج عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ وَ غَیْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: بَادِرُوا أَوْلَادَكُمْ بِالْحَدِيثِ قَبْلَ أَنْ يَسْبِقَكُمْ إِلَیْهِمُ الْمُرْجِئَةُ )كلیني، 1407 :6 ، .)47
بررسی سندی: بطور اجمال اینکه این روایت از جانب محمد بن علی و عمر بن عبدالعزیز دچار ضعف است زیرا "محمد بن علی"مشترک بین ثقه و غیرثقه است؛ و "عمر بن عبدالعزیز" نیز تضعیف شده است )نجاشی، 1407 :284 . ) البته تعبیر "عن رجل " نیز یکی دیگر از مشکالت سندی این روای ت است، چرا که "رجل" مجهول است. لیکن بعض فقها در تصحیح این بخش از سند فرموده اند که سند روایت در اصل عمر بن عبدالعزیز زحل بوده است که به مرور زمان، بعد از تصحیفاتی به عن رجل تغییر پیدا کرده است )زنجانی، 1419 :4 ،1154 .) در هر صورت روایت دچار ضعف است، هرچند که برخی از این روایت تعبیر به معتبره آورده اند )شیرازی، 1429 : .)444 ،3
بررسی داللی: در تعبیر حضرت آمده: »بَادِرُوا أَوْلَادَكُمْ بِالْحَدِيثِ قَبْلَ أَنْ يَسْبِقَكُمْ إِلَیْهِمُ الْمُرْجِئَةُ.« حکم در این روایت وجوب است که از ظهور فعل امر "بادروا" در وجوب استفاده می شود، همچنانکه از کلمات عالمه حلیّ در شرح این روایت نیز برمی آید )مجلسی، 1404 :21 ،82 .) مخاطب این روایت نیز با توجه به تعبیر "اوالدکم "، والدین می باشند. متعلّق حکم نیز، مبادرت به تعلیم احادیثی است که باعث حفاظت اوالد در مقابل مرجئه شود؛ و با توجه به اینکه مرجئه، از جهت اعتقادی با شیعه مشکل داشته اند و دچار انحراف اعتقادی بوده اند، لذا روایت، داللت بر امر والدین نسبت به تربیت ایمانی فرزندان دارد.
قابل ذکر است که همین روایت را مرحوم شیخ طوسی از مرحوم کلینی نقل کرده و بجای "اوالدکم"، "احداثکم" آورده شده است: »وَ- عَنْهُ ]محمد بن يعقوب[ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: بَادِرُوا أَحْدَاثَكُمْ بِالْحَدِيثِ قَبْلَ أَنْ تَسْبِقَكُمْ إِلَیْهِمُ الْمُرْجِئَةُ.» (111 ،8 :1407 ،طوسي) که ظاهر این روایت نیز همانند ظهور روایت کلینی است، آنچنانکه شیخ حرّ عاملی در وسایل الشیعة این روایت را ذیل عنوان "بَابُ اسْتِحْبَابِ تَعْلِیمِ الْأَوْلَادِ فِي صِغَرِهِمُ الْحَدِيثَ قَبْلَ أَنْ يَنْظُرُوا فِي عُلُومِ الْعَامَّة" قرار داده است )شیخ . )476 ،21 :1409 ،عاملیّ ح
حدیث دوم: حدیث اربعمائه »حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَى بْنِ عُبَیْدٍ الْیَقْطِینِيُّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْیَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِي بَصِیرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع عَلَّمَ أَصْحَابَهُ فِي مَجْلِسٍ وَاحِدٍ أَرْبَعَمِائَةِ بَابٍ مِمَّا يُصْلِحُ لِلْمُسْلِمِ فِي دِينِهِ وَ دُنْیَاهُ قَالَ ع.... عَلِّمُوا صِبْیَانَكُمْ مَا يَنْفَعُهُمُ اللَّهُ بِهِ لَا تَغْلِبُ عَلَیْهِمُ الْمُرْجِئَةُ بِرَأْيِهَا.« )ابن بابويه، 1362
بررسی سندی: این روایت در دو منبع تحف العقول و خصال، آمده است که در اولی بدون سند ذکر شده است و در دومی نیز به سند فوق آمده است. نقطه ی قابل بررسی در این سند، شخص القاسم بن یحیی است که در نزد نجاشی )نجاشی، 1407 :316 )و شیخ طوسی (طوسی، 1420 ،371 )مجهول است، و ابن غضائری )ابن غضائری، 1422 :86 )و عالمه حلی (حلی، 1381 :248 ) او را ضعیف دانسته اند؛ و همچنین الحسن بن راشد که در کتاب نجاشی و رجال کشی و خالصه ی عالمّه نامی از ایشان برده نشده است و در کتاب فهرست )طوسی، 1420 :137 )و رجال شیخ طوسی (طوسی، 1427 :181و334 )و همچنین رجال برقی (برقی، 1342 :26و 48 )به وثاقت ایشان اشاره ای نشده است. ابن غضائری نیز ایشان را ضعیف دانسته است (ابن غضائری، 1422 :49 . ) در تصحیح سند این روایت اینکه مرحوم صدوق در باب الزیارات، زیارتی را برای امام حسین علیه السلام نقل کرده که در آن قاسم بن حسن و جدّ ایشان حسن بن راشد است. سپس ایشان می فرمایند که این سند، اصح زیاراتی است که در نزد من موجود است )ابن بابویه، 1413 :2 ،598 .) و با توجه به اینکه مرحوم صدوق دسترسی به منابع داشته اند، این روایت را اصحّ روایات می دانند و هنگامی که امر دایر شود بین اینکه وجه تشخیص اصحّ بودن این روایت از طریق حسّ بوده است یا حدس، با توجه به اینکه در نزد ایشان کتب حدیثی و رجالی ای حاضر بوده است که در عصر ما مفقود می باشند، در نتیجه حکم بر حسّی بودن شهادت ایشان می شود. شاهد بر این مدعا نیز این است که محقق بحرانی، در کتاب الحدائق الناظره، روایت اربعمئه را ذکر کرده و آنرا معتبره می دانند (بحرانی، 1405 :8 ،304 .) و نکته ی دیگر اینکه شهادت صدوق در تعارض با کالم منقول از کتاب ابن غضائری نیز قرار نمی گیرد؛ زیرا انتساب کتاب موجود به ابن غضائری ثابت نیست (خویی، 1390 :14 ،65.)
همانطور که مشخص است: تعیین نوع حکم: نوع تکلیف، وجوبی است؛ بدلیل ظهور هیئت امر "علّموا " در وجوب. تعیین مکلّف: مخاطب حکم با توجه به استعمال "صبیان" و اینکه معموال والدین صبی هستند که متکفّل تربیت کودک می باشند، لذا عرفاً والدین، خود را مخاطب این حدیث می بینند. تعیین متعلق حکم )مکلّف به(:برای اینکه اصل چیستی تکلیف و حوزه ی آن روشن گردد ذکر دو نکته ضروری است: نکته اول: روایت ناظر به ساحت تریبت ایمانی متعلّق حکم، تعلیم اموری است که فرزندان را در مقابل مرجئه مقاوم کند؛ و شبهات مرجئه از نوع اعتقادی بوده است. نکته دوم: مراد از صبیّ و تعیین حوزه ی تربیت ایمانی برآمده از این روایت برای اینکه مشخص گردد که دایره ی تربیت ایمانی برآمده از این روایت چه مقدار است و شامل چه فرزندانی با چه رده ی سنی می شود، الزم است که به معنای صبیّ پرداخته شود. کلمه ی صبیّ در زبان عربی به معانی مختلفی آمده است، از جمله اینکه: شخصی که بدنیا می آید تا زمانیکه از شیر گرفته شود )فیروزآبادی، 1415 :4 ،391 )؛ غالم )جوهری، 1376 :6 ،2398 ) غالم نیز به معنای نوجوان یا حتی به دوران تولد تا جوانی را نیز می گویند )ابن منظور، 1414 :12 ،440)؛ صغر سنّ )کم سن و سال، نوباوه( )فارس، 1404 :3 ،331)؛ کسی که به سن بلوغ نرسیده است )راغب اصفهانی، 1412 :475 .) بنابراین می توان گفت صبیّ، تمام مراحل از نوزادی تا قبل از بلوغ را شامل می شود. همچنانکه در اصطالح فقها نیز صبیّ به کسی گفته می شود که به سن بلوغ نرسیده باشد )ابوجیب، 1408 :207 . ) با توجه به مطالب فوق، مشخص می گردد که این روایت از جهت سندی، صحیح می باشد و داللت ش بر وجوب تربیت ایمانی فرزندان قبل از بلوغ، بر والدین، تمام می باشد.
البته با توجه به اینکه امر به تعلیم احادیث توسط ائمه علیهم السالم جهت مبارزه با عقاید مرجئه بوده اند که منکر اعتقادات واجب شیعی بوده اند، لذا نمی توان وجوب وظیفه مندی برآمده از این روایات را، بر حوزه ی عقاید مستحبی تسرّی داد
.1 .روایت آموزش ال اله الّا الله از ادله ای که برای اثبات وظیفه ی الزامی والدین در تربیت ایمانی بر آن تمسک شده است، روایتی است که به والدین دستور می دهد که در کودکی الفاظ "ال اله الّا الل " و "محمد رسول الل " را به فرزندان خود بیاموزند .)42 :1395 ،اعرافی) این روایت عبارت است از: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِیلَوَيْهِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْیَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْیَى بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَغْدَادِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنْ بُنْدَارَ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ فَضَالَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَوْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِذَا بَلَغَ الْغُلَامُ ثَلَاثَ سِنِینَ يُقَالُ لَهُ سَبْعَ مَرَّاتٍ قُلْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ثُمَّ يُتْرَكُ حَتَّى يَتِمَّ لَهُ ثَلَاثُ سِنِینَ وَ سَبْعَةُ أَشْهُرٍ وَ عِشْرُونَ يَوْماً فَیُقَالُ لَهُ قُلْ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ سَبْعَ مَرَّاتٍ وَ يُتْرَكُ حَتَّى يَتِمَّ لَهُ أَرْبَعُ سِنِینَ ثُمَّ يُقَالُ لَهُ سَبْعَ مَرَّاتٍ قُلْ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه... )ابن بابويه، 1376 :391 .) البته این روایت در من الیحضرالفقیه نیز با سند دیگری آمده است: وَ رَوَى عَبْدُ اللَّهِ بْنُ فَضَالَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ وَ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ... )ابن بابويه، 1413 :1 ،281
بررسی سندی: سند این روایت بدلیل مجهول بودن علی بن معبد، بندار بن حماد و عبداهلل بن فضاله که در طریق هردو روایت می باشند، ضعیف است، همچنین است علی بن الحسین السعدآبادی که در سند من الیحضر می باشد؛ هرچند که ظاهراً محقق خویی قایل به اعتماد بر روایات ایشان شده است )خویی، 1390 :16 ،161و266 .) در هر صورت بعد از بررسی دو سند مشخص گردید که سند روایت ضعیف است.
بررسی داللی: فراز مورد نظر در این روایت "إِذَا بَلَغَ الْغُلَامُ ثَلَاثَ سِنِینَ يُقَالُ لَهُ سَبْعَ مَرَّاتٍ قُلْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ" است که تعبیر "یقال له" اخبار در مقام انشاء بوده و بر وجوب آموزش کلمه ی توحید به کودکان توسط والدین از سن سه سالگی دلالت دارد )اعرافی، 1395 :45 .) نتیجه گیری: هرچند که دلالت روایت فوق بر وجوب تمام است، ولی از آنجا که دچار ضعف سندی است لذا تنها کارکرد تأییدی بر وجوب تربیت ایمانی فرزندان بر والدین را داشته و می تواند در نهایت از باب انباشت مؤیدها راه گشا باشد و وجوب تربیت ایمانی، اثبات نمی شود )موسوی، 1392 :62 .
البته روایات دیگری نیز در این باب از اهل سنت وارد شده است که همگی دچار ضعف سند بوده و از باب تتمیم بحث و کثرت مؤیدات ذکر می گردند: عنه ]رسول الله[ صلى الله علیه و آله عن طریق أهل السنّة قال: »افتحوا علي صبیانكم أوّل كلمة ال إله إلّا اللّه، و لقّنوهم عند الموت ال إله إلّا اللّه« )متقي، 1419 :16 ،441 .) و يؤيّده قوله صلى الل علیه و آله: »من ربّى صغیراً حتّى يقول ال إله إلّا اللّه لم يحاسبه اللّه« )الطبراني، 1415 :5 ،130 ) و همچنین از رسول الل صلي الل علیه و آله: إذا أفصَحَ أوالدُكُم فَعَلِّموهُم »ال إلهَ إالَّ اللّه ُ«، ثُمَّ ال تُبالوا مَتى ماتوا، وَإذا اثَّغَروا فَمُروهُم بِالصَّالةِ )متقي، 16:1416 ،440 .) همانطور که دیده می شود روایت اول و سوم از باب ظهور امر در وجوب، بطور مستقیم بر وجوب آموزش کلمه ی توحید داللت دارد و روایت دوم نیز به نوعی ترغیب این مسأله بشمار می آید )اعرافی، 1395 :45
روایات وظیفه مندی والدین نسبت به تعلیم قرآن به فرزندان روایاتی وجود دارد که امر به تعلیم قرآن به فرزندان می نماید؛ از جمله ی این روایات، می توان به موارد زیر اشاره نمود: